امانوئل اتولنگی
درحالی که به انتخابات ریاست جمهوری ایران نزدیک می شویم، بر نوعی خوش بینی در باره امکان بحث و چانه زنی با تهران افزوده می شود. این امید وجود دارد که پس از انتخابات 22 خرداد، چهره جدیدی از سوی ایران به جهان معرفی شود و همزمان با آمادگی دولت اوباما برای تماس با جمهوری اسلامی، راه حلی درباره برنامه هسته ای پیدا شود.
بر اساس چنین طرز فکری، تهدید ایران برای نابودی اسرائیل از نقشه جهان، جدی تلقی نمی شود. ایران آنچنان غیرمنطقی به نظر نمی رسد که دست به آغازحمله علیه دولت اسرائیل بزند. مسلماً ملا های ایران می دانند در پی این حمله، چه اتفاقاتی در پیش خواهد بود. اسرائیل به ویرانی ایران فکر خواهد کرد. به زبان ساده تر، ایران هسته ای مهار خواهد شد.
ژنرال جان ابوزید فرمانده سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا و سفیر این کشور در سازمان ملل در سال 2008 گفته بود: «مهار ایران عملی است. صرفنظر از آنچه رئیس جمهور سرکش آنها می گوید، من نسبت به تمایل ایرانی ها برای آغاز یک جنگ هسته ای شک و تردید داریم.»
ممکن است این یک اشتباه محاسباتی خطرناک باشد. بخش عظیمی از جامعه ایران خواهان نابودی اسرائیل است و شعار «مرگ بر آمریکا» سر می دهد. ضمناً ایران کشوری است که در خلال جنگ دهه 1980 با عراق، هزاران جوان خود را برای پاکسازی میادین مین قربانی کرده است. برای اورشلیم و واشنگتن، نادیده انگاشتن لفاظی ها در برابر «شیطان بزرگ» و «شیطان کوچک» ساده اندیشی خواهد بود. این فریادهای حکومتی است که شرط بقای آن در پس زدن نفوذ آمریکا در خاورمیانه و راندن اسرائیل به سوی نابودی است.
بگذارید اینطور فرض کنیم که تمایلات هسته ای ایران لزوماً در خدمت سیاست های آرمانگرایانه نیست. اینطور فرض کنیم که می توان جلوی ایران را از دست یافتن به چنین تسلیحاتی گرفت. سؤال اینجاست که آیا ما می توانیم بهای بازداشتن ایران را بپردازیم، آیا حتی بهای چنین بازدارندگی را درک می کنیم؟ حتی اگر ایران یک قدرت هسته ای معقول باشد، ممکن است صدمات غیرقابل پیش بینی به منافع غرب وارد کند.
بمب هسته ای بدون نیاز به استفاده از آن، امکان گسترش جمهوری اسلامی را به ایران می دهد. سلاح هسته ای می تواند قدرت را به طرز باور نکردنی چند برابر کند و همانطور که باراک اوباما گفته، یک عامل تغییر دهنده برای جریان بازی است.
در جنگ جهانی دوم، موازنه قدرت ها به بهای به رسمیت شناختن دایره نفوذ قدرت ها تمام شد. اگر ایران به قدرت هسته ای تبدیل شود، دنیای غرب مجبور به مذاکره بر سر قلمروی خاورمیانه با تهران می شود. ممکن است به بهای جابجائی نیروهای آمریکائی در منطقه و چانه زنی ناخوشایند اعراب خلیج فارس و اسرائیل تمام شود. با درنظر گرفتن بلندپروازی های جغرافیائی ایران، ترسیم خطوط، کار دشواری به نظر می رسد.
چه کسی جلوی ایران را در بلعیدن هماسیه های غنی از انرژی خود و ایجاد ناآرامی نزد شیعیان مستقر در عربستان سعودی و جای جای منطقه خواهد گرفت؟
حتی اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا نیز دست کم یکبار بر سر بحران سپر موشکی در کوبا، تا آستانۀ جنگ هسته ای پیش رفتند. این دو کشور به خوبی یکدیگر را می شناختند و از کانال های ارتباطی رسمی و غیر رسمی نیز بهره مند بودند. با این حال، هر دو در آستانه یک جنگ ویرانگر قرار گرفتند.
ایران با دورنمای معضلات هسته ای از هیچکدام از کانال های ارتباطی یاد شده برخوردار نیست. هیچ سفارت اسرائیلی در تهران، سفارت ایرانی در واشنگتن، خط ارتباطی میان رهبر ایران و شاه عربستان و .. در کار نیست. امکان بروز سوء تفاهم ها، سوء تعبیرها و اشتباهات محاسباتی وجود دارد، خصوصاً با احتساب اینکه ایران به پیگیری آرمان های انقلابی خود در تغییر منطقه به سوی تصویر ایدئولوژیک مطلوب خود زیر سایه بمب هسته ای ادامه خواهد داد.
با همه این اوصاف، ممکن است جلوی ایران در دست زدن به حمله آغاز کننده هسته ای گرفته شود. اما ما از عهدۀ بهای چنین بازدارندگی برنخواهیم آمد. به همین دلیل است که پیشگیری، هدف سیاسی خلل ناپذیر در دنیای آزاد است.
آقای اتولنگی مدیر مؤسسه ترانس آتلانتیک و نویسنده است. وی اخیراً کتاب «زیر یک چتر قارچی: اروپا، ایران و بمب» را تألیف کرده است.
منبع: وال استریت ژورنال- 18 مه