ریچارد برودی
به نظر می رسد بازداشت جعفر پناهی فیلمساز در خانه اش در تهران در اول مارس و ادامه حضور وی در زندان اوین، یکی از اقدامات نابهنجار و خلاف بی حد و مرز و اقدامی سخت علیه حقوق بشر است که دولت ایران شده . محمد رسولف، فیلمساز دیگر نیز به همراه پناهی دستگیر شد اما بعداً آزاد شد. نشریه ورایتی هفته پیش گزارش داد “هنوز اتهامی به پناهی وارد نشده است. خانواده و وکیل وی می گویند آنها هیچ دسترسی به این فیلمساز ندارند؛ فیلمسازی که برخوردهای متعددی با مقامات ایران داشته است.” در آن مقاله، نوشته ای نیز از یک هنرپیشه ایرانی، گلشیفته فراهانی، نقل شده است.
او پس از آنکه به خاطر حضور در فیلم “پیکره دروغ” اثر رایدلی اسکات در سال 2008 مورد خشم و غضب مسؤولان ایران قرار گرفت، هم اکنون در پاریس و در تبعید زندگی می کند. گلشیفته فراهانی گفت: “ما عصبانی هستیم. جعفر یکی، و شاید تنها فیلمسازی است که هنوز در ایران صحبت می کند. بسیاری از هنرمندان (در ایران) صحبت نمی کنند چرا که ترجیح می دهند به نحوی به کار خود بپردازند. من از همه آنها قدردانی می کنم ولی جعفر تنها کسی بود که شجاعت صحبت کردن را داشت و به عوض همه حرف می زد.”
فیلم “آفساید” پناهی در روز دوشنبه 29 مارس در آکادمی بروکلین به نمایش گذاشته می شود؛ دیدن این فیلم حائز اهمیت است. من مروری از این فیلم را در مجله هفته جاری گذاشته ام. باید گفت همیشه این بهترین هنرمند نیست که مؤثرترین منتقد سیاست های دولتی است. لازم نیست درباره اهمیت اجتماعی فیلم هائی نظیر “حدس بزن چه کسی برای شام می آید” و یا “کوهستان بروک بک” باز هم بگوئیم، هرچند این دو فیلم از نظر هنری چندان خارق العاده نیستند. فیلم “آفساید” تا حد بسیاری در رتبه بالاتری از این فیلم ها قرار می گیرد. تکنیک منحصر به فرد و شجاعانه پناهی به تنهائی، در کنار تجسم وی از حاشیه های رویدادهای عمومی، این فیلم را به یک کار هنری مهم تبدیل می کند. انتقادات او از رژیم ایران نسبت به کسانی نظیر عباس کیارستمی، کمتر جامع و فلسفی است، اما عملی تر و بی پرده تر است و به همین دلیل ریسک بیشتری دارد. مشاهده بهائی که پناهی برای برخورداری از حق پایه خود می پردازد، دردناک است.
کیارستمی که پناهی زمانی دستیار وی بوده، نامه سرگشاده ای در تهران نوشته است. او در این نامه، دستگیری پناهی و رویکرد رژیم ایران به سینما و فرهنگ در نگاه کلی تر، را محکوم کرده است. این نامه در وبلاگ رابرت مک کی در وب سایت مجله تایم وجود دارد. در برخی از پاراگرف های این نامه آمده است:
“من شاید مدافع شیوههای تند و جنجالی جعفر پناهی نباشم، اما میدانم آنچه او را به این بند انداخته نه یک انتخاب که یک اجبار ناگزیر بوده است. او چوب مسوولانی را میخورد که طی همه این سالها راه را بر او بستهاند و تنها کوره راهها و و گاه حتی بیراههها را بازگذاشتهاند.”
به گفته فیلمساز بزرگ داستان سیاست، هنرهای بصری و روابط شخصی در این زمانه تلخ، اگر نوشته شود چه داستانی خواهد بود.
منبع: نیویورکر- 22 مارس