ماندگاری دوم خرداد 1376

علی افشاری
علی افشاری

دوم خرداد 1376 نقطه عطفی در تاریخ ایران پس از انقلاب ضد سلطنتی است. در واقع می شود گفت در این مقطع پس از سال 1360 بزرگترین حرکت اعتراضی و جنبش اجتماعی برای تغییر شکل گرفت. محوریت این جنبش توسعه سیاسی و شکل گیری جامعه مدنی مقتدر برای هموارسازی گذار به دموکراسی بود. برای نخستین بار پس از تثبیت جناح خط امام در جمهوری اسلامی  اراده ای اجتماعی بروز یافت تا تحقق دوباره مطالبات تاریخی ملت پس از انقلاب مشروطه در برقراری حاکمیت قانون، برخورداری از آزادی ها  و شکل گیری دولتی توسعه گرا و مردمی را دنبال کند.

جنبش اصلاحی دوم خرداد که درپی حمایت از برنامه انتخاباتی سید محمد خاتمی در هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بوقوع پیوست از ناحیه دو نیرو مورد تحریف قرار گرفته است. نخست نیرو هایی که حرکت دوم خرداد را به سید محمد خاتمی تقلیل دادند و با ساختن وجهه کاریزماتیک از وی کوشیدند وی را خالق جنبش دوم خرداد معرفی سازند. اکثر این نیرو ها متعلق به جناح چپ حکومت موسوم به خط امام بودند که این جنبش را مصادره کردند. آنها دوم خرداد را رای به نظام جمهوری اسلامی و آرمان های آیت الله خمینی تفسیر کردند و بازگشت به دوران مدیریت سیاسی جناح خط امام را سر دادند. در حالی که گفتمان و شعار های جنبش دوم خرداد متفاوت با عملکرد تاریخی و دیدگاه های سیاسی و فرهنگی این جریان بود. اما در فردای پس از پیروزی آنها به تدریج فضا را در دست گرفتند و عرصه را بر نیرو هایی که با نوآوری و نوگرایی فضای تازه ای در عرصه سیاسی گشوده بودند تنگ کردند.

اما جریان دوم طیفی از نیرو های برانداز هستند که بدون توجه به تحولات داخل جامعه ایران و امکانات پیش روی نیرو های خواهان تغییر، طرح سیاسی خود را دنبال می کردند. مخالفت و سمپاشی آنها بر علیه جنبش اصلاحی نه از سر نقد این جنبش با موازین مردم سالاری بلکه برخورد نفی گرایانه ایدئولوژیک و کنار زدن رقیب یپا خواسته بود. در این نیرو ها بیش از آنکه تغییر فضای سیاسی، رسیدن به دموکراسی و آزادی های اصل باشد، موقعیت برتر آنها در رهبری حرکت سیاسی اهمیت داشته و دارد. برای آنها هژمونیمهم است تا خود خالق و هدایت کننده تغییرات باشند نه اینکه رسیدن به تغییرات و خواسته ها اهمیت داشته باشند و اینکه چه کسی کار را انجام می دهد موضوعیت نداشته باشد. این جریان نقشی قیم مآبانه برای خود قائل است و انتخاب نهایی مردم را پذیرا نیست.این جریان به دلیل احساس خطر از شکل گیری رقیبی خطرناک دوم خرداد را توطئه و فریب بزرگ نامید.

اما واقعیت دوم خرداد بیرون از این دو تعریف قرار داشت. جنبش اصلاحی دوم خرداد بر بستر تحرکات و فعالیت گروه های مختلف در سال های پس از پایان جنگ شکل گرفت. زمینه تکوین این جنبش تقاطع دو جریان تجدید نظر طلبی برخی از نیرو های وابسته به حکومت و مقاومت و مبارزات نیرو های مخالف و منتقد بود.

اگر چه آزادیخواهی و مردم سالاری در سرکوب های خونین سال 1360 به حاشیهرفت ولی مطالبه برای آن از بین نرفت. خیل زیاد زندانیان سیاسی و مخالفت هایی که با استبداد دینی از زوایای مختلف ابراز شد و آنانی که قهرمانانه برای دفاع از حق طلبی و سعادت میهن و ملت جان باختند، پرچم مبارزه را استوار نگاه داشتند.

در اصل تداوم مقاومت و مخالفت در برابر جو اختناق و خودکامگی در دهه شصت و زنده بودن خواست تاریخی ملت برای پایان بخشی به دیکتاتوری بستر اصلی تولد خیزش مردمی دوم خرداد 1376 را تشکیل داد. همچنین تغییرات رخ داده در بطن جامعه و تحولات بین المللی نیز در شکل دهی به این بستر نقش داشتند.

اگر چه نمی توان تعبیری کلی برای اهداف و دلایل همه کسانی که سید محمد خاتمی رای دادند ارائه داد اما این حقیقت را می توان متذکر شد بخس اصلی نیرو هایی که این حرکت راشکل دادند به دنبال تسریع گذار به دموکراسی با استفاده از ظرفیت های قانون اساسی بودند. در نظر آنان اعتقاد به نظام جایگاهی نداشت. آنان با عملکرد تاریخی نظام مشکل داشتند اما این فرصت را به نظام سیاسی دادند تا با آشتی با مردم عملکرد آینده خود را اصلاح کند. در نگرش آنها نظام سیاسی اصلاح پذیر تصور می شد تا با استفاده از ظرفیت های قانون اساسی، گشایش سیاسی صورت گیرد و با برقراری آزادی های بیان و آزادی های مطبوعاتی و فعالیت آزاد احزاب و گروه های سیاسی، شرایط برای استقرار دموکراسی مساعد گردد.

بنابراین محتوی قانون اساسی و مفاد ان موضوعیت نداشت بلکه از منظری ابزار گرا و کارکردی به آن نگریسته می شد .به بیان دقیق تر بر خلاق نظر سید محمد خاتمی در سال 1384 که تغییر قانون اساسی را خیانت قلمداد کرد، مسئله ثبات قانون اساسی و عدم امکان تغییر آن و همچنین نفی ساختار شکنی در نگاه بخش مسلط نیرو های حامل جنبش دوم خرداد مطرح نبود. در آن مقطع امید به تحقق اصلاحات با استفاده از ساز و کار قدرت و در درون قانون اساسی وجود داشت و لذا طبیعی بود که اولویت، پیگیری خواسته ها در چهارچوب ساختار قدرت باشد.باید توجه داشت حکومت فاکتور بزرگی در تصمیم گیری جامعه پیرامون تداوم ساختار موجود و یا تغیرات پایه ای بود. همراهی حکومت و عدم ممانعت باعث حفظ پایه های نظام ضمن اصلاح محتوی عملکرد می شد. اما لجبازی، ایجاد اختلال و سرکوب خشن نیرو های اصلاح طلب باعث شد تا اصلاح ناپذیری نظام و نبود ظرفیت موثر در قانون اساسی آشکار گردد.

جنبش اصلاحی دوم خرداد بمانند دیگر جنبش های اجتماعی در کشور هایی که فضای بسته و حکومت های دیکتاتوری دارند بر اساس برنامه ریزی و حرکت ارادی صورت نگرفت. این رویداد شگفت انگیز همه نیروهای سیاسی ایران را غافلگیر ساخت. از زمانی که سید محمد خاتمی پا به عرصه رقابت های انتخاباتی گذاشت تا دوم خرداد مجموعا شش ماه بیشتر طول نکشید. بنابراین نمی توان این حرکت را آنگونه که به وقوع پیوست عملی از قبل برنامه ریزی شده دانست.

خود خاتمی و نیروهایی که در اقناع او برای کاندیداتوریدرانتخابات نقش داشتند به این واقعیت واقف بودند. هدف اولیه آنها پیروزی در انتخابات نبود به خاطر اینکه چنین چیزی بسیار دور از واقعیت و خیالبافانه پنداشته می شد. هدف راه اندازی یک حرکت سیاسی و شکل دادن هویت جدیدی در عرصهسیاسی بود تا در مراحل بعدی بتواند نقشی جدی در صحنه سیاسی کشور ایفا نماید. خاتمی درصدد انتشار نشریه ای بود تا زمینه یک کار تشکیلاتی را فراهم کند. از اینرو بی اساسی دیدگاه هایی که خاتمی را در جایگاه معمار جنبش دوم خرداد می نشاند روشن می شود. هیچکدام از نظریه پردازان جنبش های اجتماعی و آنها که معتقدند گروه ها و افراد پیشتاز می توانند در نقش ماما تولد حرکت های اجتماعی را سرعت ببخشند قائل نیستند که کسی می تواند در ظرف شش ماه به تنهایی یک جنبش اجتماعی گسترده راه بیاندازد! خاتمی رهبر این جنبش بود رهبری که قرار بود برنامه ای که میثاق وی با رای دهندگان بود را متحقق سازد.

ولی این حرکت پیش بینی ناپذیر تغیییرات گسترده رخ داده در اعماق لایه های اجتماعی ایران را آشکار ساخت. معلوم شد از دید جامعه فصل تغییر فرا رسیده است و نسل جدیدی از کوشندگان سیاسی در اندیشه تحقق تحرک بخشیدن دوباره به تلاش های تاریخی ناکام برای ایرانی آباد آزاد و سرافراز هستند. همچنین ذائقه و تمایلات سیاسی و اجتماعی بخش هایی از جامعه عوض شده بود.

جدا از نیرو های حامی خاتمی که در قالب ستاد انتخاباتی وی فعالیت می کردند و مدیریت مرحله آخر این تحول را بر عهده داشتند. نیروهایی متفاوت و بعضا متعارض زمینه را برای شکل گیری این تحول مساعد ساختند.

نخست باید به فعالیت حلقه های روشنفکری اشاره کرد که پس از پایان جنگ در بخش های مختلف جامعه به تدریج فعال شده بودند.

نیرو های روشنفکری دینی که معروف به حلقه کیان هستند نقش مهمی داشتند. غلط نیست اگر دکتر عبدالکریم سروش را تئوریسین و معمار نظری دوم خرداد نامید. کوشش های وی در زمینه نظریه پردازی پیرامون آزادی های سیاسی، نقد فقه مصطلح و ایده حکومت دموکراتیک دینی اذهان بخشی از نیرو های معتقد به نظام را به سمت تغییر در اندیشه سیاسی و عبور از حکومت دینی فقه سالار متمایل نمود.

نشریه کیان یکی از کانون های اصلی تحول خواهی در آن زمان بود.

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و ارگان مطبوعاتی آنها “عصر ما” دیگر مجموعه فعال بود که در زمینه توجیه و ضرورت توسعه سیاسی و باز کردن فضای سیاسی به صورت محدود در عرصه خودی ها فعال بود. تولیدات این سازمان نیز در گسترش ایده اصلاح طلبی نقش داشت.

کانون نویسندگان ایران و روشنفکران لائیک نیز در رواج تحول خواهی و نقد وضع موجود نقشی غیر قابل انکار ایفا نمودند. نشریاتی چون آدینه، فرهنگ توسعه، گردون، دریچه، پندار در تشویق جامعه به سمت تغییرات و ضرورت دموکراسی تاثیر گذار بودند. نامه ما نویسنده ایم از نقاط تعیین کننده بود. البته همه اعضاء کانون نویسندگان نظر مثیتی به حضور فعالیت در ساختار موجود نداشتند اما برخی از آنها در گرم کردن فضا برای حرکت های اصلاحی نقش داشتند.

روزنامه سلام نقشی تعیین کننده داشت. این نامه با انعکاس نظرات جدید جناح چپ نوعی رویکرد تجدید نظر یافته را عرضه می کرد. برخود انتقادی با سیاست های موجود و ارائه چشم اندازی برای آزادی های بیشتر باعث جلب توجه نیرو های معترض به وضع موجود به این روزنامه شده بود.

نیرو های ملی مذهبی نیز در آن سال ها اثر گذار بودند. نهضت آزادی با دبیر کلی دکتر یزدی رویکرد جدیدی را با محوریت پراگماتیسم شکل داده بود. حجت الاسلام یوسفی اشکوری حلقه ای را شکل داده بود و نشریه بعثت را منتشر می کرد. جلسات سخنرانی در منازل دکتر پیمان اعضاء نهضت آزادی و جلسات حسینیه ارشاد پاتوق نیرو هایی بود که منتقد وضع موجود بودند. ماهنامه ایران فردا بازتاب دهنده نگرش نیرو هایی بود که انحراف انقلاب از آرمان های اولیه و سیاست های حذفی را منشاء اصلی نابسامانی ها معرفی می کردند.

جنبش دانشجویی دیگر مجموعه فعال در شکل دهی جنبش اصلاحی دوم خرداد بود. سید محمد خاتمی با صحه گذاشتن بر این واقعیت متذکر شد که از آستانه دانشگاه پا به انتخابات گذاشت. دفتر تحکیم وحدت مرکز اصلی بسیج جنبش دانشجویی برای پیوستن به جنبش اصلاحی بود. بخش اصلی تحکیم طیف مدرن ( با محوریت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک) بود. طیفی که از اوایل دهه هفتاد شکل جدید از فعالیت دانشجویی را پایه گذاشته بود که خارج از جناح های چپ و راست و گفتمان حکومت به دنبال گشودن راهی برای بازخوانی سنت به سمت مدرنیته بود. جناح راست با محوریت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران نظر منفی نسبت به راه اندازی جنبش داشت. آنها تا اخرین لحظه از خاتمی حمایت نکردند البته مخالفت نیز نشان ندادند. جناح چپ تحکیم نیز در چهارچوب ائتلاف خط امام از خاتمی حمایت نمود.

مجمع روحانیون مبارز دیگر مجموعه تاثیرگزار بود. این تشکل روحانی که در آستانه انتخابات به دوره تعلیق و عدم فعالیت سیاسی پس از انتخابات مجلس چهارم پایان داد عزم جدی برای معرفی کاندیدا داشت. کاندیدای اولیه آنها مهندس میر حسین موسوی بود اما پس از نظر منفی وی، بسراغ خاتمی رفتند. اصرار آنها نیز در پذیرش سید محمد خاتمی موثر بود.

در این راستا کارگزاران سازندگی و بخصوص چهره هایی چون کرباسچی، مهاجرانی، نوربخش، امراللهی نقش مشابهی داشتند. حمایت آنها و در اختیار قرار دادن منابع رسانه ای و مالی در پیروزی خاتمی نقش انکار نا پذیری ایفا کرد. همچنین حمایت تلویحی و غیر صریح هاشمی رفسنجانی و بخصوص مدیریت وزارت کشور برای عدم تقلب نیز موثر بود. البته باید توجه داشت حمایت هاشمی رفسنجانی و گروه هایی چون ائتلاف خط امام، کارگزاران سازندگی، مجمع روحانیون مبارز و خانه کارگر از منظر بازگشت به قدرت و یا حفظ موقعیت ها بود. اما از سوی گروه هایی چون دفتر تحکیم وحدت، حلقه کیان، روشنفکران لائیک و سازمان مجاهدین انقلاب با دامنه های متفاوت راه اندازی یک جنبش اجتماعی برای تغییراتی به مراتب بیشتر از جابجایی منصب ریاست جمهوری بود.

اما نقش مهم در مهندسی دوم خرداد و ایده پردازی سیاسی آن را بخشی از نیرو های امنیتی تجدید نظر طلب انجام دادند که سعید حجاریان چهره شاخص آنها بود. آنها در مباحث گسترده ای که در درون سیستم امنیتی داشتند بقاء نظام را در ایجاد توسعه سیاسی، باز کردن فضا برای فعالیت تدریجی و کنترل شده گروه های اپوزیسیون متصور می دیدند. درست بر عکس دیدگاه امثال سعید امامی که بر بسته کردن بیشتر فضا و تداوم اقتدار گرایی سیاسی تاکید داشتند. رهبری نظام دیدگاه طیف اقتدار گرا را پذیرفت. تجدید نظر طلبان به حاشیه رانده شدند و مرکز تحقیقات استراتژیک مرکز گرد آمدن آنها شد. این نیرو ها تز حاکمیت دوگانه را مطرح کردند تا با تقسیم نظام به دو بخش انتخابی و انتصابی و بسیج جامعه بتوان گذار به دموکراسی را هموار ساخت. آنها استراتژی فشار از پایین و چانه زنی در بالا را تضمین کننده موفقیت حرکت می دانستند.

بدین ترتیب تجمیع فعالیت های این نیرو ها بدون هماهنگی و کار مشترک با یکدیگر باعث فعال شدن مردم شد تا نتیجه تحولات رخ داده در زیر پوست جامعه همه را متعجب سازد و حماسه دوم خرداد 1376 را خلق کند. خاتمی محصول جنبش اصلاحی دوم خرداد بود وی انتخاب شد تا خواسته ها و مطالبات نیرو های ناهمگون را طبق وعده هایی که داده بود تحقق بخشد. او و جناح چپ در این مقطع به طرف نزدیکی به مردم واستفاده ازنیروی آنها برای اصلاح نظام سیاسی جهت گیری کردند. البته سابقه روشن و خدمات خاتمی در دوران آخر تصدی وزارت ارشاد به آزادی های مطبوعاتی و فعالیت های هنری باعث شد تا وی بر پیشانی حرکت قرار بگیرد. ویژگی های خاتمی و مواضعی که اتخاذ کرد اعتماد آفرین شد. اما او بعد ها بر عهدش استوار نماند و گام به گام عقب نشینی نمود و نهایتا در درون سیاست های بازدارنده و مهار کننده حکومت استحاله شد. اکنون وی بر خلاف 15 سال پیش بیشتر سمت گیری به طرف قدرت دارد تا ضمن نقش آفرینی در نظام سیاسی فضا برای تحقق مطالبات حداقلی و بسیار محدود مردم را مساعد گرداند.

خالق دوم خرداد 1376 مردم ایران بودند که یک بار دیگر امیدوارانه در صحنه ظاهر شدند تا سرنوشت خود را در اختیار بگیرند. شادی و خوشحالی فراموش نشدنی اکثریت مردم و انرژی آزاد شده وصف ناپذیر جامعه، گویای ماندگاری ان روز در حافظه تاریخی ملت است.

دوم خرداد بیش از آنکه روز خاتمی و اصلاح طلبان باشد روز نمایش قدرت مردم ایران و تلاش آنها برای رسیدن به زیستی شایسته خود است. ناکامی جنبش اصلاحات از بزرگی دوم خرداد نمی کاهد. این روز نقطه عطف و عزیمت تحول گرایی پس از سال 1360 است. هر اتفاقی در آینده ایران بیفتد بی ارتباط با دوم خرداد نخواهد بود و بر اساس تجارب و عبرت های این حرکت استوار خواهد بود. همانگونه که دوم خرداد خود متاثر ار تلاش هایی بود که از نهضت مشروطه شروع شده و در بزنگاه هایی چون ملی شدن صنعت نفت و انقلاب بهمن 1357 تداوم یافته بود.

البته هر رویداد ویژگی های خاص خودش را دارد اما نیروهایی که حامل و حامی این حرکت ها و از جمله جنبش سبز بودند خطوط کلی مشترکی دارند و به عبارت دیگر متوسط خواسته ها در آنها یکسان است.

جنبش اصلاح طلبی دوم خرداد در بطن خود شکافی را حمل می کرد که حول دو دسته جامعه محور و دولت محور شکل گرفته بود.اصلاح طلبان جامعه محوربا توجه به واکنش لجوجانه و مشت آهنین حکومت عمدتا درمسیری تکاملی به سمت ساختار شکنی و تعمیق جنبش اجتماعی از طریق اعتراضات خیابانی رفتند تا به جای تغییر زمامداران، ساختار های استبدادی و نا سازگار با دموکراسی را دگرگون سازند.