حدود ۱۰ میلیون از جمعیت کشور مطلقا توانایی خواندن و نوشتن ندارند. بر اساس آخرین اطلاعات مرکز سرشماری آمار، ۱۴ درصد افراد بالای ۶ سال و هفت درصد گروه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال بیسواد هستند. به تازگی علی باقرزاده، رییس سازمان نهضت سوادآموزی کشور با ابراز نگرانی از این آمار گفته است: “برای آموزش و پرورشی که در حال شکلدهی طلاییترین دوران خود برای ساختن ایران و تمدن نوین ایرانی است، این آمار بیسوادی نگرانکننده است.”
علاوه بر آمار بیسوادان، ایران از جهت تعداد کمسوادان هم در وضعیت بدی قرار دارد. براساس آمارهای منتشر شده از سوی توسعه انسانی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۰، حدود ۶۱درصد از زنان ایرانی بالای ۲۵ سال و تقریبا ۴۳ درصد از مردان ایرانی بالای ۲۵ سال، تحصیلاتی در حد دوره راهنمایی یا کمتر دارند.
یک کارشناس مسائل آموزشی در ایران ضمن اشاره به اینکه آمار بیسوادان در ایران آماری دقیقی نیست میگوید: “مسوولان در بحث شناسایی بیسوادان ضعیف عمل کردهاند. ضمن اینکه در حین آمارگیری خیلیها هم ممکن است اقرار به بیسوادی نکنند. به گفته این کارشناس، در ایران هر کس تنها روخوانی قرآن را هم بلد باشد، با سواد محسوب میشود در حالی که شاید این شخص نتواند یک جمله غیر قرآنی را بخواند یا بنویسد.”
نهضتی برای سوادآموزی
با وجود گذشت سه دهه از تشکیل نهاد نهضت سوادآموزی با هدف ریشهکن کردن بیسوادی هنوز آمارهای موجود خبر از بحرانی بودن وضعیت سواد در کشور میدهند. علت این ناکامی را از کارشناسی که با روز گفتوگو میکند میپرسم؛ او پاسخ میدهد: “نهضت سوادآموزی در سالهای اول فعالیت خود نسبتا خوب عمل کرد و توانست وضعیت سواد در کشور را کمی بهبود ببخشد. اما پس از گذشت چند سال این نهاد گویا جدیت خود را از دست داد و نتوانست به صورت جدیتر و فراگیرتر، بیسوادان را شناسایی کند و آموزش دهد. نهضت به جای اینکه بیشتر روی روستاها و شهرستانهای محروم تمرکز کند پس از مدتی بیشتر در شهرهای بزرگ که نیاز کمتری در آن احساس میشد گسترش پیدا کرد.”
او ادامه میدهد: “اگر این نهاد با بودجه کافی و برنامه صحیح طی این سی و اندی سال جلو آمده بود بیسوادی در کشور ریشهکن شده بود، اما میبینیم که نشده و اگر این نهاد شیوه خود را عوض نکند، در آینده هم نخواهد شد.”
سازمان نهضت سوادآموزی در سال ۱۳۵۸ به فرمان آیتالله خمینی و به منظور آموزش خواندن و نوشتن به بزرگسالان و نیز کودکانی که به مدرسه دسترسی ندارند تشکیل شد.
بازتولید بی سوادی توسط آموزش و پرورش
اما مشکل تنها بزرگسالان بیسواد نیست، به گفته بسیاری از کارشناسان، وضعیت کودکان بازمانده از تحصیل هم نگران کننده است. چندی پیش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی براساس سرشماری سال ۸۵ آمار تکاندهندهای منتشر کرد: “بیش از ۳.۲میلیون کودک بین شش تا ۱۷ساله بازمانده از تحصیل در کشور وجود دارد که یا اصلا به مدرسه نرفتهاند یا در طول سالهای تحصیل به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند.” اما آمارهایی که وزارت آموزش و پرورش اعلام میکند بسیار کمتر از این تعداد و ضد و نقیض است. این وزارتخانه ادعا میکند تنها حدود 5درصد از کودکان واجد شرایط امکان حضور در مدرسه را نداشتند و در روستاها با داشتن یک دانشآموز نیز کلاسها دایر بوده است. در حالیکه در بسیاری از روستاها فقط تا پنجم ابتدایی مدرسه وجود دارد و همین موضوع تعدادزیادی از دانشآموزان را از تحصیل باز میدارد.
این کارشناس مسائل آموزش در خصوص وضعیت کودکان بازمانده از تحصیل هم میگوید: “اینجا دیگر مسوولیت متوجه آموزش و پروش است. آموزش بزرگسالان در هر کشور کامل کننده برنامه اصلی آموزش، یعنی تعلیم کودکان لازمالتعلیم بین سین ۶ تا ۱۸ سال است. یعنی «نهضت» مکمل آموزش و پرورش است، اما متاسفانه آموزش و پرورش حتی آمار دقیقی از کودکان بازمانده از تحصیل ارائه نمیکند. من در روستاهای زیادی دیده ام بسیاری از روستاها نهایتا تا سوم راهنمایی کلاس دارند، دانشآموز روستایی هم چون نمیتواند خانه و خانوادهاش را رها کند و به شهر یا روستاهای دیگر برود، برای همین ترک تحصیل میکند. اینها اگر بازمانده از تحصیل نیستند پس چه هستند؟ متاسفانه میبینیم که آموزش و پرورش در این زمینه به وظیفه خود عمل نمیکند و طبیعتا کمسوادی و بیسوادی باز تولید میشود. “
سواد یعنی خواندن و نوشتن؟
امروزه با تغییر جوامع، مفهوم “سواد” هم در حال متحول شدن است. در تعریف سنتیِ سواد هر شخصی که بتواند به یک زبان بخواند، بنویسد و حساب کند باسواد است. اما امروزه این تعاریف دستخوش تغییر شده است چنانچه این کارشناس مسائل آموزشی هم میگوید: “با پیشرفت رندگی بشری دیگر نمیشود به کسی که تنها میتواند بخواند و بنویسد باسواد گفت. بلکه امروزه این بحث مطرح است که باید به کسی با سواد بگوییم که علاه بر خواندن و نوشتن تواناییها و مهارتهایی هم داشته باشد تا بتواند در جامعه مشارکت و پیشرفت کند و سطح زندگیاش را بالا ببرد. گذشته از آن در جامعه پیشرفته و کنونی، یک شهروند به مهارت ها و آموزش های تخصصی بیشتری، بخصوص در زمینه فن آوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطی و زبان خارجی نیاز دارد تا بتواند خود را با شرایط زندگی مدرن تطبیق دهد. چنانچه طبق برخی از تعاریف کسی که در دنیای امروز نتواند از اینترنت استفاده کند کمسواد است.”
حتی بدون در نظر گرفتن تعاریف دنیای امروز، ایران نه تنها در جهان از رتبه خوبی برخوردار نیست بلکه در منطقه هم، رتبهای پایینتر از کشورهایی مثل ترکیه، آذربایجان، قطر و کویت دارد. این در حالی است که طبق سند چشم انداز توسعه ایران، کشور ما باید تا سال ۱۴۰۴ در صدر کشورهای منطقه در حوزه علم و فناوری قرار بگیرد.