سر نصراله برای خامنه ای

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

هفته نخست اسفند است ازسالی دیگربرای جمهوری اسلامی. فرمانده سپاهش می گوید: “ صدور انقلاب پیشکش؛ باید داخل کشور را درست کرد.” استاد محافظه‌کار دانشگاه شورای عالی انقلاب فرهنگی را “منحط” می خواند. مبلغ سی ساله وچند ساله نماز ازمنبروآنتن، تنظیم خانواده را نقشه غرب می داند. آخرین آمارازافزایش خودکشی و اعتیاد در میان نسلی خبرمی دهد که بعد از خنثی کردن این “نقشه”، در جمهوری اسلامی به دنیا آمدند ودرمتن فرهنگ آن بالیدند تا “سرباز اسلام “شوند؛ اما بدام حشیش وقرص، تریاک، و شیشه، کدئین، ‌ترامادول، دیازپام و ریتالین افتادندو یا چون رضا براتی در رؤیای زندگی بهتر، هزاران کیلومتر دورتر از وطن لگد کوب پوتین مامورین شدند.

وتازه این ازنتایج “انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام خمینی” است که به روزگارجانشینش چهره می کند؛ و “ولایتمداری” را بجایی می رساند که محافظ دبیرکل حزب الله لبنان می گوید: “آنقدر امام خامنه ای را دوست دارم که اگر امرکند سر سید حسن را بیاور، می بَرم.”

اصفهان که جنازه زاینده رود را درآغوش دارد، خود ذره ذره می میرد. ۳۰۰ نفر از استادان دانشگاه‌های صنعتی، علوم پزشکی، هنر و دانشگاه اصفهان در نامه‌ای سرگشاده به رییس سازمان حفاظت محیط زیست، می نویسند: “مردم اصفهان دارند ذره‌ذره می‌میرند و ریه‌شان انباشته از سرب و گوگرد و ذرات معلق و مسموم دیگر می‌شود. شیر مادران اصفهانی آلوده شده است. آمار سرطان خون در کودکان مرز هشدار را پشت سر گذاشته است.”

مرگی که هدیه سیاست نفتی دولت پیشین “نظام” است همه جا حضور دارد. بیژن زنگنه، تائید می کند که بنزین تولیدی در پتروشیمی‌ها آلاینده وغیراستاندارد است. وزیر نفت سرزمینی که بر دریای نفت وگازخفته است، مژده می دهد: “در دولت توافق شده که در سال ۹۳ هیچ دریافت بنزینی از پتروشیمی‌ها عرضه نشود و بار دیگر واردات بنزین از خارج از کشور از سر گرفته شود.”

درهفته ای که انگلیسی ها سفارت خود را درتهران بازگشائی می کنند، دست آلمان برای نجات ارومیه ازآستین درمی آید. کلاودیا روت، معاون رئیس پارلمان آلمان، ازجامعه جهانی ودولت آلمان برای نجات دریاچه ارومیه کمک می خواهد. “نظام” اما، دراندیشه نجات دیکتاتوردمشق است. ازحضور هزاران داوطلب ایران در سوریه خبرمی رسد. مطبوعات جهان گزارش می دهند: ایران، پشت سرالقاعده در سوریه است.

دو زن، تاریخ طالبانی “نظام” را ورق می زنند. فائزه هاشمی، وضعیت مطبوعات را با روزگار انقلاب مشروطیت مقایسه می کند: “صد سال پیش وضع مطبوعات ایران بهتر بود.” فریبا داودی مهاجر از جنبش خزینه می نویسد: “بعد از بسته شدن خزینه ها اعتراض برخی علما و روحانیون بخصوص روحانیت خراسان بلند شد. آنها حزبی به نام حزب خزینه تاسیس کردند و فریاد واسلام سر دادند و استفاده از دوش به جای خزینه را از مظاهر غربگرایی اعلام کردند. این علمای معظم تنها آب خزینه را پاک و به اصطلاح «کرّ» می دانستند و هر چه غیر از آنرا را ناپاک و نجس اعلام کردند. آیات عظام فتوا دادند که منع خزینه «غیرشرعی» است و با آبی که از شیر آب می ریزد نمی توان غسل کرد. بنا براین ممنوع کردن خزینه «عمل خلاف شرع رضا شاه» اعلام شد.”

بعد از رضا شاه نوبت “خلاف” فرزندش می رسد. محمود جواد ظریف، وزیر امور خارجه، از توافق با دولت عراق درباره اجرای عهدنامه ۱۹۷۵ پرده بر می دارد؛ عهدنامه‌ای که شاه-ـ صدام برای پایان دادن به اختلافات مرزی دو کشورامضا کردند.

به اعتقاد حقوقدان های بین المللی، این عهدنامه هنوز ظرفیت حل و فصل اختلافات احتمالی دو کشور را دارا است و تهدید احتمالی اش از سوی برخی سیاستمداران عراقی، نمی تواند اعتبار این سند حقوقی را تضعیف کند.

و در این سرزمین ویران که ایران نام دارد، نگاهها همچنان متوجه آخرین رئیس جمهور “نظام” است تا راه را برای باز گرداندن قطره ای ثروت بلوکه شده ایران هموار کند. رضا تقی زاده ـ تحلیل گر سیاسی-ـ فضای کنونی را چنین تصویر می کند: “دور تازه مذاکرات سیاسی ایران و گروه ۵+۱ در شرایطی آغازگردیده که در نتیجه اجرای بخش اول توافق‌ها، هدف اعلام شده آمریکا مبنی بر تعلیق کلیه فعالیت‌های حساس اتمی ایران، بدون تحمیل کمترین هزینه، تامین شده است. انتظار آمریکا از ادامه مذاکرات در وین تضمین ادامه عقب‌گرد اتمی تهران طی شش ماه آینده و حفظ وضعیت روز در سه سال بعد از آن، بدون توسل به ظرفیت‌های نظامی است. تعهد متقابل آمریکا در قبال عقب‌گرد اتمی ایران، من‌جمله تعطیلی غنی‌سازی اورانیوم با غلظت ۲۰ درصد در فردو، که زمان لازم برای دست یابی به بمب اتمی را به نصف تقلیل می‌داد، همچنین معلق ساختن نا محدود کار در بخشهای مربوط به نصب و راه‌اندازی کوره اتمی راکتور آب سنگین اراک، که راه دوم دست یافتن به بمب اتمی را مسدود می‌سازد، منحصر به صدور اجازه استفاده اقساطی ایران از ۴٫۲ میلیارد دلار دارایی‌های متعلق به خود است.”

حسن روحانی، می گوید: “نخستین جلسه ما با شش قدرت بزرگ (۱+۵) این علامت را به ایران می‌دهد که همان‌طور که ایران اراده لازم را برای حل و فصل موضوع و رسیدن به گام نهایی دارد٬ این اراده هم در طرف مقابل وجود‌ دارد و امیدواریم این اراده تداوم داشته باشد. ان‌شاء‌الله قدم‌های بعدی را که امیدواریم گام نهایی باشد٬‌ برخواهیم داشت.” قراراست “ گام نهایی” روز ۲۶ اسفندماه در وین برداشته شود. سرداران سپاه، یکصدا شده اند: “توافق با غرب مشکلات را حل نمی کند.” و قدرت های بزرگ به کمین قبضه بازار76 میلیونی ایران نشسته اند.

هفته نخست ماه آخرزمستان تمام می شود وانقلاب تازه اوکراین آتش تازه ای برمی فروزد. بیش وپیش ازهمه مصطفی پور محمدی، قاضی دادگاه مرگ که حالا وزیر دولت روحانی است به هراس می افتد و هشدار می دهد:” عده‌‌ای در داخل کشور که حال و هوای دیگری دارند، امر برایشان مشتبه شده است، در حالی که کشور و نظام ما قابل مقایسه با اینجاها نیست”. احتمالا وزیردادگستری که “داد” را درسراسر ایران نهادینه کرده، وازسر بیکاری به کمک وزیرخارجه آمده، تحلیل نشریه فوربس از شباهت‌های ایران و اوکراین راخوانده و دارد جواب این تیتر سئوالی را می دهد: “ایران اوکراین بعدی است؟”

 

خانم ها! آقایان!

هفته دیگری به پایان می رسد. بیش از بیست هزارنفر روز یکشنبه در شهرهای بزرگ استرالیا در سوگ رضا براتی، پناهجوی ۲۳ ساله ایرانی که زیر مشت و لگد گاردهای کمپ پناهجویان در جزیره ای دور افتاده به قتل رسید، جمع می شوند و شمع روشن می کنند. روزنامه انگلیسی گاردین گزارشی از این “غول مهربان” منتشرمی کند که قلب هر ایرانی را به آتش می کشد.

برادر بازجو حسین کشفیات جدید خود را اعلام می کند :“شاملو جاسوس نازی‌ها و صادق هدایت آدم کثیفی بود.”

 و منصور کوشان، هنرمندی از تبارهدایت و شاملو در غربت، جهان را ترک می گوید. اگر بود، بیگمان شعر ترانه‌ انسان عاشق را به جوان پناهجوئی که لگد مال “نظام” شد، تقدیم می کرد:

انسانی را می‌شناسم عاشق در زندگی

بودن را نه برای بودن

در وسوسه‌ی خواستن می‌خواهد.

 - یادت می‌آد کی بود؟

 همون که فکرش پر از پرنده بود.

انسانی را می‌شناسم عاشق در گل

باغ را نه برای باغ

در وسوسه‌ی شکفتن می‌خواهد.

 - یادت می‌آد کی بود؟

 همون که نگاش پر از بنفشه بود.

انسانی را می‌شناسم عاشق در طلوع

روز را نه برای روز

در وسوسه‌ی گذشتن می‌خواهد.

 - یادت می‌آد کی بود؟

 همون که دهانش پر از گلایه بود.

انسانی را می‌شناسم عاشق در رویا

خود را نه برای خود

در وسوسه‌ی زیستن می‌خواهد.

 - یادت می‌آد کی بود؟

 همون که دلش پر از جوونه بود.