روایت

نویسنده

بن افلک کارگردان آرگو در مصاحبه با لوپوئن:

من آرگو را به طور اتفاقی نساختم

 

بن افلک، بازیگر و کارگردان آمریکایی، در مصاحبه ای با روزنامه لوپوئن به سؤالاتی درخصوص فیلم جدیدش آرگو پاسخ داده است. این مصاحبه را در زیر می خوانید:

 

شما زمانی که تصمیم به ساخت فیلم آرگو گرفتید تا چه حد با موضوع ایران و مسأله گروگانگیری سال ۱۹۷۹ آشنا بودید؟

من ایران و تاریخ آن را خوب می شناسم، زیرا تحصیلاتم در زمینه خاورمیانه بوده است. از همان زمان دانشگاه همواره شیفته این منطقه از جهان بودم و اکنون نیز همین طور است. من همان قدر که در رابطه با جهان عرب مطالعه داشته ام، درخصوص تمدن پارس نیز تحقیق کرده ام. البته باید اضافه کنم که اهمیت این سوژه در آن زمان به اهمیت امروز نبود. خیلی ها در مورد اتحاد جماهیر شوروی مطالعه می کردند. در یک کلام می توانم بگویم که به صورت اتفاقی در مورد ایران فیلم نساختم، چرا که از مدت ها پیش این موضوع در ذهنم بود. یک بار تصمیم گرفتم رمان همه مردان شاه نوشته استفن کینزر را به صورت فیلم درآورم. این رمان در مورد کودتای ۱۹۵۳ است که طی آن دولت نخست وزیر محمد مصدق سرنگون شد. پس از آن خواستم رمان شاهنشاه نوشته ریشارت کاپوشینسکی را به تصویر بکشم. این نویسنده یکی از خبرنگاران بزرگ در زمان انقلاب ایران بود و در تهران در مورد رویدادها و به قدرت رسیدن خمینی گزارش تهیه می کرد. آرگو با مقدمه ای آغاز می شود که تاریخ ایران مدرن را نقل می کند: کودتای ۱۹۵۳، حکومت فاسد و خشن شاه، و نقش سازمان سیا در تمامی این رویدادها. البته خیلی نخواستم به آموزش تاریخ بپردازم، ولی به هرحال بیننده باید بفهمد که قبل از انقلاب و گروگانگیری چه اتفاقات دیگری افتاده است.

 

مقدمه فیلم جالب است، زیرا به صورت انیمیشن ساخته شده. آیا برای این بخش از فیلم از پرسپولیس مرجان ساتراپی ایده گرفته اید؟

درست است که پرسپولیس جزو فیلم هایی بوده که برای ساخت آرگو آنها را دیده ام. بخاطر دارم که مرجان ساتراپی را در جشنواره تورنتو ملاقات کردم. او برای نمایش این فیلم آمده بود و من هم برای نمایش فیلم رفته عزیزم رفته. به هرحال ایده اینکه برخی رویدادها را به صورت مصور نشان دهم لازم بود. فیلم دیگری که صدها بار آن را تماشا کردم، فیلم جدایی نادر از سیمین بود. این فیلم یک شاهکار است و با یک ظرافت باورنکردنی جامعه ایران و تمامی ابعاد آن را توصیف می کند. در ایران یک سانسور هم روی صحنه انجام می شود. به همین دلیل فیلمسازان مجبورند با استفاده از استعاره دیدگاه های خود را منتقل کنند. اینها همه باعث شد تا سوژه آرگو شکل بگیرد: نقل کردن تاریخ.

نظر شما درخصوص روابط امروز ایران و ایالات متحده چیست؟

به نظر من، خشم مردم در تظاهرات ضدآمریکایی ۳۰ سال پیش و خشمی که چند هفته قبل بخاطر فیلم بی گناهی مسلمانان به راه افتاد یکسان است. حکومت امروز ایران همچنان سرکوبگر است و با جهان غرب سر ستیز دارد. انقلاب اسلامی ساختار حکومتی شاه سابق را مجدداً به شیوه ای دیگر بازسازی کرد و این اصلاً باورکردنی نیست. صحبت در مورد احمدی نژاد زیاد است، ولی او تنها یک نماینده جزء می باشد. درواقع سرنخ همه چیز در دستان خامنه ای قرار دارد. و این بزرگ ترین مشکل ژئوپلیتیکی ما در این زمان است. و این درحالی است که اکثر آمریکایی ها این جزئیات را نمی دانند و من می خواستم پس از اینکه از سالن خارج می شوند، دیدگاه روشنی نسبت به ایران پیدا کنند.

 

در میان تهیه کنندگان جرج کلونی نیز حضور دارد. چطور شد که او را پیدا کردید؟

جرج کلونی به عنوان تهیه کننده، سناریوی فیلم را به من پیشنهاد کرد. داستان فیلم برایم بسیار جالب بود: فیلمی توأم با تعلیق و دلهره فراوان، یک طنز هالیوودی و یک داستان جاسوسی که تماماً براساس واقعیت شکل گرفته. و به همین دلیل ساخت آن را پذیرفتم. جرج یک همکار فوق العاده است. کسی است که ذهنیت بزرگی دارد و مثل آنهایی نیست که روی صحنه فقط می گویند عجله کنید تا فیلمبرداری تمام شود. به شما توصیه می کنم یک بار هم که شده با او کار کنید. تبادل نظر با جرج خیلی جالب است.

 

آیا به نظر شما این یک فیلم سیاسی است؟

به هیچ وجه اینطور نیست. من در آرگو فقط می خواستم یک داستان را به همراه شخصیت هایش تعریف کنم. این فیلم درواقع یک گرامیداشت از کسانی است که خود را برای دیگران و همچنین کشورشان به خطر انداختند.

 

البته بحران گروگان ها پیامدهای سیاسی شدیدی به دنبال داشت؛ به عنوان مثال انتخاب نشدن مجدد جیمی کارتر.

درست است. این بحران برای او پیامدهای غیرقابل جبرانی به همراه داشت.

آیا توانستید از بازیگران ایرانی در فیلم خود استفاده کنید؟

استفاده از بازیگران ایرانی به این دلیل که به زبان فارسی صحبت می کنند بسیار ساده تر بود، ولی هیچ کس قبول نکرد در این پروژه سهمی داشته باشد، زیرا از اقدامات تلافی جویانه حکومت واهمه داشتند و این مسأله واقعاً مرا ناراحت می کرد. حکومت فعلی تهران به مانند حکومت استالین رفتار می کند.

 

سخت ترین صحنه فیلم کدام صحنه بود؟

صحنه حمله به سفارت توسط دانشجویان ایرانی بسیار سخت بود. درواقع من می بایست به شخصیت های دیجیتالی به مانند حالتی که برای استادیوم ها گذاشته می شود استفاده می کردم، ولی احساس کردم که باورپذیری این صحنه ها برای تماشاگران چندان قابل توجه نخواهد بود. به همین دلیل سعی کردم نزدیک به ۲۰۰ نفر را در استانبول جمع کنم. هوا سرد بود و ساعت یک نیمه شب بود. ما لباس های آن دوران را به آنها دادیم تا بپوشند و پلاکاردهایی با شعارهای فارسی نیز تهیه کردیم. دوربین های ۳۵ میلیمتری را روی کرین سوار کردیم، چون من می خواستم تک تک صحنه ها را ثبت کنم. و به همراه رافی پیتس، فیلمساز ایرانی، چندین دوربین کوچک نیز در میان جمعیت قرار دادیم تا از بطن آن نیز فیلم بگیریم. درنهایت این تصاویر داخل جمعیت در فیلم گنجانده شدند. درواقع هیچ یک از تصاویر برداشته شده توسط کرین در فیلم نیست.

 

شما برای این فیلم ریش گذاشتید. چه احساسی داشتید؟

بله، اصلاً احساس خوبی نداشتم، ولی خب این حالت برای نقش لازم بود. بچه هایم هر روز صبح می خواستند ریشم را بتراشند و من هر روز به آنها می گفتم که برای کارم به ریش نیاز دارم. آنها با خنده از من می پرسیدند این چه کاری است که برای انجام آن باید ریش بلند داشته باشی؟

منبع: لوپوئن