سینما فریدون فروغی را به دنیای ترانه معرفی کرد و هم او بود که آخرین نفس های در سینه مانده اش را ضبط و ثبت کرد. فریدون فروغی از پرده ی سفید سینما شروع کرد و روی پرده سینما نیز پایان گرفت. نوشته ی زیر گذار سریعی ست بر حضور او در سینما.
خسرو هریتاش ِ نوجو و تازه فکردر سال آخر دهه 40، در راه ساختن فیلمی متفاوت بود. او ساخت موسیقی متن اش را به تورج شعبانخانی – که آن سال ها با اجرای ترانه ی الهه ناز با ارکستر دانشجویان و همچنین صدا و گیتار نوازی متفاوتش در bit band های آن روزگار معروف شده بود – می سپارد. تورج خود نقش خواننده ی جوان فیلم را نیز بازی می کند. دو ترانه نیز برای حال و هوای فیلم، بر روی اشعاری از خودش می سازد. آدمک و پروانه من !
موسیقی با همراهی چند نوازنده یِ همراه تورج اجرا و با صدای فریدون فروغی ضبط می شود.
فریدون فروغی آن سالها در کلوپ های شبانه ی تهران سبک بلوز را تقلید می کرد، بیشتر از “ ری چارلز” می خواند و البته گیتار و درام هم می زد.
با ترانه های فیلم آدمک، خواننده ای به دنیای ِ تازه شده ی ترانه در آن روزگار، معرفی شد که به سبک خود تقلید می کرد. صدای بم او که در دهان تشدید هم می شد، دل زدن هایش هنگام تاکید روی بعضی از واژه ها و از همه مهمتر نوعی ِ خشونت و عصیان مستتر در صدا، مولفه های صدای خواننده ای بودند که نامش خیلی زوداز تصور،و با همین دو ترانه فراگیر شد.
فتنه چکمه پوش ( همایون بهادران – 1351):
برخلاف نامِ غلط انداز ترانه که از نام فیلم گرفته شده، فتنه ی چکمه پوش، داستان دختری ست به نام فتنه که چکمه پایش می کند !
همایون بهادران فیلم را در سال 51 می سازد. برطبق عرف پا گرفته در آن سال ها ترانه ای نیز برای فیلم ها ساخته می شد.
حسین واثقی بر روی کلامی از مسعود هوشمند ترانه ی “ فتنه چکمه پوش ” را می سازد ویکبار با صدای فریدون فروغی و یکبار با نجوا گونه ای از صدای “نلی ” – که همان سال به همراه فریدون فروغی و کیوان، ترانه ی “ماهی خسته من ” را خوانده بودند - ضبط می کند. فیلم ضعیف است و دیده نمی شود و ترانه ی فتنه چکمه پوش نیز برای فریدون فروغی- که با دو ترانه ی “ غم تنهایی ” و “ زندون دل ” و حضور در برنامه های تلویزیونی فرشید رمزی، در سال 51 تبدیل به نامی آشنا برای مخاطبان موسیقی پاپ شده بود – اتفاق مهمی محسوب نشد و مهجور ماند.
زن باکره ( ذکریا هاشمی -1352) :
در سال 51 ترانه ی “ نماز ” با شعری از شهیار قنبری و آهنگ اسفندیار منفردزاده، یکبار با صدای فریدون فروغی و یکبار هم با صدای رامش ضبط و منتشر می شود. کلام عاشقانه ی ترانه و موسیقی ِ دلنشین اسفندیار منفرزاده ترانه را همه گیر می کند.
ذکریا هاشمی، فیلمسازی که باتوجه به خاستگاه سینمایی اش در دفتر ابراهیم گلستان و همچنین ساخت فیلم “ سه قاب ” و بازی در دوفیلم متفاوت “ خداحافط رفیق ” و “ تپلی ” چهره ای متفاوت از سینمای مرسوم آن دوران بود،از اسفندیار منفردزاده اجازه ی استفاده از ترانه ی مجبوب “ نماز ” را برای عنوان بندی فیلم تازه اش، زن باکره،می گیرد.
ترانه ی” نماز” به عنوان بندی فیلم و سرخوشی شبانه ی دو شخصیت فیلم در میان برفِ نشسته بر چهره ی شهر، جلوه ای خاص می بخشد.
سال 52 امیر نادری با” تنگنا”، سینمایش را به اوجی زود می رساند. اسفندیار منفردزاده نه تنها در موسیقی متن فیلم، خلاقیت خود را بار دیگر به سینمای ایران هدیه می دهد، بلکه ترانه ای جاودانه را نیز تاریخ ترانه هدیه می دهد. حال و هوای عصبی و مصیبت وار فیلم، در کلام “ فرهاد شیبانی ” متبلور می شود وبا نوا و ارکستر اسفندیار منفرددزاده تجسم دقیق می یابد.انتخاب فریدون فروغی برای اجرای ترانه بسیار دقیق است. مولفه های آشنای صدایش در همراهی کامل با فیلم و دنیای علی خوش دست است. فریاد واره هایش در اجرای کلام اصطلاحا “ آخر خطی ” فرهاد شیبانی، ضجه ها و دل زدن های او و عصبیت مستتر در صدای بم او در کنار پیش در آمد کوبنده ی موسیقی منفردزاده، دنیایی می سازند، که نام دقیق آن “ تنگنا ” است.
ترانه با عنوان ترانه ی فیلم “ تنگنا ” و به همراه موسیقی متن فیلم در قالب صفحه های 45 دور گرام و با طرح جلدی از اسفندیار منفردزاده منتشر می شود و به میان مردم می رود و همچنان با تاریخ پیش می رود.
یاران ( محمد دلجو – امیر مجاهد -1353) :
ورود نویسندگان مطبوعات به سینما در سال های ابتدای دهه ی 50 رونق گرفته بود. به پشتوانه ی همراهی همیشه گی شان با ذهنیت مردم، آنان سلیقه ی عمومی را بیشتر و البته پیشتر از دیگران فرا می گرفتند که سینما محل مناسبی برای بازخورد این دانسته گی آنها بود.
محمد دلجو و امیر مجاهد با این پشتوانه اولین فیلم شان را ساختند.داستان هایِ شهریِ جوان پسند که ماهیت آنها برای قشر جوان ِشهری ِ رو به تغییر ملموس تر بود، اساس این سینما بود و اجرای آن داستان ها با حضور هنرپیشه گان خوش چهره و تازه، که متفاوت از جریان قبلی سینما بودند، نیز مکمل آن.
این گونه فیلم ها – گونه نه به معنای ژانر - به دلیل خاستگاه خود و البته جامعه ی مخاطبانش، پیوندی قوی با موسیقی پاپ و روز داشت. استفاده از خواننده گان محبوب روز در این فیلم ها- که حتی در نمونه های خارجی آن نیز چنین است –و همچنین استفاده گاه و بیگاه از ترانه،موسیقی پاپ را جزیی جدا نشدنی از این فیلم ها ساخته بود.
یاران با حضور چهره های متفاوت در سینما – فرزان دلجو و آیلین – و با شرکت داریوش به عنوان محبوب ترین خواننده آن سالها، به این مولفه ها وفادار ماند.
اما بر خلاف تصور، برای اجرای ترانه ی متن فیلم، از خود داریوش استفاده نشد. ساخت موسیقی متن فیلم و اجرای ترانه ی آن به فریدون فروغی سپرده شد. از آنجا که فریدون فروغی توانایی اجرای ارکسترال نواهای ساخته خودش را نداشت، محمد شمس به عنوان یکی تنظیم کننده و رهبر ارکستر در کنار او قرارگرفت. ترانه ی یاران با آهنگ و صدای فریدون فروغی،کلام ایرج جنتی عطایی و تنظیم محمد شمس شکل گرفت.
کلام تلخ ترانه، از ابتدا حضور یک حادثه ی شوم بر بستر عاشقانه ی فیلم را هشدار می دهد.آنچنان که تضاد بین صحنه ی کلاسیک موتور سواری دختر و پسر عاشق پیشه در لحظات شکل گیری رابطه شان، با ترانه ی تلخ “ یاران ” موئد همین مساله است.آنجا که فریدون فروغی می خواند : سایه یه حادثه / که یه عمره با منه / توی شهر آهنی / داره خوردم می کنه
ترانه ی یاران مهجور می ماند، در حالیکه در یک تحلیل دقیق می توان آن را در رده ی آثار با کیفیت او به حساب آورد.
فیلم عبدالله غیابی بازسازی شده ای از قیصر است. محور اصلی فیلم “ تجاوز و دفاع از ناموس و انتقام ” است. ترانه ی فیلم را بابک افشار می سازد و با صدای فریدون فروغی ضبط می کند. ترانه ی “ قاصدک ” روایتی از داستان فیلم است. “ او سر آسیمه به دنبال تلافی می گشت “.
نکته ی قابل توجه درباره ی ترانه ی “ قاصدک “، روایت داستان از زاویه ی دید ” دانای کل “ است، چنانکه گویی کلام به طور مستقیم سوژه ی خود را نقش اول فیلم در نظر گرفته که با لفظ ” او “ از آن یاد می کند.
بنابراین بابک افشار نیزدر نقش آهنگساز ِ ترانه، ساختار ترانه را براساس نقش روایتگر ِ خواننده، فریدون فروغی، بنا نهاد
فراز و فرود های صدای فریدون فروغی در روایت این داستان- که به نوعی شامل معرفی شخصیت، اوج داستان و سپس انتهای قصه می باشد - موئد درک صحیح او از این مساله است.
ترانه “ قاصدک ” به دلیل همین ساختار نامتعارفش جزو آثار مهجور تر فریدون فروغی قرار گرفت و کمتر زمزمه شد.
از فریاد تا ترور (منصور تهرانی -1359) :
شایدتا قبل ازاواخر دهه ی هفتاد و کمی قبل از مرگ فریدون فروغی، فقط تعداد کمی از اهالی سینما و بیننده گان معدود فیلم توقیف شده ی “ از فریاد تا ترور “ساخته منصور تهرانی می دانستند که ترانه ی ” یار دبستانی من “ با صدای فریدون فروغی برای آن فیلم ضبط شده بوده است.چرا که از سال 59 تا اواخر دهه ی 70، این ترانه ی خاطره انگیز با صدای جمشید جم دراذهان نقش بسته بود.ترانه ی “یار دبستانی من ” از فیلم “از فریاد تا ترور ” جدا شده بود و با نفس مردم متکثر می شد. فیلم مدت کوتاهی بعد از اکران به بهانه ی هواداری از گروهک های مسلح معاند، توقیف می شود واز سوی دیگر انتشارترانه متن فیلم نیز- که با آهنگ و شعری از خود منصور تهرانی و تنظیم محمد شمس ضبط شده بوده – به دلیل ممنوعیت صدای فریدون فروغی در آن سالها غیر ممکن می شود.
منصور تهرانی برای گریز از این حصار، ترانه را با اضافه کردن کرال و تومبا به موسیقی آن، باصدای جمشید جم مجددا ضبط می کند و آن را در قالب نوار موسیقی متن فیلم “ از فریاد تا ترور ” منتشر می کند.
ترانه به سرعت همه گیر می شود و هویتی مستقل برای خود می یابد. ترانه ی “ یار دبستانی من ” در گذار از سالهای دهه ی 60 و 70 به سرود جریان آزادیخواهی ملت ایران در سال های بعد از انقلاب تبدیل می شود. اما نهاد رسمی در توهم مصادره ی ترانه بر می آید. جمشید جم در غیاب صاحب اصلی آن یعنی منصور تهرانی، ان را به نهاد قدرت هدیه می دهد، غافل از اینکه در گذار سال ها، این ترانه از صاحب اصلی خود نیز جدا شده و به میراث فرهنگی یک ملت تبدیل شده است.
بعد از این اتفاق، ترانه ی یار دبستانی من،دوباره با صدای فریدون فروغی، و بر اساس همان اجرای باقیمانده از حاشیه صوتی فیلم، شنیده ومنتشر و تکثیر شد، که گویی حق این بار به حقدار رسیده است.
دختری به نام تندر ( حمیدرضا آشتیانی – 1379):
با گذر از دهه ی اول انقلاب و تعدیل سیاست های فرهنگی و اجتماعی به نسبت آن دوران، صدای چند تن از خواننده های قبل از انقلاب به صورت کاملا نظارت شده و استرلیزه، از حصار ممنوعیت به در آمد.
محمد نوری، فرهاد، کوروش یغمایی، مازیار نام هایی بودند که صدای آنها در قالب چند آلبوم ترانه اجازه ی انتشار یافت.
پس از دوم خرداد و شکل گیری روند ساخت ترانه در داخل کشور و حمایت نهادهای فرهنگی ِ رسمی، انتظار شروع به کار و حضور مجدد خواننده گان قدیمی که مهاجرت نکرده بودند، مساله ای بود که به کمک رسانه های نوشتاری تشدید هم می شد.
بازگشت فریدون فروغی نیز با توجه به سابقه ی درخشان ش در موسیقی پاپ و همچنین ترانه های ماندگار خاطره انگیزش دور از انتظار نبود. او با اجرای شبانه در در رستورانی در جزیزه ی کیش، زمینه ی بازگشتش به ترانه خوانی را فراهم کرد.
هر چند ترانه های قدیمی او در انتظار اخذ مجوز از وزارت ارشاد به سر می برد،انتشار خبر اجرای یک ترانه در فیلم “ دختری به نام تندر ” با صدای او، خوشایند علاقمندان به صدای او واقع شد.
بازخورد این خبر ادامه داشت تا ایامی که صدای فریدون فروغی برای همیشه خاموش شد. فیلم بلافاصله بعد از این اتفاق اکران شد، به نحوی که در تبلیغات فیلم عبارت “ با آخرین ترانه ی زنده یاد فریدون فروغی ” به چشم می خورد.
اکران فیلم و شنیده شدن صدای نامفهوم فریدون فروغی بر روی کولاژ نامتجانسی و بی هدفی از چند خط از شعرهای فروغ و نیما و شاملو به همراه موسیقی فردین خلعتبری، حسرت شنیدن ترانه ای در خور نام فریدون فروغی را بر دلها نهاد.
حسرتی که برای خود او به گفته ی نزدیکان ِ اواخر عمرش، نوعی مرگ تدریجی اطلاق شد. حسرتی که از انتظار دم به دم اش برای اخذ مجوز ضبط و انتشار ترانه می آمد. انتظاری که طولانی شد و او توان این همه انتظار را نداشت.
شاید فریدون فروغی دق کرد. یادش گرامی.