جناب آقای روحانی، ریاست محترم جمهوری
اینجانب سید ابراهیم نبوی، طنزنویس و یکی ازحامیان سابق شماکه دراثر رصد کردن فعالیت های شما ناامید شده ام، برخلاف بسیاری از دوستان خودم، با وجود اینکه در انتخابات به شما رای دادم،اما درعمل روی کارآمدن شما، زندگی شغلی وحرفه ای مرا تحت تاثیر قرار داده و خانواده و ابوابجمعی اینجانب تحت این وضعیت باخطربیکاری و ازدست دادن شغل مواجه می باشیم و چه بسا که ممکن است تا یک ماه دیگر به جای این که دست مان به دهان خودمان برسد، دست مان به جیب دیگران برسد. لذا ازآن برادربزرگوار خواهشمندم به عرایض اینجانب توجه بفرمائید،یا بگوئید که ماعرض مان را درز بگیریم.
نخست اینکه در این هشت سال، اینجانب و همکاران بطور دائمی از مراحم و برکات آقای احمدی نژاد برخوردار بوده و هر روز دست کم یکی دوسوژه طنز به ما می دادند، و الحق خداوند هر استعدادی را که به ایشان نداد، قریحه طنز ایشان را بسیارغنی سازی نمود. یک جمله نگفت که ما با شنیدنش حداقل یک مقاله ننویسیم و یک آمار نداد که تا یک هفته خوراک طنز ما تامین نشود. حتی اگر یک روز هم خود ایشان نظری پرتاب نمی کرد، معاونین زحمتکش ایشان مانند جناب رحیمی یامشائی یا محصولی یا علی آبادی سوژه برایمان فراهم نکنند. مثلا هر سفر آقای رئیس جمهوربه هر کشورخارجی خودبخود چند هفته برای ما سوژه فراهم می کرد و هر بار که دهان آقای علی آبادی بازمی شد ما تا ماهها از نظرتولید دروضع خوبی بودیم.
دوم اینکه، ما ازحضرتعالی نمی خواهیم برای حل مشکل فقط یک گروه ازمردم یعنی نویسندگان منافع همه گروههای دیگر اجتماعی را هم بی خیال شوید. اما آیا اینکه شما از آقای احمدی نژاد به عنوان “مشاوردر امور سخنوری شهرستانی” استفاده کنید، یا ازآقای علی آبادی به عنوان “مشاور در امور نفتی و زبانی” بهره ببرید یا آقای غرضی به عنوان “وزیرمشاور درامور همه کس شناسی” یا از آقای حسن عباسی به عنوان “مشاوردرامور سریال های غربی و تجاوز جنگی” استفاده کنید تا هم کاردولت انجام شود و هم اهل ادبیات و طنز این چنین بی سرپرست نمانند.
سوم اینکه، در این هفته و احتمالا دو سه ماه آینده روزهای تلخی بر طنزنویسان گذشته و احتمالاخواهد گذشت. گاهی اوقات آدم باورش نمی شود که مسوولان محترم و بخصوص ائمه جمعه چرا اینقدر با روح طنز خودشان فاصله گرفته اند. البته فعلا دربهت زدگی به سر می برند. واقعا بر من و اغلب دوستان طنزنویس سخت گذشت وقتی سخنرانی این هفته آقای علم الهدی را در مشهد خواندیم و دیدیم که برخلاف قبل که درهرجمله اش هزار قند و شکر می ریزد و دائم لبخند به لب می آورد، این دفعه همه جملاتش معقول یا حتی اگرمعقول هم نباشد معمول است. یا مثلا سردار نقدی و برادر حسین آقا اظهاراتی کردند و نوشتند که شگفت انگیز و خنده آور نبود. به نظر ما طنزنویسان، همه اینها توطئه بزرگ دشمنان طنز ایران علیه طنزنویسان و طنز گویان است و ادامه آن بی شک موجب خوردن ضربات جبران ناپذیر به همه جای اسلام و فرهنگ کشور می گردد.
من می خواهم بگویم، معمولا در ایران هیچ شباهتی میان گفته های افراد و اعمال شان نیست. حالا درست است که رئیس جمهور کشورعوض شده، ولی این می تواند موجب تغییر رفتار باشد، ولی چرا آن حرف های شیرین احمدی نژاد و آن گفته های دلنشین مسوولان سپاه و بسیج و غیره نباید ادامه پیدا کند؟ شما خودتان سیاست تان را در کابینه خودتان پیش ببرید، آقای احمدی نژاد هم به جای کابینه سایه یک “کابینه هاله” درست کند که همان حرفهای قدیمی اش را بگوید و ما با آن حرف ها طنزمان را بنویسیم.
در پایان می خواهم تقاضا کنم اگرواقعا قصد دارید همینطوری به کارتان ادامه دهید،لااقل بگذارید احمدی نژاد در همین یکی دو ماه باقیمانده دولتش حرفش را بزند و کارش را بکند که ما هم دراین دو ماه طنزمان را بنویسیم و چه بسا که یک سالی هم ذخیره کنیم و در طی این مدت دنبال کار جدیدی بگردیم. البته تا دنیا بوده همین بوده و معمولا چند ماهی طول می کشد که شما هم گاف دادن را شروع کنید، ولی ما تا آن موقع راچه کنیم؟