جان وینکور
هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا هفته گذشته ادعا کرد “دنیا در آستانه ورود به عصر نوینی است که مدیریت جهانی آمریکا در آن حیاتی خواهد بود.”
قاعدتاً این یک خبر خوب است. اما وقتی نوبت به مدیریت می رسد نیاز به شفافیت بیشتر می شود؛ در حالیکه با توجه به آنکه ایران در آستانه تولید یک بمب هسته ای است، به نظر می رسد که دولت اوباما بیشتر دچار سرگشتگی است تا شفافیت.
تخمین زده می شود ایران مقداری کافی اورانیوم غنی شده در اختیار دارد و با ادامه فرایند غنی سازی قادر به تولید دوسلاح هسته ای خواهد بود و از سوی دیگر مقامات دولت آمریکا نیز می گویند تولید یک بمب هسته ای برای حکومت دینی ایران یک سال طول خواهد کشید. دشوار به نظر می رسد که بتوان سیاست آمریکا در خصوص ایران را معتبر دانست.
آیا دولت دست اندرکار تشدید فشارهاست و یا دوباره تصمیم به تماس دیپلماتیک با ایران گرفته است؟
کسانی که سخنان ماه گذشته باراک اوباما در این خصوص را شنیده اند، بر سر اینکه وی کدام یک از این دو مسیر را انتخاب کرده دچار اختلاف نظر هستند.
این نقطه عطف تازه ای برای آمریکاست و به نظر می رسد رویکرد دولت به ایران به نحوی است که متحدان را به یک اندازه دچار عدم اطمینان و نیز صاحب انگیزه می کند.
آقای اوباما در ماه اوت در دیداربا جمع کوچکی از خبرنگاران و روزنامه نگاران در کاخ سفید آشکارا تلاش کرد از خود تصویر فردی را به نمایش بگذارد که به موضوع ایران احاطه کامل دارد. اما نتیجه آن شد که دو برداشت کاملاً متفاوت از ذهنیت او به وجود بیاید. یکی اینکه تمایل بیشتری برای برتری روش دیپلماتیک وجود دارد و دیگر اینکه دیپلماسی جدیدی در کار نخواهد بود. به این ترتیب این دو موضع کاملاً متفاوت در مقاله های کاملاً متضاد دو نویسنده متبحر در روزنامه واشنگتن پست، آن به هم به فاصله چند روز، به رشته تحریر درآمد.
این نشان می دهد که سخنان رئیس جمهور به قدری گنگ و مبهم بود که امکان یک برداشت واحد از نحوه برخورد آقای اوباما با موضوع ایران وجود نداشت.
یک مقام عالیرتبه از اتحادیه اروپا طرح های آمریکا را غیرشفاف توصیف کرد و گفت “در این مرحله هرچیزی که شک و تردید در خصوص نیات ما را به ایران نشان بدهد، سبب هدر رفتن بیشتر فرصت ها شده و فاجعه بار خواهد بود.”
توصیف رابرت کاگان از موضع محکم رئیس جمهور نیز جالب توجه است زیرا از جنس مجموعه ای از هشدارهای فله ای است که آمریکایی ها از ژوئیه به این سو برای تهران فرستاده اند.
لئون ای پانتا رئیس سازمان سیا برای اولین بار گفت تحریم های جدید احتمالاً برای عقب نشاندن ایران از بلندپروازی های تسلیحات هسته ای کفایت نمی کند. مایکل هایدن رئیس سابق سیا نیز بعداً از افزایش احتمال حمله نظامی به ایران سخن گفت و اظهار داشت که این گزینه احتمالاً “بدترین پیامدهای ممکن” را در پی نخواهد داشت.
بعد هم از مایک مولن رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا پرسیده شد که آیا ایالات متحده طرحی برای حمله به ایران در اختیار دارد یا خیر و او نیز برای اولین بار پاسخ داد؛ “بله، این طرح وجود دارد.” می توان به این فهرست، مقاله ای از بروس رایدل مأمور سابق سیا را نیز افزود که گفت واشنگتن باید همین حالا دست به کار شود و زیردریایی های هسته ای با توانمندی موشکی به اسرائیل بفروشد.
مشکل بررسی سخنان تهدید آمیزی که پیش از دیدار آقای اوباما با روزنامه نگاران عنوان شد در این است که هیچ بخشی از سخنان رئیس جمهور با چنین مواضعی مطابقت ندارد.
از جورج پکرویچ ، معاون تحقیقاتی رئیس جمهور و رئیس سیاست هسته ای مؤسسه صلح بین المللی کارنگی پرسیدم میزان جدیت و کارآیی سخنانی که به نظر محکم و تند می رسند، از نطر وی تا چه اندازه است؟
او پاسخ داد: این تلاش ها “هیچ تأثیری بر ایران ندارند. به نظر من این حرف ها بیشتر برای ساکت کردن منتقدان در داخل آمریکا زده می شود تا برای ترساندن ایران. استفاده مناسب از زور در برابر ایران برای ایالات متحده مطلوب است اما به نظر من، ما این حربه را دراختیار نداریم.”
بنابراین باید راجع به سخنان ماه اوت آقای اوباما که گزینه گفتگو را دوباره بر روی میز قرار داده، چگونه فکر کرد؟ در این باره با برخی از آمریکایی هایی که رویکرد جدید به ایران را از طریق تماس غیررسمی با دوستانی در خارج از کشورمدنظر دارند، گفتگو کردم.
به گفته آقای اوباما، “قرار دادن مجموعه ای از راهکارها در مقابل ایران که بتواند ما را متقاعد کند که در پی تسلیحات هسته ای نیستند، حائز اهمیت است. آنها باید بدانند به چه چیزی پاسخ مثبت می دهند.”
دیوید ایگناتیوس نویسنده مقاله “اوباما خواهان نسخه جدیدی از گفتگوست” به توضیحات یک مقام ارشد برای میهمانان رئیس جمهور استناد می کند. وی گفته بود تحریم های فعلی راهی برای تأثیر گذاری درمحاسبات “هزینه – فایده” ایران بودند. آقای ایگناتیوس افزود رئیس جمهور خود “مطمئن نیست” ملاها در سیاست هسته ای که می تواند به آنها امکان برخورداری از بمب هسته ای را بدهد، تا چد سبک و سنگین می کنند.
اینکه رئیس جمهور نامطمئن است، قابل درک است. اما چرا به تهران و متحدان ایالات متحده شواهدی از سرگشتگی آمریکایی ها نشان می دهد؟
در نقطه مقابل، تونی بلر هنگام معرفی کتاب جدیدش در تلویزیون آمریکا حرف هایی برای گفتن داشت. البته مطمئناً آقای اوباما نمی خواهد آقای بلر را به عنوان الگویی در نظر بگیرد، اما نخست وزیر سابق انگلستان هفته گذشته توانست به طور شفافی از بروز تفسیرهای ضد و نقیض جلوگیری کند.
آقای بلر در پاسخ به این طرز فکر که دستیابی ایران به قدرت هسته ای به معنای آخر زمان نیست، پاسخ داد: “من فقط این را می دانم که اگر تصمیم گیری با من بود، ریسک نمی کردم. به آنها می گفتم اجازه در اختیار داشتن سلاح هسته ای را ندارید.”
این همان سخنانی است که اسرائیلی ها قبلاً زده اند. آن هم بدون سخنوری های پیچیده، نظیر دادن ضرب الاجل و یا به کار بردن عبارات نخ نمایی نظیر اینکه قدرت هسته ای ملاها “غیرقابل قبول” است. رویکرد بی هدف آقای اوباما در قبال ایران به جای آنکه اساسی باشد، تداعی کننده این نکته است که درک رهبری و مدیریت آمریکا دشوار است.
منبع: نیویورک تایمز- 13 سپتامبر