منازعه بر سر پرونده هسته ای ایران تاریخی طولانی دارد. این پرونده ازابتدای سال 2003 تاکنون، به استثنای فوریه سال 2005، تقریبا همیشه در دستور کار شورای حکام آژانس قرارداشته است.
عطش برای پذیرفته شدن به عنوان یک قدرت منطقهای در رفتار مسئولان ایرانی همیشه به چشم میخورده است. پس از انقلاب، جمهوری اسلامیتلاش کردهبابرهم زدن معادلات قدرت های جهانی و ایجاد بحران، حوزه نفوذ خود را افزایش دهد، و در سال های پس از جنگ هم از فرصت های بوجود آمده برای سازش و مصالحه، به منظور کسب جایگاه برتر منطقه ای استقبال کرده است. در زمان دولت جرج بوش، دولت ایران ابتدا به همکاری با دولت آمریکا پرداخت و در جنگ افغانستان هم به نیروهای آمریکایی کمک کرد اما بعد از جنگ، جرج بوش ایران را جزء محورهای شرارت اعلام کرد.
در زمینه هستهای هم جمهوری اسلامی به پای میز مذاکره رفت و تعلیق غنی سازی و پروتکل الحاقی را پذیرفت.با این همه نه تنها ایران در جامعه جهانی پذیرفته نشد و حمله به عراق نگرانیها را دو چندان کرد بلکه اصرار غرب بر کنار گذاشتن برنامه هسته ای ایران و در عوض ارائه پیشنهاداتی همچون حمایت برای ورود به سازمان تجارت جهانی، باعث شد جمهوری اسلامی سیاست خود را تغییر دهد و غنی سازی را از سر بگیرد. دلیل شکست آن مذاکرات رفع نشدن سوء ظن های ایران به غربی ها و مشوق های کم اهمیت آنها بود.
اساس منازعه ایران و آمریکا بر سر هژمونی در منطقه خاورمیانه است و شامل چند محور مهم است: تضمین امنیت ایران نسبت به خطر حمله نظامی، حق دخالت ایران در مسائل مهم کشورهای خاورمیانه (تبدیل شدن ایران به قدرت هژمونیک منطقه ای) و نهایتا حذف تحریم های طولانی مدت آمریکا و عضویت در سازمان تجارت جهانی. جمهوری اسلامی می خواهد با بزرگ نمایی قدرت و پیشرفت هایش در موضوع هسته ای، از آن به عنوان ابزار فشاری موثر برای رسیدن به توافقی کلی با آمریکا بر سر موضوعاتی که گفته شد دست یابد.
ایران پس از ناکامی در مذاکرات سال 2004، غنی سازی اورانیوم را آغاز کرد و آن را تا 3.5% و 20% ادامه داد؛همه مذاکرات هم در این سالها بینتیجه ماند. پس از مذاکرات استانبول 2010 در حالی که امیدی به تسلیم آسان ایران وجود نداشت دو طرف دورخیز برای وارد آوردن ضربات سنگین تر راآغاز کردند.
در وقفه 15 ماهه مذاکرات استانبول 1 و 2 گروه 1+۵ امیدوار بود با 1) فشار اقتصادی همه جانبه خود به ایران 2) تهدیدات اسرائیل به حمله نظامی 3) تصویب تحریم کامل نفت ایران با فرجه ای 6 ماهه، دولتمردان ایرانی را تحت فشار شدید قرار دهد تا مذاکرات را بپذیرند. از سوی دیگر برگ های ایران در این بازی 1) بی اعتنایی به تحریم های اقتصادی و تلاش برای دور زدن آنها 2) ساختن سایت غنی سازی فردو در 80 متر زیر زمین و مانورهای نظامی و پاسخ به تهدیدات اسرائیل و 3) تهدید به بستن تنگه هرمز بود.دور جدید مذاکرات محکی برای برگ های هر یک از طرفین بود و نتایج مذاکرات استانبول به طرز غیر منتظره ای مثبت اعلام شد.
جمهوری اسلامی برای اولین بار در این مذاکرات اعلام کرد حاضر است بر سر مسایل مورد نگرانی ۱+۵، شامل غنی سازی 20 درصدی و بازدید از مراکز نظامی گفتگو کند و۱+۵ نیز نشانه هایی از پذیرش غنی سازی 3.5% نشان داد. اوباما و سایر مقامهای آمریکایی هم در گفته های خود به حق غنی سازی ایران اشاره کردند. بغداد برای دور مذاکرات بعدی انتخاب شد تا در این بین طرح های طرفین آماده شود. اما مهمترین اتفاقی که مابین مذاکرات بغداد و استانبول افتاد اعلام تحریمهای جدید آمریکا علیه ایران بود. با تصویب تحریمهای جدید در کنار تحریمهای اروپا عملا تحریم نفتی ایران کامل میشود و این برخلاف خوش بینیها در مورد مذاکرات بغداد بود.
در بغداد و در روز دوم مذاکرات، ناگهان طرفین پایان مذاکرات را اعلام و از نشست خارج شدند و تنها پس از وساطت چین و روسیه به میز مذاکرات برگشتند تا تاریخی برای ادامه گفتگوها اعلام کنند. این مساله نشان از آن دارد که علیرغم اختلافات زیاد، طرفین چاره ای جز پیش بردن مذاکره و به سرانجام رساندن آن نداشتند.
به نظر می رسد شرایط و خواستههای ایران در مذاکرات بغداد شامل این موارد بوده است:
۱. ایران امکان غنی سازی در داخل مرزهایش را حفظ کند و سایتهای آن با سطح غنی سازی 3.5% به فعالیت ادامه دهند وآژانس سوخت مورد نیاز ایران را تامین کند.
۲. ایران غنی سازی ۲۰% را تعلیق کند و بازرسان آژانس اجازه بازدید بدون اطلاع قبلی از کلیه مراکز هستهای و موارد مورد اختلاف مانند مرکز نظامی پارچین را هم داشته باشند.
۳. تحریمها با سرعت هرچه بیشتر لغو شود و جمهوری اسلامی بتواند به فروش نفت و ارتباطات بانکی خود به روال سابق ادامه دهد.
۴. تصمین امنیتی برای عدم حمله به ایران و تحریمهای بیشتر از سوی غرب داده شود.
۵. حضور ایران به عنوان یک بازیگر مهم منطقهای به رسمیت شناخته شود و در مسایل مهم مانند آینده سوریه و بحرین، در تصمیم گیریها مشارکت داشته باشد.
مواردی که به نظر میرسد۱+۵هم با خود به مذاکرات برده شامل این موارد است:
۱. ایران غنی سازی ۲۰% را متوقف و اورانیوم غنی شده را به خارج منتقل کند.
۲. سایت فردو بلافاصله تعطیل شود و امکان بازدید از کلیه مراکز هستهای و حتی نظامی مانند پارچین فراهم شود.
۳. بحث غنی سازی 3.5% فعلا مسکوت بماند تا در آینده به آن رسیدگی شود (احتمالا بعد از انتخابات آینده آمریکا). به عبارت دیگر– غرب همچنان حق غنی سازی را برای ایران به رسمیت نمیشناسد.
۴. غرب هیچ یک از تحریمهای تصویب شده از جمله تحریمهای جدید آمریکا و تحریم نفت از سوی اروپا را تعلیق نمیکند اما متعهد میشود تحریمهای جدید وضع نکند.
۵. در مقابل ۱+۵ به عنوان مشوق به ایران قطعات هواپیما و کمکهای فنی حفاظتی برای نیروگاه بوشهر میدهد.
۶. در زمینه نقش بین المللی ایران، جامعه جهانی ایران را در موضوعاتی مانند مقابله با دزدی دریایی و مقابله با ترانزیت مواد مخدر به رسمیت میشناسد و حاضر به همکاری است.
موارد فوق هیچ کدام از خواستههای ایران را پوشش نمیداد: الف) ایران همچنان با موضوع غنی سازی دست به گریبان خواهد بود زیرا مذاکرات به پذیرش حق غنی سازی اشارهای ندارد و در آینده نزدیک بحران هستهای مجددا ادامه پیدا خواهد کرد. ب) تحریمها ادامه خواهند داشت؛اساسا غرب امکان اعمال تحریمهای شدیدتر از این را ندارد و کلیه موارد حساس تا همین الان تحریم شدهاند، لذاعدم تصویب تحریمهای جدید امتیاز محسوب نمیشود. پ) هیچ نقش بین المللی قابل ملاحظهای برای ایران به رسمیت شناخته نمیشود. ت)مشوق ها کم اهمیت و پیش پا افتاده بودند. عملا تعلیق غنی سازی 20% در برابر دادن قطعات هواپیما مضحک به نظر میرسید. ث) با از دست رفتن ذخیره اورانیوم غنی شده تا ۲۰% ایران ابزار فشار خود را هم از دست خواهد داد.
بنابراین جمهوری اسلامی 3 راه پیش رو دارد: پذیرش شرایط غرب و ریسک های امنیتی آن، ادامه مذاکرات و رسیدن به شرایط معقول، مقاومت در برابر فشار غرب و ساخت بمب اتمی. پروژه هستهای بدون آنکه سودی برای ملت ایران داشته باشد، تنها تامین کننده نیازهای مسئولان حاکم است. این مساله نشان دهنده آن است که در معادلات پیش روی حاکمیت ایران، نقش مردم و سرنوشت آنها در اولویت قرار ندارد و حفظ دستگاه حکومتی (به واسطه امکانات بازدارنده) و گسترش دامنه نفوذ آن (به واسطه معامله با قدرت های جهانی) از اولویت برخوردارند. بنابراین جمهوری اسلامی تسلیم شرایط غرب نخواهد شد. راه بعدی ـ بهترین راه حل ـ به نتیجه رساندن مذاکرات است و راه سوم که در صورت شکست مذاکرات پیموده خواهد شدراهی ست که حکومت ابایی از پرداخت هزینه های آن ندارد چراکه هزینه تحریم ها را مردم ایران می پردازند و باندهای وابسته به سپاه پاسداران در شرایط تحریم در بازار سیاه ایران به سودهای کلان هم دست پیدا کرده اند.
غرب نیز 3 راه پیش رو دارد: حمله نظامی به ایران، ادامه تحریم ها و گسترش آنها، حل و فصل مسالمت آمیز مذاکرات.با توجه به شرایط ایران و مشکلات آمریکا، امکان حمله نظامی تمام عیار به ایران بسیار کم است و در صورت وقوع نه تنها مانع برنامه هسته ای ایران نخواهد بود بلکه جمهوری اسلامی را برای رسیدن به بمب اتمی مصمم تر می کند. ادامه تحریمها نیز در موقعیت شکننده اقتصادی غرب میتواند به گسترش دوباره بحران اقتصادی کمک کند. تجربه عراق و کره شمالی هم به خوبی نشان میدهد تحریمهای فلج کننده نمیتواند باعث سقوط دولت شود و برعکس باعث نابودی جنبشهای اعتراضی و احتمالا کشته شدن تعداد زیادی از مردم خواهد شد. ایران را نیز برای رسیدن به بمب اتمی و داشتن دست پر تر در مذاکرات آینده تشویق خواهد کرد.بنابراین تنها راه معقول برای غرب هم حل مشکل از طریق مذاکره است.
به نتیجه رسیدن مذاکرات نیاز به شجاعت و خلاقیت دارد. پذیرش ایران هستهای از سوی غرب تنها راه ممکن است. 1+۵می تواند با دادن تضمین به ایران برای جلوگیری از حمله نظامی اسرائیل، ایران را به انجام توافق ترغیب کند. و تنها تضمین ممکن اجازه انجام غنی سازی3.5% است. از سوی دیگر با توقف غنی سازی 20% و خروج ذخیره اورانیوم غنی شده تا سقف 20% و تعطیلی سایت فردو و بازدید از مراکز نظامی مانند پارچین، غرب تضمین کافی به دست می آورد که ایران در کوتاه مدت توان ساخت بمب اتمی نخواهد داشت. از سوی دیگر مشوق هایی که ایران را به انجام توافق تشویق کند باید شامل تعلیق تحریم های گسترده نفت و سیستم مالی (که هنوز به اجرا در نیامده اند) و طرحی برای حذف سایر تحریم ها در آینده باشد. از سوی دیگر دعوت جمهوری اسلامی به بازی سوریه، هم می تواند از میزان خشونت ها در این کشور بکاهد و هم ممکن است به پیدا شدن راه حلی برای فجایع سوریه بیانجامد.