عقب نشینی ها جامعه را به این روز انداخته

نویسنده

nejatbahrami.jpg

محمد رضا فروغی

‎ ‎نجات بهرامی، نایب رئیس کمیته سیاسی سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادورار تحکیم)، معلم و دانشجوی کارشناسی ‏ارشد رشته حقوق است. با او در مورد انتخابات ریاست جمهوری گفتگو کرده و از او پرسیده ایم که آیا حمایت سازمان ادوار از ‏عبدالله نوری، بهانه ای برای تحریم انتخابات نیست. پاسخ هایش در پی می آید.‏


به چه دلیل سازمان دانش آموختگان در انتخابات دهم‏‎ ‎از کاندیداتوری عبدالله نوری حمایت می کند؟ چه ویژگیهایی او ‏را از دیگران متمایز می سازد؟

انتخاب نوری به این دلیل است که وی از یکسو‎ ‎به دلیل آشنایی با ساختار قدرت وشناختی که از چگونگی پیشبرد امور در قالب‎ ‎جمهوری اسلامی دارد، از توان خوبی برای پیشبرد اهداف تحول خواهان برخوردار است واز‎ ‎سوی دیگر ویژگیهای یک رهبر ‏قاطع را نیز در خود جای داده است. عبدالله نوری در دوران‏‎ ‎وزارت خود ثابت کرد که از شجاعت و قاطعیت برای پیشبرد ‏اهداف سیاسی برخوردار‏‎ ‎است.به نظر من وی بیش از سایر نیروهای پیرامون خاتمی، پیام مردم را در دوم خرداد سال‎ ‎هفتادوشش درک کرد، بیش از همه برای پیشبرد دموکراسی کوشیدوبیش از همه هزینه داد.با‎ ‎نگاهی به روزنامه خرداد با ‏مدیریت عبدالله نوری در آن سالهای پر التهاب، می توان‏‎ ‎در خصوص دیدگاههای تحول خواهانه و دموکراتیک نوری به یقین ‏رسید.‏‎ ‎


با توجه به اینکه بحث انتخاب آقای خاتمی مطرح است و این نکته که به هر حال او شناخته شده تر است و امکان ‏بیشتری برای رای آوردن دارد به گمان شما مطرح کردن آقای نوری انتخابی منطقی و واقع بینانه در این شرایط دشوار ‏است؟بهتر نیست همه گروهها بکوشند آقای خاتمی را راضی به حضور در صحنه کنند؟‏‎ ‎

در اینجا دو مسئله مطرح است. اول امکان رای‎ ‎آوردن بیشتر خاتمی است که فکر نمی کنم چندان با واقعیت تطبیق داشته باشد. ‏بسیاری از‏‎ ‎اصلاح طلبان نگاهی نوستالژیک به هشت سال ریاست جمهوری خاتمی دارند اما این مسئله در‎ ‎میان مردم و ‏نیروهای جوان دانشگاهی به این شکل نیست. حتی 22 میلیون رای خاتمی در‏‎ ‎سال هشتاد را می توان آرایی مشروط دانست که ‏بسیاری از مردم با خوف و رجاء به خاتمی‎ ‎دادند. تصور اینکه مدیریت احمدی نژاد مردم را متمایل به ریاست جمهوری خاتمی ‏کرده، تصوری ساده انگارانه است. با نگاهی گذرا به لایه های مختلف جامعه و‏‎ ‎دیدگاههای مردم، شاهد دیدگاه رو به جلو و ‏طولی هستیم که به انتخاب میان بد و بدتر‎ ‎راضی نمی شوند‏‎.‎اما در مورد شرایط سخت پیش رو برای انتخاب‏‎ ‎عبدالله نوری با ‏شما موافقم. مسدود کردن پی در پی دریجه های تنفس در جامعه از سوی‎ ‎اقتدارگرایان و نبود واکنش های لازم از سوی اصلاح ‏طلبان در زمان خاتمی، حکومت‎ ‎را برای انجام کارهایی چون رد صلاحیت و دستکاری در آراء مردم جسورتر کرده و این‎ ‎شرایط در سال آینده نیز قطعا وجود خواهد داشت. اما این نباید به عقب نشینی تحول‏‎ ‎خواهان و راضی شدن آنها به ثمن بخس در ‏انتخابات منجر شود. در واقع همین عقب نشینی‎ ‎های تدریجی در دوران قبل بوده که جامعه را به نقطه ای رسانده است که ‏امروز‎ ‎شاهد آن هستیم. این سیکل منظم فشار از آنها و عقب نشینی از ما باید در جایی‎ ‎متوقف شود. هیچ دستاوردی در دوران ‏هشت ساله اصلاح طلبان، نمی تواند این همه کوتاهی و قصور را‏‎ ‎توجیه کند‎.‎


آیا معرفی کاندیدایی غیر از کاندیداهای اصلی اصلاح طلبان(کروبی و خاتمی) بیشتر به قصد ایجاد تفرقه در میان ‏اصلاح طلبان و به هم زدن بازی آنها صورت نمی گیرد؟

اگر قرار باشد بازی اصلاح طلبان بر هم‏‎ ‎بخورد، قبلا از طرف گروههای دیگری بر هم خورده است و این را کسی انکار نمی ‏کند.‏‎ ‎حضور همزمان خاتمی و کروبی اگر بر هم خوردن بازی است، که دیگر سازمان دانش‎ ‎آموختگان در این زمینه مرتکب ‏گناهی نشده و اگر روندی عادی است که به دموکراسی‎ ‎در ایران کمک می کند، پس وجود کاندیداهای دیگر را هم توجیه می ‏کند. البته‏‎ ‎من بر این باورم که دوران اصلاحات سالهاست که به سر آمده و اصلاح طلبان از آنجایی‎ ‎که در قالب یک « جبهه ‏‏» فعالیت می کردند، دیر یا زود انسجام خود را باید از دست‎ ‎می دادند و از این زاویه می شود جبهه دوم خرداد را با جبهه ملی ‏دوران مصدق مقایسه‎ ‎کرد.جبهه یعنی گرد آمدن نیروهای مختلف و گاه متضاد برای انجام ماموریتی موقتی و‏‎ ‎سپس فروپاشی ‏آنها.اما سازمان دانش آموختگان تحول خواهی و تلاش‏‎ ‎برای استقرار دموکراسی را سر لوحه فعالیتهای خود قرار داده و با نگاه ‏به چنین‎ ‎چشم اندازی در حال حرکت است. دلایل انتخاب نوری هم بارها در اظهارنظرهای دوستان‏‎ ‎سازمان و در طول جلسات ‏مختلف به سمع افکار عمومی رسیده است و اتفاقا همانگونه که‎ ‎اشاره کردید، این اقدام به جا و قاطعی است که سازمان را از دل ‏اختلافات و مباحث بی‎ ‎فایده بیرون می برد و به فعالیتهای ما صبغه ای ایجابی می‎ ‎بخشد‎. ‎


‎ ‎

آیا حمایت از عبدالله نوری یافتن بهانه ای خوب برای تحریم انتخابات نیست؟

سازمان برای تحریم انتخابات احتیاجی به‏‎ ‎بهانه و دستاویز ندارد ما انتخابات دیگری را بخاطر سازوکارهای غیر دموکراتیک ‏حاکم‎ ‎برآن تحریم کردیم واینجا هم اگر هدف اصلی تحریم بود بدون شک آنرا اعلام می کردیم.متاسفانه‎ ‎تحریم انتخابات هم انگی ‏شده است که برخی گروهها به خاطر عدم پیروی ما از مواضع‏‎ ‎آنها، به سازمان می زنند. اتفاقا در انتخابات مجلس ثابت شد که ‏اگر آنها هم از مشی‎ ‎سازمان پیروی می کردند، از هر لحاظ بهتر و عاقلانه تر بود. آقایان از عدم تحریم چه‎ ‎نتیجه ای گرفتند که ‏به آنها اجازه انتقاد از گروههایی چون سازمان را می دهد ؟ خلاصه‏‎ ‎اینکه اگر نتیجه گیری سازمان به تحریم ختم می شد، دلیلی ‏برای لاپوشانی نبود. اما‎ ‎به اعتقاد ما با نگاهی بازتر به گزینه سازمان و بحث جنبش اجتماعی در کنار شرایط سیاسی و ‏اقتصادی‎ ‎جدیدی که در ایران و جهان شاهد آن هستیم، می توان عمق استراتژیک این رویکرد را‎ ‎بهتر مشاهده کرد‎. ‎


امکان برگزاری یک انتخابات آزاد و عادلانه را چگونه ارزیابی می کنید؟آیا اتحاد گروههای اصلاح طلب جهت ‏برگزاری انتخابات آزاد را میسر می بینید؟

اتحاد در خصوص دفاع از انتخابات آزاد همیشه‎ ‎در بین نیروهای اصلاح طلب به صورت کلامی وجود داشته و هیچ کس منکر ‏آن نبوده است.‏‎ ‎آنچه مایه نگرانی شدید نیروهای تحول خواه است، فقدان اراده عملی قاطع برای دفاع‏‎ ‎از آراء مردم در انتخابات ‏است. اینکه آقای کروبی و خاتمی از دستکاری شدن آرا مردم‏‎ ‎گلایه مند باشند، هیچ دردی را دوا نخواهد کرد. این نکته نه تنها ‏در ایران که در‎ ‎همه جهان نکته ای بدیهی است. اینگونه نیست که انجام انتخابات سالم در کشورهای‎ ‎دموکراتیک ناشی از ‏خیرخواهی حاکمان باشد، بلکه این ساختارهای طراحی شده و قانونی‎ ‎هستند که با اراده مردم طراحی شده اند و مانع انجام تقلب ‏و دیگر موارد اینچنینی می‎ ‎شوند.در ایران هنوز هم به دنبال پیشبرد امور با ریش سفیدی و مذاکره پشت پرده هستند‎ ‎که عملی ‏بیهوده است. به نظر من با توجه به سابقه بدی که اقتدارگرایان در انتخابات‎ ‎از خود به جا گذاشته اند، اگر اصلاح طلبان می ‏خواهند در این زمینه کاری انجام دهند، چاره ای ندارند جز اینکه قبل از انجام انتخابات، تکلیف خود را با حاکمیت روشن‎ ‎کنند؛ ‏به این شکل که خواهان تضمینهای عملی و شفافی برای شرکت در انتخابات باشند‏‎. ‎البته با عقب نشینی های سنگر به سنگر ‏اصلاح طلبان و عدم وجود قاطعیت در آنان، اکنون حرف و سخن آنان کمتر گوش شنواییدا می کند، اما این شیوه از هر جایی ‏که آغاز‎ ‎شود می تواند کارساز باشد‎.. ‎


در سال های اخیر سازمان‎ ‎دانش آموختگان، از جمله گروه هایی بوده است که بیشترین انتقاد را از اصلاح طلبان به‎ ‎دلیل عدم فعالیت در جامعه مدنی داشته است. آیا خود سازمان فعالیتی دراین زمینه‎ ‎داشته یا اینکه مصداق عالم بی عمل و زنبور ‏بی عسل بوده است؟

بدون شک سازمان دانش آموختگان با‎ ‎وجود سابقه و امکانات محدودی که در اختیار دارد، در این زمینه بسیار موفق عمل کرده‎ ‎است. شما اگر با گروههای فعال در عرصه جامعه مدنی ارتباط بر قرار کنید و نظر آنها‎ ‎را جویا شوید، متوجه ارتباط مستمر و ‏مداوم سازمان با آنها می شوید. جالب اینجاست‎ ‎که حتی در زمینه دفاع از حقوق شهروندان و دیگر فعالیتهای حقوق بشری، ‏سازمان نقشی بر‏‎ ‎جسته و پیشرو داشته است تا جایی که بسیاری از افراد آن را به شکل یک سازمان دفاع از‎ ‎حقوق بشر می ‏شناسند. ارتباط با فعالان حقوق زنان، اقوام، دانشجویان و دیگر اقشار‎ ‎جامعه نیز در سطحی عالی بر قرار است‏‎..‎

‎ ‎

آیا در سازمان دانش آموختگان برنامه ای جهت گسترش تشکیلاتی وجود دارد؟

اتفاقا یکی از موفقترین احزابی که البته با‏‎ ‎توجه به کمبود امکانات مالی بسیار قدرتمند عمل کرده است، سازمان دانش آموختگان ‏است.‏‎ ‎بسیاری از احزاب با وجود امکانات مالی مناسب، همچنان از انجام این مهم ناتوانند‎ ‎و متاسفانه همچنان هم دانشجویان را ‏نیروهایی آماده برای پیشبرد اهداف سیاسی خود می‎ ‎دانند. تا جایی که اکثر این گروهها منتظر دعوت دانشجویان برای سخنرانی ‏می مانند تا‏‎ ‎از این طریق سیاستهای حزبی خود را جلو ببرند. اما سازمان دانش آموختگان هم اکنون در‎ ‎بسیاری از شهرهای ‏کشور شعبه های خود را دایر کرده و دوستان در آنها به نحو چشمگیری‎ ‎مشغول فعالیت هستند.با این اوصاف تبدیل شدن شعبات ‏سازمان در شهرستانها به مرکز ثقل‎ ‎فعالیتهای سیاسی، چندان دور از انتظار نیست‎. ‎


گفته می شود که ‏‎ ‎بسیاری هنوز تفاوت ادوار با تحکیم را نمی دانند و در منظر افکار عمومی به نظر می رسد ‏سازمان دانش آموختگان بیش از آنکه حزب باشد یک سازمان دانشجویی است.آیا برنامه ای برای تغییر این نگاه به سازمان ‏وجود دارد؟

نمی توان این نکته را نادیده گرفت که‎ ‎سازمان توسط دوستانی تشکیل شد که سوابق درخشان و پررنگی در فعالیتهای دانشجویی‎ ‎داشتند، اما در سالهای اخیر شکل فعالیتهای سازمان به صورتی بوده که کم کم از‏‎ ‎حالت دانشجویی خارج شده و در حد یک ‏حزب سیاسی تمام عیار عمل کرده است. شاید‎ ‎بتوان صبغه دانشجویی را در برخی از دیدگاههای آوانگارد و پیشرو که در پاره ‏های از‏‎ ‎موارد از سوی سازمان بروز و ظهور پیدا می کند، ردیابی کرد اما در مجموع سازمان‏‎ ‎دانش آموختگان در قد و قامتی ‏ظاهر شده است که اکنون همه افراد و گروههای داخل کشور‏‎ ‎آن را حزبی سیاسی می دانند. در خارج از کشور شاید زمان ‏اندکی لازم باشد که سازمان‏‎ ‎را از فعالیتهای دانشجویی منفک و متمایز کنند‎. ‎


‎ ‎

ظاهرا سازمان دانش آموختگان بیش از آنکه حزبی در پی کسب قدرت باشد گروهی حقوق بشری و دیده بان جامعه ‏مدنی است؛ در این صورت چه اصراری دارید که خود را حزب بنامید؟

این دو گانگی اصولا مختص دوران گذار در‏‎ ‎کشورهای در حال توسعه است که احزاب و گروههای سیاسی متصدی دفاع از ‏حقوق بشر، دیده بانی برای جامعه مدنی هستند. تاریخ احزاب بزرگ‎ ‎و عمده در غرب هم این نکته را نشان می دهد که نباید ‏اینگونه فعالیتها را‎ ‎آرمانگرایانه دانست و آن را نکوهش کرد. به هر حال در شرایطی که نشانه های جامعه‏‎ ‎مدنی ظاهر شده، اما ‏آن را به شکل کامل در کشور نداریم، این وظیفه احزاب و گروههای‎ ‎فعال سیاسی است که هم به قدرت و انتخابات بیندیشند و هم ‏در کنار آن برای فراهم کردن‏‎ ‎بستر فعالیت و زمینِ بازی، یا همان جامعه مدنی، بجنگند. سازمان دانش آموختگان‎ ‎البته در این ‏زمینه فعالتر از سایر گروههاست و در این زمینه دغدغه بیشتری دارد که‏‎ ‎به نظر من یک مسئولیت اخلاقی و قابل احترام است. ‏چنانچه جامعه مدنی قدرتمندی به‏‎ ‎وجود بیاید، آنگاه دستیابی به قدرت برای اجرای ایدئولوژی حزبی در اولویت‎ ‎است‎.‎