این روز ها بحث بر سر کاندیدا شدن آقای خاتمی بسیار است. گروهی از اصلاح طلبان بر این باورند که آمدن خاتمی به صحنه نه تنها به نفع این گروه است بلکه می توان با تکیه بر تجارب گذشته، این بار “خاتمی وارتر” عمل کرد و به اصلاح امور پرداخت.این در حالی است که تا کنون برای باورچنین ادعایی، هیچ برنامه و راه کار مدونی از سوی آنان ارائه نشده است.
صرف نظر از درستی و یا اشتباه این تصور که به صرف بازگشت فردی خوشنام و صدیق از یک تفکر سیاسی شکست خورده به صحنه سیاست، می توان جبران مافات کرد وبار دیگر سکان کشتی را که این باردر حال غرق شدن است به دست گرفت و آن را به ساحل نجات رساند، ابتدا باید دید در شرایط امروز و با تغییراتی که در نوع تعاملات بین المللی نظام طی هشت سال دوری اصلاح طلبان از حوزه تصمیم گیری نظام ایجاد گردید، آیا امکان “خاتمی وارتر” بودن وجود دارد؟ و یا برعکس؟ با به صحنه آوردن دوباره خاتمی، این شخصیت مورد احترام جامعه به صحنه جنگ قدرت نظام، همه یاد و خاطرات خوب “سید اصلاحات” و دستاورد های حماسه دوم خرداد، و ایضا دولت اصلاحات از ذهن مردم محومی شود؟ اگر چه برخی نتیجه این تلاش را، حتی اگر اقرار به ناتوانی دوباره جمعی در تغییر اوضاع باشد، بی اشکال میدانند وبا این استدلال که وزنه سنگینی برداشتیم نشد و این بار وزنه سبک تر بر می داریم، خود را از هر مسئولیتی مبرا می سازند؛ غافل که اولا جذب دوباره طرفداران امروز خود را چه آسان گرفته اند دوما اگر بنا بر خاتمی وارتر شدن باشد باید وزنه سنگین تربرداشت.
کافی است یکی ازده ها عوامل احتمال شکست دوباره اصلاح طلبان را، مورد بررسی قرار داد؛ بطور مثال تاثیر حکم حکومتی درانفعال هر عمل اصلاحی را در نظر بگیریم و در مقایسه دوران دولت اصلاحات با شرایط امروز حاکمیت، امکان خاتمی وارتر شدن را محاسبه کنیم.
برای نمونه در تمام دوران دولت اصلاحات، تعداد حکم حکومتی بیش ازچند مورد نبود، که مهمترین آن ماجرای کنار گذاشتن اصلاح قانون مطبوعات از دستور کار مجلس ششم بود که متعاقب آن بلافاصله پس از پیروزی بزرگ اصلاح طلبان در انتخابات مجلس ششم، قوه قضائیه با تایید رهبری تقریبا تمام روزنامههای اصلاح طلب را توقیف کرد.
به عنوان مورد دیگر می توان به رد صلاحیتهای گسترده در انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم از سوی شورای نگهبان اشاره کرد که عده کثیری بدون دلیل با حکم حکومتی رد صلاحیت شدند.
حال فرض کنید امروز بار دیگر دولت اصلاحات بر سرکار آمد، و بازهم آقای خاتمی رئیس دولت اصلاحات شد. در چنین حالتی چگونه دولتمردان و یاران این بزرگوار می خواهند “خاتمی وار تر” از او عمل کنند در حالیکه بنا بر بر نقل قول اخیرحسن فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، آقای خامنه ای به صراحت گفته است همه گفته هایش دستور و حکم لازم الاجراست؟ بعبارتی روشن تر همه حرف های “آقا” از نصایح به دولتمردان تا “آورین آورین” گفتن به شاعران درگاهش، همه حکم حکومتی است و واجب الاجرا.
بی گمان اصلاح طلبان در چنین شرایطی حکما بجای آن شعار معروف هر 9 روز یک بحران، این بار خواهند گفت هر یک کلام یک بحران.
می گویند مرد میلیونری از درد چشم می نالید وبرای مداوا به نزد چشم پزشک رفت اما نسخه دکتر افاقه نکرد. مستاصل مانده بود چه کند که بنا بر توصیه ی دوستان این بار برای علاج چشم درد خود، نزد حکیم عارف مسلکی رفت. مرد حکیم پس از شنیدن شرح چشم درد مرد پولدار به اوگفت تا مدتی به هیچ رنگی به جز رنگ آبی نگاه نکند. مرد پولدار هم این توصیه حکیم را به گوش گرفت و پس از بازگشت به خانه،به نوکران خود فرمان داد تا دیوار های خانه را به رنگ آبی در آورند. وبعد نوبت به اسباب و اثاثیه خانه رسید.حتی لباس اعضای خانواده و نوکران هم به رنگ آبی در آمد و از قضا بعد از مدتی چشم درد مرد میلیونر خوب شد و دیگر از درد آن نمی نالید. از همین رو، برای تشکر از حکیم عارف ، سفره ای انداخت ومرد حکیم را دعوت کرد.روز جشن، حکیم عارف با لباس نارنجی به خانه مرد پولدار رفت اما نوکران به او گفتند باید ردای آبی برتن کند.او هم قبول کرد و وقتی به محضر بیمار رسید از او پرسید آیا چشم دردش تسکین یافته؟ مرد پولدار تشکر کرد و گفت: “بله. اما این گرانترین مداوایی بود که تاکنون داشته ام.” حکیم با تعجب به بیمار گفت: “بالعکس این ارزانترین نسخه ای بوده که تاکنون تجویز کرده ام. برای مداوای چشم دردتان، تنها کافی بود عینکی با شیشه آبی می خریدید،هیچ نیازی به این همه مخارج نبود”.
حال حکایت اصلاح طلبانی است که برای بازگشت به حوزه تصمیم گیری (قدرت) نظام، از میان همه راه های ساده و سهل تر،راه پر سنگلاخی را برگزیده اند.آنها ایکاش می دانستند بجای وارد شدن به صحنه سیاست به هر قیمت، با ید با نگاه به آینده و عواقب احتمال شکست دوباره، خود را برای حضور با صلابت و فایده مند برای ملت در صحنه سیاست آماده کنند و این چنین مهره های ارزنده ای چون سید محمد خاتمی را در بازی دو سر باخت قدرت در حاکمیت به خطر نیاندازند، چرا که دوباره ساختن ویرانه سخت است.