کلمه ای که بیش از هر چیز از زبان میر حسین موسوی شنیده ایم تاکید بر مقوله گسترش آگاهی ها بوده است؛ میر حسین موسوی بار دیگر و به مناسبت فرا رسیدن آذر ماه بر عنصر آگاهی اشاره و بر آن تاکید می کند. بسیاری تاکید موسوی بر این اصل را نشانه افول و سکون جنبش سبز می دانند و با این ادعا بر راهکار های میر حسین موسوی می تازند. اینک وظیفه هر حامی سبزست که اگر این راهکار را راهبردی میداند بر آن تاکید و زوایای آن را باز کند.
ایران در تاریخ معاصر خود شاهد تحولات بی شماری بوده است؛ تحولاتی که همواره امید و نوید رسیدن به مردم سالاری را هر از گاهی زنده کرده و پس از مدتی تبدیل به یاس و میدانی دوباره برای مبارزه شده است. اگر بخواهیم این مقوله را باز کنیم باید به اصل ورود مردم سالاری و یا همان دموکراسی به ایران اشاره کنیم؛ مقوله ای غربی که ورودش به ایران چنان که باید خوش آیند نبوده است تا کنون. سر چشمه اصلی خواست دموکراسی را میتوان قانون قلمداد کرد. قانون اصلی ست که بر احقاق حق شهروندان تاکید می کند. تلاش برای به کرسی نشاندن قانون و حقوق برابر تلاشی ستودنی است که با در نظر گرفته نشدن عنصر اصلی خاستگاه دموکراسی، تا به امروز به ثمر ننشسته است.
از سوی دیگر ملتی که برای رسیدن به حق تصمیم گیری برای سرنوشت خود تلاش میکند، بدون عنصر آگاهی نمیتواند مدعی قدم گذاشتن در راه صحیح باشد. چه بسا اگر عنصر آگاهی بیش و پیش از عنصر مردم سالاری و قانون به بدنه جامعه تزریق شده بود، ایران در تاریخ معاصر خود با چنین سر نوشتی مواجه نمی شد.
بزرگترین معضلی که میتواند دموکراسی را به یغما ببرد، عدم آگاهی توده ها از حقوق قانونی و انسانی شان است. منتقدان دموکراسی معتقدند عدم آگاهی مردم باعث میشود تا آنها تنها وسیله ای باشند برای به قدرت رسیدن نخبگان؛ به طوری که در مردمی ترین تئوری های سیاسی هم عدم آگاهی توده میتواند دولت را به دست همان توده، تبدیل به حکومتی خودکامه کند.
کمتر در رهبران سیاسی سراغ داریم که به سو ءاستفاده از توده راه نبرند؛در واقع استفاده از توده ها برای احقاق حقوق گروهی نخبه همواره در تاریخ به چشم میخورد و بسیاری از تئوری پردازان هم به آن اشاره کرده اند، به طور مثال ربرت میشلز یکی از منتقدان دموکراسی معتقد است « انقلاب و تحولات سیاسی همیشه از اختلافاتی که بین نخبگان وجود دارد، پدید می آید و در این رابطه وظیفه توده فقط این است که به نفع نخبگان تظاهرات نموده و به خیابانها ریخته و چه بسا در این روند کشته شوند». میشلز تنها راه رسیدن به حکومت مطلوب را آموزش و تعلیم توده یا همان آگاهی بخشی توده میداند و معتقدست تنها با این راهکارست که میتوان به دموکراسی راستین دست یافت.
حال میر حسین موسوی با تاکید بر عنصر آگاهی بخشی دارد راهی را طی می کند که تا به امروز در تاریخ ایران پیموده نشده است؛ رهبری سیاسی به جای دستور و صدور فرمان حمله برای به قدرت رسیدن گروهی نخبه همسو، توده را تشویق به آگاهی و ایده پردازی می کند و تنها توده را امکانی برای رهایی از استبداد می شمارد.
باید بر این اتفاق میمون تاکید و راه را برای رسیدن به آگاهی و گسترش آن باز کرد. باید بدانیم و اگاه کنیم که حتی اگر با نیروی توده و به گمان منتقدان دموکراسی، استبداد را از سر راه برداریم در زمانی نه چندان دور بار دیگر با استبدادی نوین و با لباسی نو مواجه می شویم و میدانی سخت تر برای مبارزه.
در روز دانشجو، باید گوشزد کرد که این وظیفه بر گردن دانشجویان و پویندگان علم بیش از اقشار دیگر سنگینی می کند. بر دانشجویان است که با گسترش آگاهی ها، توده را با حقوق خود و خاستگاه اصلی دموکراسی آشنا کنند. امروز نباید تغییر نخبگان سیاسی معیار و هدف باشد، بلکه تغییر روند به قدرت رسیدن نخبگان باید سر لوحه کار قرار گیرد. توده باید آگاه شود که نخبگان برای حکومت بر توده نباید به قدرت برسند و این روند باطل و ناقص دموکراسی نباید ادامه پیدا کند.
به کلام میر حسین، عنصر اگاهی چشم اسفندیار مستبدین است؛ چه مستبدینی که بر استبداد لباس دین می پوشانند و چه مستبدینی که با لباس های زیبا و شعار دموکراسی، خانه کردن بر آرزوهای توده را هدف قرار داده اند.
باشد که این وظیفه تاریخی را دانشجویان نسل ما به خوبی به سرانجام برسانند.