آموس یادلین
باراک اوباما در آخرین مناظره خود که تمرکز آن بر روابط خارجی بود، حداقل ۱۷ بار از اسرائیل نام برد و تاکید کرد که اسرائیل یک دوست واقعی و مهمترین متحد آمریکا در منطقه است. وی همچنین تعهد خود در ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هستهای را تکرار کرد.
برخی میگویند بیانات اوباما را نباید خیلی جدی گرفت چون آنها در کمپین انتخاباتی گفته شده و قصد او بدست آوردن رای یهودیان و هواداران کلیساهای انجیلی بوده است. حالا که او دوباره انتخاب شده، سئوال این است: آیا اسرائیل میتواند روی او و قولش در مورد ایران حساب کند؟
بمب اتمی نه فقط برای امنیت اسرائیل بلکه تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا نیز محسوب می شود. این را آقای اوباما همواره از سال ۲۰۰۹ که به قدرت رسید تصریح کرده است. به این منظور او یک اتحاد بینالمللی را شکل داده و شدیدترین تحریمها را علیه ایران اعمال کرده؛ حضور نظامی خود را در خلیجفارس افزایش داده؛ یک سیستم دفاعی موشکی در منطقه مستقر کرده است و بنا بر گزارشهای رسانههای پیشرو غرب، در عملیات پنهانی برای به تاخیر انداختن برنامه هستهای ایران شرکت داشته است.
اما آمریکا و اسرائیل با وجود داشتن اهداف و اطلاعات مشترک در مورد ایران، در مورد برخورد با این بحران روشهای متفاوتی دارند. چگونه دو کشوری که در مورد آغاز و پایان یک مسئله این همه توافق دارند در مورد نقاط میانی اختلاف دارند؟ تفاوتها در سه چیز است.
دردهای متفاوت:
اسرائیل تهدید ایران را از منشور هولوکاست میبیند. رژیم ایران تهدید به محو کردن اسرائیل از روی نقشه کرده که برنامه رژیم نازی در آلمان را تداعی میکند. از طرف دیگر آمریکا، با مسئله جنگ به شدت مناقشهبرانگیز و پرهزینه عراق روبرو است. حالا که آمریکا در حال خروج از افغانستان است افکار عمومی و رهبری آمریکا به دنبال جنگی دیگر در یک کشور اسلامی نیست.
زمانبندی متفاوت:
اسرائیل ادعا میکند که ده سال گذشته نشان داده دیپلماسی در مورد ایران کارگر نیست. اما آمریکا میگوید نشانههایی وجود دارد که دیپلماسی شروع به اثرگذاری بر رژیم تهران کرده است. در حالیکه ساعت اقدام نظامی اسرائیل تیکتاک میکند، تواناییهای عملی نظامی برتر آمریکا اجازه میدهد یکی دو سال دگیر تامل کند تا تاسیسات ایران در مقابل حمله آمریکا ایمن شود. اسرائیل میگوید نمیتواند به ایران اجازه بدهد بمب هستهای خود را بسازد، ولی خط قرمز آمریکا دسترسی واقعی ایران به سلاح هستهای است. اسرائیل بیم آن دارد که وقتی ایران بمب را ساخت دیگر برای هر اقدامی دیر باشد.
واقعیت های متفاوت:
آمریکا ۴۴۰ بار بزرگ تر از اسرائیل است و جمعیتش هم ۴۰ برابر این کشور است. واشنگتن ۱۰ هزار کیلومتر دورتر از ایران است و بین تهران و تلآویو تنها ۱۵۰۰ کیلومتر فاصله است. آمریکا تنها ابرقدرت دنیاست و ارتش بسیار بزرگتری دارد، اقتصادش قویترین اقتصاد دنیاست و روابط دیپلماتیک گستردهتری دارد. این تفاوتها نه تنها تلقی متفاوتی از تهدید ایران را ایجاد می کند، بلکه باعث خویشتنداری بیشتر آمریکا هم می شود.
با توجه به تفاوتهای جدی، تنها اعتماد است که میتواند استراتژیهای مشترک برای رسیدن به هدف مشترک را پدید آورد. آقای اوباما و هر کس که نخستوزیر آینده اسرائیل در ماه ژانویه باشد، باید بین خود اعتماد برقرار کنند. به خصوص که اسرائیل برای حمله به ایران از آمریکا چراغ سبز نمیخواهد و اگر لازم باشد به تنهایی حمله میکند.
با این وجود اگر آقای اوباما اعتقاد دارد هنوز برای دیپلماسی و تحریم زمان وجود دارد، اسرائیل باید به رئیسجمهور و تعهدهای پیش از انتخابات او اعتماد کند. واشنگتن و اورشلیم تنها با اعتمادسازی دوباره موفق خواهند بود.
منبع: گلوب اند میل – ۱۲ نوامبر