کارگردان: احمد کاوری، تهیه کننده: اردشیر ایران نژاد، بازیگران: امین حیایی، لعیا زنگنه، محمد رضا شریفی نیا، نادر سلیمانی، نیما شاهرخ شاهی، سینا رازانی، امیر غفارمنش، تینا آخوند تبار، امیر یل ارجمند، حسام حمیدی و امیر دلاوری. مدیر فیلمبرداری: محمد تقی پاکسیما، طراح صحنه و لباس: داریوش پیرو، مدیربرنامه ریزی و دستیار کارگردان: کامبیر دارابی، طراح چهره پردازی: بابک شعاعی، صدابردار: حسن زاده و مدیر تولید: طاهر امانی.
خودزنی، اولین ساخته بلند احمد کاوری است. داستان فیلم در خیابان ها و محله های جنوب شهر تهران می گذرد؛ مرد جوانی به نام کیانوش (امیررضا دلاوری) بعد از آزادی از زندان به دنبال همسر سابق اش (لعیا زنگنه) و فرزندش، نشانی ها و خیابان های تهران را جست و جو می کند و در این گذار با مشکلات و خطرات بسیاری رو به رو می شود او می جنگد تا از خود و زندگی اش اعاده حیثیت کند و خانواده اش را دوباره احیا کند.
خودزنی در نگاه نخست فیلمی سیاسی-اجتماعی است که در عین حال که به شکل غیر مستقیم به نقد شرایط اجتماعی و اقتصادی معاصرمی پردازد، به موضوع مهمی مانند خانواده و لزوم حفظ و نگه داری از آن برای بقا و در امان ماندن از نابودی و فرار از تنهایی و نیستی نیز می پردازد. فیلم در عین حال که به نقد معضلات اجتماعی جامعه میپردازد، گوشه چشمی هم به مسائل و اختلافات سیاسی یک گروه با گروه دیگر و زد و بندهای سیاسی برای نابود کردن یک نفر به منظور رسیدن به خواسته های یک جمع نیز می پردازد. این درونمایه را می توان در آثار بسیاری دید؛ از جمله منشی همه کاره او ساخته هاوارد هاکس که در آن اعدام یک نفر، فقط دستاویز و بهانه ای است تا سناتوری در انتخابات پیروز شود. در راه های افتخار استنلی کوبریک نیز همین موضوع، محور اصلی اتفاقات فیلم است. اصولا سینماگران از یک برحه به بعد خصوصا در سینمای کلاسیک آمریکا، موضوعات سیاسی را در بطن آثار خود به کار گرفتند و با نمایش نقش یک قربانی که محکوم است تا به خاطر مطامع سیاست مداران بمیرد، افق تازه ای را در روایت های سینمایی پدید آوردند. کاوری خود در جایی اشاره کرده است که موضوع فیلم را از فیلمنامه ای مصری در دهه 60 میلادی برداشته است. فیلمنامه ای اقتباسی که نگارش آن هفت ماه زمان برده است.
نقدی که خودزنی به جامعه امروز ایران وارد می کند، بیانی دارد که تازه نیست، اما به عقیده نگارنده، لازم و ضروری است. وقتی منافع گروهی خاص به منافع اکثریت ترجیح داده می شود و افراد تنها و تنها به عنوان مهره ها و عروسک هایی در بازی های خطرناک مورد استفاده قرار می گیرند، باید و باید بی پروا تر از آن چه که هست به آن پرداخت. لابی های پرنفوذ قدرت و ثروت در ایران که همه امکانات اقتصادی و سیاسی را برای پیشبرد اهداف خود در اختیار دارند، به تنها چیزی که اهمیت نمی دهند، نظام خانواده و اهمیت زندگی خصوصی و سرنوشت افراد است.
اما موضوع خودزنی با همه اهمیتش چنان که شایسته است پرداخت نمی شود و می توان گفت که عقیم هم می ماند. شخصیت کیانوش که ابدا خوب از کار در نیامده است شاید یکی از عوامل اصلی در این مسئله باشد. او دیالوگ هایش را با لحنی ثابت و یکنواخت ادا می کند و در سراسر فیلم با چشم هایی که به زور تنگ نگه داشته و اخمی که روی صورت دارد، می خواهد به هر شکلی که شده نقش یک آدم درون گرا و کم حرف را بازی کند. اما مشکلی جدی تر در پرداخت شخصیت او وجود دارد؛ مشخص نیست که چه طور و با چه مکانیسمی میشود این را پذیرفت که آدمی با چنین دانش زیادی در همه زمینه های علمی و فلسفی و فرهنگی، که همه کتابهای ریزودرشت درباره نحله های فکری مختلف شرقی و غربی را از بر است، رفتاری چنین لوطی مآبانه دارد و به این راحتی خشونت به خرج می دهد و آدم می کشد. انگار نه انگار که آن همه اندیشه های انسان ساز قدیم و جدید باید تأثیری هرچند اندک بر روحیه او داشته باشند تا مثل یک آدم معمولی و حتی بی خرد، در موقعیت های پرتنش واکنش نشان ندهد.
جنبههای سیاسی فیلم هم با تمام تلاشی که برای ابراز آن شده، در نهایت عقیم و بی حاصل رها شده است. یکی از دیالوگها در این زمینه انگار وصف حال خود فیلم هم هست: “کار سیاسی یعنی نفهمی داری چیکار می کنی.” ظاهرا فیلم ساز قصد داشته با عدم موضع گیری سیاسی مشخص و نفی هر گونه فعالیت سیاسی و تخطئه همه سیاستمداران از هر حزب و طیف و سر و ته یک کرباس دانستن همه آن ها، به مظلومیت و قربانی شدن آدم های بی گناه و فریب خورده ای چون کیانوش برسد. اما مشکل این جاست که اصرار بر این کلی گویی ها و هیچ نگفتن ها باعث از دست رفتن درام، سست شدن منطق سببیتی اتفاق ها و ضربه خوردن به شخصیت پردازی ها شده است. مثلا هرگز دلیل سیاسی بودن کیانوش و جناحی که به آن گرایش دارد مشخص نمی شود و تنها دلیلی که برای این موضوع بیان می شود، نوشتن مقاله در روزنامه ها و کتاب خواندن است. قیاس کنید با فیلم گوزن های کیمیایی که سیاسی بودن شخصیت قدرت با دو پراپ عینک و سبیل، به ایجاز و زیبایی هرچه تمام تر به تماشاگر القا می شود.
احمد کاوری که فارغ التحصیل رشته ادبیات نمایشی است، از سال ۷۰ ساخت فیلم های کوتاه مستند و گزارشی مثل دایره معیوب و دار عاشقانرا آغاز کرد و در نگارش فیلمنامه فیلمهای سینمایی چون : مردی از جنس بلور و قاصدکهمکاری داشته است. او در بازیگری سینما هم تبحر داشته و در فیلمهای سینمایی چون: ارتفاع پست، اتوبوس شب، سفر سرخ، انتظار، مردی از جنس بلور بازی کرده است. کاوری در پرونده کارگردانی سینمایی خود تا پیش از ساخت خودزنی ساخت فیلم سینمایی تحسین شده ای مانند نفوذی را با همکاری مهدی فیوضی در سال ۱۳۸۸ داشته است. اما به هرحال فیلم سینماییخودزنی نخستین فیلم مستقل این کارگردان است که توانسته این روزها درسینماها اکران عمومی بگیرد.