در این چند روز تحلیل های متفاوتی در مورد نتیجه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم خواندهام؛ تحلیل هایی که ناظر است به اتفاق مهمی (پیروزی روحانی) که تقریبا بیشتر مردم را شوکه کرد. تحلیل هایی که هم در “فضای مجازی” مطرح شد و هم توسط برخی ناظران و تحلیل گران و روزنامه نگاران.
در چهار سالی که از تقلب در انتخابات پیشین ریاست جمهوری گذشته همیشه برای نگارنده این سئوال مطرح بوده که تا کی حاکمیت می تواند به مردم فشار بیاورد و خود را نماینده واقعی آنها بنامد، و تا کی قرار است مردم بازیچه سیاست های کینه توزانه حاکمان شوند؟
اینک به نظر می رسد خامنه ای برای اولین بار بعد از مناظره های انتخاباتی، مشکلات را از زبان تمام اطرافیان خود که مجوز کاندیدا شدن آنان را داده بود، شنیده است. کسانی که در سه مناظره آنچنان تصویر سیاهی از وضع بحرانی کشور و نیز آینده ایران ترسیم کردند که دیگر جایی برای زندگی نمی ماند و کشوری که بشود بر آن رهبری کرد. این تصویر آنچنان ترسناک بود که چند بار حداد مجبور شد آن را غیرواقعی توصیف کند. و فراموش نکنیم نسبت و نزدیکی حداد را با رهبر جمهوری اسلامی؛ و مشخص بود که وی نگاه رأس نظام سیاسی را بازتاب می دهد و تبیین می کند.
خامنه ای که در این چند سال تنها با کسانی روبرو بوده که به دست و پای وی می افتادند، حال و پس از کودتای انتخاباتی ۸۸ در صدا و سیمای خودش و از طریق نزدیک ترین کسانش که تا به حال میترسیدند وضعیت اسف بار جامعه را رودررویش بگویند در معرض بحران ها و واقعیت های خطرخیز کشور قرار گرفت.
سپس آنچه هیچ وقت فکرش را نمی کرد اتفاق افتاد؛ دو جناحی که چند سال گذشته با هم سر جنگ داشتند در کنار هم قرار گرفتند ولی نزدیکترین کسانش نتوانستند سر کوچکترین مسائل با هم به توافق برسند. این بود که موجی غریب راه افتاد؛ بسیاری از کسانی که تا دیروز مردم را به تحریم دعوت می کردند کنار آنانی قرار گرفتند که هفته ها بود مردم را به رای دادن دعوت می کردند. مردم از هر گوشه و کناری آمدند و رای دادند. انتخاباتی که قریب به اتفاق ناظران آن را دو مرحله ای پیش بینی می کردند، در همان مرحله نخست و بعد از ساعت ها تاخیر قابل تامل، خاتمه یافت. با اینکه با یک تقلب ساده می شد انتخابات را به مرحله دوم برد، ولی جهت و کیفیت رای ها به گونه ای بود که اگر انتخابات به مرحله دوم می رفت، اردوکشی خیابانی و تبلیغ حامیان نامزد تغییرخواه (روحانی) موجب می شد که نتیجه از آنچه در دور نخست اعلام شد هولناک تر و سنگین تر شود.
اینگونه بود که رأس نظام سیاسی، صدای بلند اعتراض و تغییرطلبی (بخوانید صدای انقلاب) مردم را شنید. حال باید منتظر ماند و صبوری کرد و دید که آیا خامنه ای اجازه و امکان گسترش و تعمیق تغییر را می دهد یا خیر. این سرآغاز راه است. پس از مدت ها، اینک و بار دیگر اراده ی مردم حاکم شده و آنان نیز سکان دار کشتی کشورشان شده اند.
کسانی چون نویسنده، که حتی در انتخابات رای ندادند، دوست دارند که هرچه زودتر، آزادی و امنیت خاطر مردمان زخم دیده و رنج کشیده کشور را ببینند؛ و البته آزادی و امنیت کسانی (همچون خانواده موسوی و کروبی) که از زندگی خود برای مردم مایه گذاشتند. آنها که در پی ایرانی سربلند و زیبایند و همه کسانی که با صبر زیاد دوست دارند ایرانی سربلند و زیبا برای آیندگان بگذارند
اینک وقت آن رسیده که این دو گروه و تمام آنها که بین این دو طیف هستند خواسته های خود را بیان کنند و به جای نقد همدیگر و کوبیدن بر طبل نقار و طعن و انتقاد، در کنار هم، همدل و متحد، گام بردارند. این مهم، با وجود دیدگاه های متفاوت و روش های گوناگون و برنامه های سیاسی مختلف، منافاتی ندارد. امروز و فردای کشور را می توان با همراهی و مدارا و تعامل و گفتوگو و صبوری و واقعبینی و خردورزی و امید ـ که بذر هویت ماست ـ بهتر و بهتر ساخت.