نگاهی به جشنواره دولتی – امنیتی فیلم فجر…
بالهای خونی سیمرغ
جشنواره فیلم فجردیگرجشنواره ای کاملا دولتی – امنیتی است. سپاهیان و بازجویان لباس فرهنگ پوشیده فیلم ها را از غربال اندیشه طالبانی گذرانده اند و سرکردگی داوری را هم به نظریه پرداز ترور و خشونت سپرده اند.
لیست فیلم های شرکت کننده در جشنواره را که می نگری دلچرکین می شوی از مواجه شدن با برخی از نام ها وبیشتر حضور کارگردانانی که از دوستان نزدیک “جعفر پناهی” هستند.
جشنواره ای که روزگاری برا ی خود صاحب اعتباری در سینمای ایران بود، بر پایه “هیئت سالاری” و “مداحی منشی” به صورت خوانی نعیم برای چاکران وزارت ارشاد و دولت تبدیل شده است.
بزرگان سینمای ایران نیستند و یا به بهانه ای نیامده اند. آنها که ازبدنه سینمای ایران آمده اند، بی مهابا به خودی و غیر خودی تقسیم شده اند. در گام اول آنها را به بخش “نگاه دیگر” فرستاده اند. از اسم بخش هم پیداست که مشکل به “نگاه” کارگردان هاست. راست می گویدسیروس الوند.آنها را سخت تحقیر کرده اند. حتی به فریدون جیرانی کارگردان درجه سومی که همه بضاعت ناچیز خودرا دربرنامه های تلویزیونی کودتا گران چوب حراج زده، رحم نکرده اند.
بگذارید پادو های فرهنگی بسوی به بالهای سیمرغ بدوند که ا زخون ندا رنگین است.
اما شما…
گوش کنید. محمد علی طالبی کارگردان فیلم باد و مه که جزو تحقیر شدگان هم هست، می گوید: “من با حضور در همه بخشهای جشنواره مخالف هستم و دلیل آن را برخورد غیرحرفهای و گزینشی هیئت انتخاب با فیلم «باد و مه» و فیلمهای برخی از همکارانم میدانم.”
عبدالرضا کاهانی، سینماگر جوان، بنیان سیاست “آقایان” رابر ملا می کند: “قرار نیست بعضیها نقش تنور را بازی کنند و بعضی دیگر که موظف به ساخت فیلمهای سفارشی و خنثی هستند، نان داغ تنور را بخورند!”
همه اخبار و حوادث حرفهای او را تائید می کند. قرار است فیلم های الگوی جشنواره دو فیلم سفارشی- امنیتی علیه جنبش سبز باشند.
و هنرمندان، عزیزان، دوستان، فرهیختگان:
این تازه از نتایج سحر است. تحقیر شدگان را بیشتر تحقیر خواهندکرد. بیشتر. زمانه، زمانه ده نمکی و کلاهدار است. یاباید تن سپرد و مثل مجید انتظامی و داریوش ارجمند و احمد نجفی و مسعود جعفری جوزانی، به سرکردگی محمد رضا شریفی نیا مطرب بساط دیکتاتور شد و با خون ندا و سهراب وضوء ساخت و یا کناره گرفت.
می فهمم. بخدا می فهمم.سینما شغل شماست. اما اگر یادتان نیست سخن شاملو که گفت:
- غم نان مجوز فحشاء نیست..
فریاد بلند ناصر خسرو رابیاد بیاورید:
- من آنم که در پای خوکان نریزم. مر این قیمتی درّ لفظ دری را….