نزدیک به یک صد و ده سال از انقلاب مشروطه میگذرد؛ انقلابی که بنیادیترین هدف آن را میتوان تلاش برای عرفیسازی قدرت سیاسی و قدسیتزدایی از امور مملکتداری دانست. پدران مشروطه بر آن بودند تا توهم شاه به مثابه “ظل الله” را از ذهن ایرانیان خارج کنند و به جای آن، قدرت سیاسی را در قوانینی مدون و عرفی محدود کنند؛ آنچنانکه با قدسیتزدایی از شاه و تاج و تختاش، زمینه زمینیشدن امور سیاسی و قضایی را فراهم آوردند.
انقلاب سال ۵۷ اما اساسا مسیر برعکسی را در پیش گرفت؛ رخ به رخ با سودای مشروطهخواهان و به مثابه دوربرگردانی در تاریخ، روحانیون از مساجد به وزارتخانهها آمدند؛ طلبهها سیاستمدار شدند؛ عبا و عمامه نه نمادی از قدسیت و الوهیت بلکه نشانه یقه سفیدها شد؛ امروز نیز حتی مداحان همچون دیپلماتها روزگار میگذرانند؛ کوتاه آنکه، هرآنچه مشروطهخواهان بافته بودند یا در پی بافتناش بودند، پنبه شد؛ نوزادی که قبل از دمیدن روح، سقط شد.
اینک اما سی و هفت سال از آخرین انقلاب ایرانیان میگذرد و رئیس جمهوری بر تخت نشسته که دو سال پیش، بعد از هشت سال کابوس احمدینژاد، با وعده گشایش سیاسی به قدرت رسید. از همان لحظهای که نام حسن روحانی به عنوان پیروز انتخابات ریاست جمهوری یازدهم اعلام شد، همه میدانستیم که فردی با سابقه کار امنیتی و از جمله نزدیکترین افراد به علی اکبر هاشمی رفسنجانی به قدرت رسیده است.
روحانی اگرچه در این Context هویت مییافت و برای هوادارانش، به خاطر قرابت با هاشمی رفسنجانی و البته همنشینی با محمد خاتمی اعتبار گرفت اما طی همین دو سال ریاست جمهوری، سیمای جدیدی از خود به نمایش گذاشته؛ سیمایی که بیش از گذشته، رویای مشروطهخواهان را به باد سپرده است؛ پاسخ را در کجا باید یافت؟ در “قم”.
نگاهی به سفرهای وزرای کابینه “تدبیر و امید” نشان میدهد که تقریبا تمامی وزرا به بهانههای مختلف اتوبان تهران-قم را پیمودهاند؛ اگر محمود احمدینژاد را از جمله با سفرهای استانیاش در کنار میلیونها نامه مردم و مصوبههای ناگهانی در خلال این سفرها به یاد میآوریم، حسن روحانی اما به جای سفرهای استانی، وزرایش را مرتبا راهی پایتخت مذهبی ایران میکند؛ وزرایی که وزارتخانه تحت مدیریتشان اغلب فاقد هرنوع جنبه مذهبی است.
عوارضیهای اتوبان “تهران-قم” از زمان آغاز ریاست جمهوری حسن روحانی، وزرای کابینه را بارها رویت کردهاند؛ این رویه اگرچه در عمر سی و هفت ساله جمهوری اسلامی چندان عجیب نیست اما حسن روحانی طی همین دوسال و در مقایسه با روسای جمهور قبل، با سازماندهی آشکار و برنامههای مدونتری در این مسیر گام برمیدارد.
به عنوان مثال، علی طیبنیا، “وزیر اقتصاد و دارایی” دی ماه سال گذشته در سفر به قم، با آیت الله سیدجواد شهرستانی، نماینده تام الاختیار آیت الله سیستانی در ایران دیدار و گفتگو کرد. محمدرضا رحمانی فضلی، “وزیر کشور” در شهریور ماه سال گذشته پس از حضور در برنامه صبحگاه مشترک فرماندهی انتظامی قم، به دیدار آیت اللهها رفت و رضا فرجی دانا، “وزیر وقت علوم” نیز در اسفندماه سال ۱۳۹۲ رهسپار قم شده بود.
علی ربیعی، معروف به “برادر عباد” و وزیر کنونی “کار، تعاون و رفاه اجتماعی” نیز پای ثابت حجرههای طلبگی در قم است. وی از جمله در هفته اول اردیبهشت ماه گذشته در جریان سفر به قم، با آیت الله علیرضا اعرافی، رئیس “جامعه المصطفی” و امام جمعه قم و سپس با صافی گلپایگانی و موسوی اردبیلی دیدار کرد.
برادر “عباد” در حالی خود را به آیت اللهها پاسخگو میداند، که “انجمن صنفی روزنامه نگاران” با کارشکنی مستقیم وزارتخانه تحت مدیریتش و با وجود وعدههای مکرر دولت “تدبیر و امید” همچنان از آغاز مجدد فعالیتهایش بازمانده است.
علی جنتی، “وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی” البته مشتری پر و پا قرص بحث و درسهای آیت اللهها است. چالش میان وزارت ارشاد و روحانیون تندروی قم، به ویژه درباره موضوعهایی همچون تکخوانی زنان، سانسور کتاب و مجوز کنسرتها باعث شده تا فرزند دبیر شورای نگهبان، صبح به صبح و بیش از هر وزیر دیگری اخبار قم را دنبال کند و از هر فرصتی، برای دیدار با مراجع استفاده کند. جنتی اما در شرفیابی به آیت اللههای قمی آنچنان پیگیر است که حتی گاه برای “عیادت” از این روحانیون سالخورده نیز به قم سفر میکند.
محمود واعظی، ”وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات” در هفته اول اردیبهشت ماه گذشته در سفر به قم، دیدارهای مفصلی با مراجع این شهر داشت. حمید چیت چیان، “وزیر نیرو” نیز در تیرماه سال ۱۳۹۳ و شهیندخت مولاوردی، “معاون رییس جمهور در امور زنان و خانواده” نیز در آبان ماه سال ۱۳۹۲ سفرهای کوتاهمدتی به قم داشته و با مراجع دیدار کردهاند.
محمدجواد ظریف، “وزیر امور خارجه” نیز نه تنها خود در آذرماه در سال ۱۳۹۲ برای تشریح جزئیات پرونده هستهای جمهوری اسلامی به محضر آیت اللههای قمنشین رفت بلکه به دلیل سفرهای متعدد خارجیاش، اغلب یکی از معاونین خود را پیش و پس از مذاکرات هستهای روانه قم میکند.
ارتباط کابینه حسن روحانی با قم تنها به وزرا و معاونان آنها ختم نمیشود آنچنانکه حتی مقامهای سایر کشورها نیز از رویت روی آیت اللههای ایرانی بینصیب نمیمانند به طوری که در میانههای همین خردادماه، در برنامههای سفر وزیر اقتصاد اندونزی به ایران نیز سفر به قم گنجانده شد.
در گزارشهای مربوط به تمامی این سفرها تاکید میشود که این سفرها، “یک” یا حداکثر “دو روزه” و “تنها به قصد دیدار با مراجع” بودهاند. اعضای کابینه حسن روحانی در جریان سفر به قم، اغلب با صافی گلپایگانی، موسوی اردبیلی، علیرضا اعرافی، جواد شهرستانی، ناصر مکارم شیرازی، وحید خراسانی، شبیری زنجانی و جعفر سبحانی تبریزی و همچنین اعضای “جامعه مدرسین حوزه علمیه قم” (تشکل سیاسی روحانیون محافظهکار) دیدار میکنند.
مشخص نیست وزرای وزارتخانههایی که بیشتر فعالیتهای آنها کاملا تخصصی است، از دیدار با آیت اللههای قمی چه چیزی نصیبشان میشود که حسن روحانی، از زمان آغاز ریاست جمهوریاش چنین رویهای را در پیش گرفته است.
حتی تصورش هم طنز تلخی است که آیتالله های نود و اندی ساله در دیدار با محمود واعظی، ”وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات” درباره وایبر و واتساپ و تلگرام نصیحت کنند و رهنمود دهند؛ و یا علی ربیعی، این چهره امنیتی سابق و وزیر کنونی “کار” چگونه برای حل مشکل بیکاری میلیونها جوان ایرانی، رهسپار قم میشود تا از آیت اللهی درس آموزی کند که قریب به یقین، در عمر گهربارش، تنها با خمس و زکات مردم روزگار گذرانده؛ بدون آنکه حتی یک بار آجری را بالا پرتاب کرده باشد، در ادارهای کارت زده باشد و یا زیر آفتاب و سوز سرما، بیلی بر زمین فروکوفته باشد.
اتفاقا محمود احمدینژاد با همه غارتهایش از مملکت اما بیشتر در جهت قدسیتزدایی از ساخت سیاسی در جمهوری اسلامی گام برداشت؛ احمدینژاد چه آن زمان که یازده روز در مخالفت با علی خامنهای، “ولی فقیه جامعالشرایط نظام”، از حضور در محل کارش سرباز زد و خانه نشست و چه با مهملگوییهایش درباره “هاله نور” و “ظهور قریب الوقوع امام زمان” (خواسته یا ناخواسته) بیشتر در جهت قدسیتزدایی از امور سیاسی و مملکتداری حرکت کرد.
حسن روحانی اما از همان ابتدا و با چراغ خاموش، سعی کرد تا دل قمنشینان را به دست آورد. این شاید از آن روست که روحانی، خود ردای روحانیت به تن دارد و طبقه “روحانیون حکومتی”، علیرغم دیدگاههای گاه متفاوت، به هر حال در پی تثبیت حکومت دینی است.
دلیل دیگر شاید آگاهی احتمالی حسن روحانی از شدت بیماری علی خامنهای، رهبر ۷۶ ساله جمهوری اسلامی است؛ به این معنا که تیم روحانی و هاشمی رفسنجانی (شاید همراه با محمدخاتمی) با آگاهی از بیماری علی خامنهای، در پی کاستن اصطحکاک های خود با روحانیون تندروی ساکن قم هستند تا در بزنگاه بعدی در هنگامه تعیین رهبر سوم نظام، حمایت قمنشینان را نیز به همراه داشته باشند؛ یعنی تقریبا همان روحانیون سرشناسی که حتی به ریاست هاشمی رفسنجانی بر مجلس خبرگان رهبری نیز تن ندادند.
ماجرا هرچه باشد اما یک نکته پیداست و آن اینکه امروز بیش از هر زمان دیگری در مسیری خلاف جهت رویاهای مشروطهخواهان هستیم؛ یک صد و ده سال بعد از مشروطیت، فردی با وعده “گشایش سیاسی” در ایران به قدرت رسیده که با برنامه و به طرز مسئولانهای، بیش از گذشته، نهادهای مذهبی و آیت اللهها را به وادی سیاست و تصمیمگیریهای تخصصی در سطح وزارتخانهها بازگردانده است؛ وزرایش هفته به هفته چهار زانو در مقابل آیت اللههای سالخورده قمی مینشینند و درباره همه چیز (از وایبر و واتساپ تا حقوق زنان و سانسور کتابها) کسب تکلیف میکنند. اینک علاوه بر بیت رهبری و سپاه پاسداران، از قم نیز مرتب ندا میرسد که گردش و تعداد سانتریفیوژها باید چگونه باشد؛ سود بانکی چقدر تعیین شود و بنگاههای کارآفرینی برای حل معضل بیکاری چه رویهای در پیش گیرند.
شگفتتر آنکه همین رئیس جمهور، وزرا و هوادارانش اما همزمان لب به انتقاد و شکایت گشودهاند که “گروههای تندروی مذهبی” به چه دلیل و با کدام مجوز، کنسرتها را لغو میکنند؟ در مخالفت با رهیافت هستهای دولت، میتینیگ برگزار میکنند؟ و در خیابانها، به بهانه بدحجابی، به زنان و دختران بیاحترامی میکنند؟
مشروطهخواهان، صد و ده سال پیش، با علم و دانش و امکانات آن زمان، سینه سپر کردند تا قبل از هر چیز با قدسیتزدایی از امور دنیوی، سنگ بنای دموکراسی را در این فلات استبدادزده بنا کنند؛ چه، از پروتستانیسم و روند سرمایهداری در غرب دریافتند که راه دموکراتیزاسیون، از زیر عبای مردان خدایی یا توهم “شاه به مثابه نماینده خدا روی زمین” عبور نمیکند.
چه تلخ که نه تنها انقلاب سال ۱۳۵۷ “دین دولتی” را به سیاست و تمام ابعاد زندگی غیردینی ایرانیان بازگرداند بلکه امروز، گزینهای “مطلوب” معرفی میشود و با اقبال مردمی مواجه میگردد که در برنامهای مدون و سازمانیافته، تقریبا در همه مسائل کلان کشور، خود را موظف میدانند که علاوه بر بیت رهبری، از آیت اللههای قم نیز کسب تکلیف کنند.
پدران مشروطهخواه ما، آسوده بخوابید که ما بیداریم!