دولت امروز وزارت نفت را منحل و همه آن را در وزارت نیرو ادغام کرد. وزارت راه و مسکن هم در هم ادغام شدند. وزارت کار و رفاه هم با هم یکی شدند. قبلا همین دولت سازمان برنامه و بودجه را هم منحل کرده بود. برخی دلایل این ادغام را در روزهای پیش گفتم و در روزهای اخیر دلایل جدیدی کشف شد که گفتنش برای بشریت لازم و واجب است.
اول، قوه مقننه در ایران، خیلی قوه بزرگی است، در حالی که رئیس جمهور خیلی رئیس جمهور کوچکی است. یا باید رئیس جمهور را عوض کنیم و یک رئیس جمهور بزرگ به اندازه دولت بگذاریم سر جای او، یا باید دولت را کوچک کنیم و همین رئیس جمهور را نگه داریم و از این به بعد به جای اینکه مشکل “ قحط الرجال” داشته باشیم، با مشکل “ قحط الاطفال” مواجه شویم. اگر بخواهیم رئیس جمهور را بزرگ کنیم، باید رئیس مجلس و نمایندگان مجلس را هم بزرگ کنیم، آن وقت فرض کنید دور از جوان، بلا به دور، 270 وکیل مجلس بزرگ و باشعور نماینده مجلس باشند و یک رئیس مجلس عاقل و بزرگ هم داشته باشیم. در نتیجه اولین کاری که می کنند، دولت را عوض می کنند. یا فرض کنیم یک رئیس جمهور بزرگ بشود رئیس قوه مجریه، در این صورت رئیس قوه قضائیه هم باید یک آدم بزرگ و عاقل و با سابقه و با تجربه باشد. موضوع فقط رئیس قوه قضائیه هم نیست، فردا باید قاضی هایی مثل مرتضوی و ظفرقندی و اژه ای و صلواتی را بگذاریم بشوند آبدارچی قوه قضائیه، چهار تا آدم بزرگ و باشعور و غیر بیمار پیدا کنیم بشوند قاضی، مثلا فرض کنید آدمی مثل آقای محمد سیف زاده یا خانم شیرین عبادی بشوند قاضی، خب طبیعی است که اگر قوه قضائیه از آدمهای بزرگ تشکیل بشود، اولین کاری که می کنند این است که نصف وکلای مجلس و وزرای دولت را به عنوان دزد و کلاهبردار و بی عرضه برکنار می کنند و احکام عادلانه صادر می کنند. فرض کنید خدای ناکرده، چشمم کور، دنده ام نرم، رویم به دیوار، در مملکت عدالت برقرار شود. آن وقت اولین کاری که باید بکنند این است که شورای نگهبان را که دست یک مشت آدم کوتوله هستند، عوض کنند و سر آخر همه اینها که بزرگ بشوند، یک علی کوچیکه می ماند که زیر دست و پای این همه رجال و سیاستمدار گم می شود و باید بگردیم رهبر را پیدا کنیم، عوضش کنیم. یا فرض کنید، رئیس جمهور بشود یک آدم بزرگ، در این حال وزیر علوم که نمی شود آدمی مثل کامران دانشجو باشد، او را باید بفرستیم بشود مدیر دبستان در ابهر، مثلا باید آدمی مثل شفیعی کدکنی را بگذاریم رئیس دانشکده ادبیات، یا مثلا دکتر ثبوتی بشود رئیس دانشگاه تهران. نه…..، اینطوری نمی شود، یعنی کل مملکت می ریزد به هم، اگر قرار است همه چیز به هم نریزد، بهتر است دولت کوچک بشود.
دوم، الآن ما یک مشکل بزرگ داریم به اسم مسکن که دائم قیمتش می رود بالا، و یک مشکل بزرگ تر داریم به اسم هواپیما، که دائم می آید پائین و سقوط می کند. خدا به سر شاهد است، حداقل سه بار همین رئیس جمهور کوچولو، حداقل خودم شاهد بودم که چند بار دستور داد که هواپیما سقوط نکند، یا ماشین تصادف نکند، لامصب خوب تصادف می کند دیگر. کسی که گوش به حرف رئیس جمهور نمی دهد. رئیس جمهور هم ماشاء الله همه چیز را با جزئیات به همه می گوید، همین دکتر نخودچی، رفت استادیوم، وزن توپ فوتبال، اندازه زمین، سرعت بازیکن، استراتژی تیم های حریف، همه را لامصب فوت آب بود، نیم ساعت با تیم ملی تمرین کرد. تیم ملی رفت آلمان، پشت سر هم خراب کرد و حذف شد و برگشت. همه کارها را که یک نفر رئیس جمهور نمی تواند بکند، بدبخت از بس آدمها نیامدند کمکش رفت اجنه را آورد. حالا با ادغام دو وزارتخانه که هر دو تا مثل خر توی همان یک کارشان گیر کردند، در همدیگر، حداقل یک بهانه درست می شود. ما که نمی توانیم و اصولا بنا نیست تا روز قیامت مشکل مسکن مان حل شود یا هواپیما سقوط نکند، بهتر است لااقل بهانه داشته باشیم، تا مجلس سووال کرد “ چرا مسکن قیمتش رفته بالا؟” وزیر می گوید “ من مشغول امور راه و ترابری بودم” تا بپرسند چرا تصادف زیاد شد؟” می گوید: “ من مشغول پائین آوردن قیمت مسکن بودم.”
سوم، اصولا ما انتظارات زیادی از دولت داریم. مثلا انتظار داریم، هم امنیت را از مردم سلب کند، هم اسلام را نابود کند، هم جلوی روزنامه ها و کتاب ها را بگیرد، هم نصف جمعیت را که زنان هستند، حجاب شان را حفظ کند. این زنان کشور ما هم روسری هاشان همه ابریشمی است، جلوش را می گیرند، پشت موهاشان می افتد بیرون، پشتش را می گیرند، کاکل شان می رسد به برج میلاد. دولت بدبخت باید تمام پل ها و تونل هایی را که بیست سال قبل سخت شان شروع شده، افتتاح کند. وقت نمی کند که کار جدیدی را شروع کند. مثلا همین نیروگاه بوشهر، سی سال است که شروع شده، چهار سال است که دستمزد تا بیست سال بعدش به روسیه داده شده، سه سال است که گفته شده یک هفته بعد افتتاح می شود، تازه امروز هسته ای شده. هسته ای هم شده برق ندارد. قرار است دو ماه دیگر برق اش از فلانجای رئیس جمهور بپرد و معاون رئیس جمهور را بگیرد. تازه اگر این پانته آ و مهناز و هدیه و پری و زری بگذارند. دولت هم راهش را پیدا کرده. می خواست غنی سازی بکند، نشد. می خواست جمعیت کشور همه با هم زن و شوهر بشوند و وام ازدواج بدهند و بچه درست کنند و جمعیت را بکند 150 میلیون، یک دفعه دید زن رئیس جمهور را هم دارند شوخی شوخی ازش می گیرند. دید نمی شود جمعیت را زیاد کرد، تصمیم گرفت جمعیت تهران را پنج میلیون کم کند، شش ماه زور زد، هزار نفر از تهران رفتند. بالاخره تصمیم گرفت کار درست را بکند. اصلا رئیس جمهور چکار دارد به راه و مسکن و پل و برق و تونل و ترافیک، مگر رئیس جمهور خدای ناکرده عمله است که این کارها را بکند؟ رئیس جمهور باید جهان را اداره کند، سخنرانی کند، توی دهن بقیه بزند، میراث فرهنگی را ارث باباش محسوب کند، شوخی که نیست. امروز هم که خدا را شکر بحث بودجه سال 1390 بعد از دوماه که از سال می گذرد گوش شیطان کر، تمام شد. قرار است از مردم 36 هزار میلیارد پول انرژی و چهار هزار میلیارد پول برق بگیرند، در عوض به آنها چهل هزار میلیارد پول نقد بدهند، این به آن در. یعنی از این به بعد وزارت نیرو، پول های مردم را می گیرد، همان را می فرستد در خانه شان. مهرش حلال جانش آزاد. مردم هم خودشان بروند برای خودشان کارشان را بکنند. اصلا ما دولت می خواهیم چکار؟ همین ده تا وزارتخانه هم زیادی است. آقای احمدی نژاد هم قرار است عین همین کار را در کشورهای دیگر بکند و مدیریت جهان را تا یک سال دیگر شروع کند، مدیریت ایران را بدهد به مشائی و پانته آ و بقیه. دور هم هستیم، خوش می گذرد.
چهارم، دولت یا باید برای اداره کشور از بقیه استفاده کند، یا از خودش. بقیه هم که پنجاه درصدشان جاسوس اند، سی درصدشان هم مزدور استکبار جهانی اند. ده درصدشان هم که از کشور رفته اند یا دارند می روند. آن ده درصد آخری هم پنج درصدشان در همین بیست روز گذشته که رئیس جمهور قهر کرده بود، خودشان را نشان دادند که رئیس جمهور را عورت خودشان هم حساب نمی کنند و داشتند می فرستادندش جایی که عرب نی انداخت، باز خدا را شکر رفت ترکیه که اصلا هیچ عربی آنجا نی نمی اندازد. خود دولت هم نه با اصلاح طلبان کنار می آید، نه با اصولگرایان، نه با سوسولگرایان، نه با ملت شریف ایران که از بیخ با کل ماجرا مشکل دارند. می ماند علی آقا که یکی را گذاشته توی وزارت اطلاعات دولت که صبح تا شب دارد تلفن های اسی و پانی را گوش می دهد. حالا اصلا من نمی دانم این پانته آ کی هست. ولی به هر حال، هر جور که حساب کنیم، یک رئیس جمهور است با بیست تا همکلاسی، بالاخره باید مملکت را با همین ها اداره کند. اصلا حالت دیگری وجود ندارد. رئیس جمهور که نمی تواند برود با همکلاسی علی لاریجانی یا نبی حبیبی یا محسن رضایی یا قالیباف کابینه راه بیاندازد. از طرفی نمی تواند همکلاسی بزاید، از کجا بیاورد؟ همین می شود که باید وزارتخانه ها را در هم ادغام کند. دولت یواش یواش اینجوری کوچک می شود. همانطور که دولت در زمان محمد رضا پهلوی کلا شامل دو میلیون نفر بود، زمان رضا شاه شامل دویست هزار نفر بود، زمان قاجار هم دو هزار نفر بود. یواش یواش باید دولت را برگردانیم به همانجا. یک گروه باید از مردم پول بگیرند، یک گروه هم همان پول را بدهند به خود مردم. این جوری هم دولت کوچک می شود، هم بخش خصوصی نداریم. بخش خصوصی هم یکی رهبر دارد که خودش می داند و خجسته خانم گلدسته، رئیس جمهور هم بخش خصوصی اش را اگر حرف زیادی بزند، به او حرام است و نباید به آن دست بزند، مشائی هم که فعلا بخش خصوصی اش افتاده دست شفاف نیوز و بالاخره نفهمیدیم این پانته آ کی بود؟
از همه مهم تر، دولت باید بتواند جواب مجلس را بدهد. مثلا امروز آقای “ منادی” نماینده تبریز از حقوق مردم دفاع کرد و گفت “ اگر دولت می خواهد قیمت ها را 20 درصد بالا ببرد، باید یارانه ها را هم 20 درصد بالا ببرد. مثلا 45 هزار تومان باید 20 درصد افزایش پیدا کند و بشود 65 هزار تومان.” این شد حرف حساب، آن وقت می گویند که نماینده مجلس از حقوق ملت دفاع نمی کند. شما خیال نکنید این آقای منادی ریاضیاتش خوب نیست، به قیافه اش نگاه نکنید، خودش می داند که اگر 45 هزار تومان بیست درصد اضافه بشود، می شود 54 هزار تومان. ولی فکر کرد دولت که حالی اش نمی شود، بگذار یک خیری هم از ما به ملت برسد.