در چهارمین بخش از مرور یک سال وقایع سیاسی ایران در سال 1385، در این نوشته موارد زیر را می خوانید: داستان بسته پیشنهادی غرب در مقابل تعلیق غنی سازی کی آن بسته همی گم شدن کرتاهه و ایران پاسخ ندادی و هشت کشور صنعتی پرنده ایران همی به شورای امنیت فرستادی و آصفی گفت: اوی ی ی. داستان افزایش قیمت ها و آن کی احمدی نژاد گفت گرانی کالاها واقعی نیست، پس تقصیر مطبوعات و بازار جهانی بود. و داستان بازگشت آن لشگر شکست خورده که برانکو برای همیشه رفت و دائی گم شد و دادکان گفت من به سه چیز افتخار می کنم. و داستان آن احمدی نژاد کی برای ما فاجعه بودی و برای افرنگیان قهرمان می نمودی، ای زورو، برو! و داستان آن اعتصاب غذای بی دلیل که اکبر گنجی در جهان راه انداختی که چی؟ و حکایت آن تونل رسالت کی ده عروس و داماد از آن پای کوبان بیرون آمدندی و گفتی کوچه تنگه نسبتا عروس قشنگه نسبتا و دو تن از آن ده طلاق گرفتی تا حال. و داستان کیم جونگ ایل در کره شمالی که آزمایش موشکی در روز استقلال آمریکا کردی و موشک وی در دریای ژاپن افتادی زرتی. و داستان جنگ لبنان که در تیرماه شروع شد….
پوپولیسم ملی می شود
فرقی نمی کند که لیبرالیسم باشد یا مارکسیسم یا نیهیلیسم، یک باره می بینی همه ملت ایران علاقمند می شوند که دو سه ماهی هم به جای بازی با ماهی آکواریوم دنبال سه تار یا ذن یا نیهیلیسم یا پوپولیسم بروند. این جوری است. جالب این است که وقتی هم تصمیم می گیریم واقعیتی را کشف کنیم آن واقعیت را نه تنها در زمان حال کشف می کنیم، بلکه به زور ثابت می کنیم که کورش لیبرال و داریوش سوسیال دموکرات و خشاریارشاه پوپولیست بوده اند، حالا اشکالی ندارد! در مورد خودتان هرکاری می کنید، بکنید، چکار به تاریخ دارید؟ ربیعی، مسوول امور کارگری، امنیتی، اصلاحات در اقشار تحتانی جامعه و امور مربوط به موجودات محبوب، گفت: « حاکمیت در ایران همواره علاقه مند به رابطه مستقیم با توده ها بوده است.» علی اکبر جوانفکر، مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور هم دم به دم پوپولیستی ربیعی داد و در گفت وگو با ایسنا گفت: «مردم به دولت نهم بیشتر از دولت های گذشته اعتماد دارند و احساس آرامش بیشتری می کنند». هاشم آغاجری هم که فکر کرده بود در دوران اصلاحات، شریعتی هشت سالی دموکرات بوده، چطور است در این دوره عدالت خواهی هم هشت سالی سوسیالیست بشود، گفت: «شریعتی عدالت را به عنوان یکی از ابعاد وجود بشرمی دانست.» در رابطه با قضایای کارگری و سوسیالیستی معاون دبیر کل خانه کارگر در تیرماه سال 85 گفت: «وزیر کار و معاون او می خواهند صنعت ر ا به نابودی بکشانند.»
در آن بسته پیشنهادی چه بود؟
شاید کسی بخوبی نفهمید که در آن بسته پیشنهادی غرب به ایران چه چیزهایی بود، لاریجانی می گفت آب نبات و شکلات است. احمدی نژاد که هر سندی را کاغذپاره می داند، می گفت مشتی کاغذ پاره است. اروپایی ها می گفتند در آن بسته پیشنهادی، چیزهای بامزه و جالبی( احتمالا شوکولات سوئیسی) است. اما دو موضوع مهم بود؛ اول اینکه آمریکا و اروپا انتظار داشتند که به بسته مذکور زودتر جواب داده شود، اما طرف ایرانی می گفت که نباید جز برای کارهای مهمی مثل به هم ریختن منطقه عجله کرد. شایع شده بود که چون پسر اجمدی نژاد از بسته پیشنهادی خوشش آمده، آن را برداشته و هرچه مقامات سیاسی و خارجی و عمه و خاله و باجناق اصرار می کنند، آنرا پس نمی دهد. و به همین دلیل اصلا معلوم نیست در بسته پیشنهادی چیست. ایران اعلام کرد که جواب بسته پیشنهادی را اواخر مرداد می دهد. در اوایل تیر بود که جرج بوش گفت: « آخر مرداد برای پاسخ به یک پیشنهاد به طرز وحشتناکی طولانی است.» متکی هم گفت: «محدود کردن زمان پاسخ به بسته پیشنهادی غیر منطقی است.» علی لاریجانی که بتدریج نقش وزیرخارجه « آقا» را بازی می کرد و زوج موفقی با سولانا( چقدر هم به هم می آمدند) تشکیل داده بود، روز شانزده تیر هرگونه زمان بندی برای پاسخ دادن را بکلی رد کرد. علی که دلش برای خاویر تنگ شده بود، اعلام کرد که برای دیدار با سولانا به اسپانیا می رود. اما بعدا ترسید در اسپانیا گاو شاخش بزند، به همین دلیل تصمیم گرفت در بروکسل به دیدار سولانا برود. در اواسط تیر ایران اعلام کرد که امشب لاریجانی با سولانا در بروکسل شام می خورد، ولی هیچ حرفی نمی زنند. قرار شد دو نفر از طرف شورای امنیت ملی ایران و سازمان ملل بالای سر آن دو نفر بایستند و به محض اینکه یک کلمه در مورد توافق حرف زدند با چوب پشت دست شان بزنند. اما لاریجانی دو سه بار سرما خورد و سولانا چند شب پای میز شام خوابش برد تا اینکه روز 21 تیرعلی لاریجانی در جریان دیدار با سولانا گفت که « بسته پیشنهادی غرب فقط عیبش این است که از ایران می خواهد که غنی سازی را تعلیق کند.» سولانا هم گفت که اصولا ما داریم این بسته را می دهیم که تعلیق کنید، وگرنه مغز خر نخوردیم که این همه شکلات و آب نبات بسته بندی کنیم. اما علی لاریجانی سر حرفش باقی ماند و با فلسفی ترین شکلی گفت: «تعلیق را معقول نمی دانیم.» در روز 21 تیر سران گروه هشت از ارسال پرونده اتمی ایران به شورای امنیت حمایت کردند. آصفی گفت: « ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت به معنی نفی مذاکرات است.» با ارسال پرونده ایران به شورای امنیت، پیش بینی همه کسانی که فکر می کردند پرونده به شورا نمی رود درست از آب درآمد.
پاشنه آشیل در چاله اقتصاد
اصولا یکی از برنامه های احمدی نژاد برای تغییر سیاسی کشور، این بود که دولت از اقتصاد بیرون برود، حالا به کجا می رود، مهم نبود. مهم این بود که از اینجا بیرون برود، می خواهد برود کاراکاس یا بیروت، این دیگر مهم نبود. اما دولت روز بروز بیشتر در اقتصاد دخالت کرد. علی قنبری نماینده مجلس ششم و متخصص ایلات و عشایر گفت: « دولت هرچه سریعتر از اقتصاد بیرون برود.» محسن رضایی هم گفت: « تا کنون دولت سر راه مردم ایستاده بود.» محسن رضایی که در کلیه تشبیهاتش از چیزهای بزرگی مانند شیر و فیل و دایناسور و پلنگ و غیره استفاده می کند، گفت: « دولت در حال حاضر تبدیل به یک دولت پنگوئنی شده است و یک بدن سنگین روی پاهای ضعیف و ناتوان قرار گرفته است.» یک وب سایت اینترنتی در مورد سلامت و وضع مالی پنگوئن مورد نظر تضمین کافی را داد و گفت: « حقوق استانداران احمدی نژاد دومیلیون وششصد هزار تومان است.» اما در شهر اوضاع خراب بود، گروه وسیعی از ملت با افزایش قیمت بسیاری از کالاها( احتمالا منظور گرانی است) مشکل داشتند. حداد عادل که فکر می کرد گرانی وجود ندارد، بلکه شایعه است، گفت: «گرانی ها را بزرگ نکنید.» کارشناسان ضمن نشان دادن موجودی غول پیکر که دائم بزرگتر می شد، گفتند: این خودش بزرگ هست، ما بزرگش نکردیم.
احمدی نژاد: مقصر گرانی مطبوعات است
در روز بیستم تیرماه محمود احمدی نژاد سیاست خود را در مورد واقعیات اعلام کرد و گفت: « گرانی ها جنگ روانی است که مطبوعات و مخالفان راه انداخته اند.»( مطبوعات را تعطیل کنید، قیمت ها پائین بیاید)، « قیمت شیر به دلیل اشتباه یک فرد سی تومان در هر لیتر اضافه شد و در نتیجه قیمت لبنیات هم بالا رفت.»( احتمالا آن فرد هاشمی رفسنجانی بود که روزی یک پارچ شیر می خورد)، احمدی نژاد افزایش قیمت آهن آلات را ناشی از جنگ روانی دشمن دانست، گفت: « متاسفانه به بهانه افزایش قیمت جهانی فولاد، قیمت فولاد را هم در ایران افزایش دادند…. بطوری که قیمت آهن آلات 30 تا 40 درصد افزایش یافته است.» احمدی نژاد در مورد افزایش قیمت مسکن گفت: « قیمت اجاره مسکن بدون هیچ دلیل خاصی بیش از 20 درصد افزایش یافته است، در حالی که هیچ بحرانی در اقتصاد کشور رخ نداده است.» مشکل بزرگ احمدی نژاد این بود که وجود خودش را به عنوان یک بحران نمی توانست قبول کند. احمدی نژاد گفت: « دولت احمدی نژاد به صراحت اعلام می کند که با افزایش قیمت حبوبات مخالف است.» وی گفت: این در حالی است که همه دولت های جهان با افزایش قیمت حبوبات موافقند. احمدی نژاد گفت شایعاتی که درباره سهمیه بندی بنزین وجود دارد نادرست است و گفت: « جوسازی در مورد سهمیه بندی بنزین غلط است و این برنامه از قبل وجود داشته است.» احمدی نژاد راه حل مشکلات اقتصادی کشور را ارائه داد. وی در یک طرح ابتکاری و دقیق و کارشناسانه اعلام کرد: « حتی اگر لازم باشد از راهکارهای مختلف استفاده می کنیم.» مصاحبه تیرماه احمدی نژاد وضع اقتصادی کشور را معلوم کرد. معلوم شد که دولت نمی خواهد و نمی تواند جلوی افزایش گرانی را بگیرد. دولت وزارت اطلاعات را مامور کرد تا کلیه حبوبات، تیرآهن، شوفاژ، گاوهای شیرده، آقای فولادی، کلیه کسانی که در مسکن سکونت دارند، تحت نظر قرار دهد تا متوجه شوند که کدام عوامل خارجی قیمت ها را افزایش داده اند.
دادکان به سه چیز افتخار کرد
با بازگشت تیم ملی ایران از آلمان و خوردن غوره شکست در دو بازی اصلی، همه ملت و دولت دچار سردی شدند، علی دائی گم شد و برانکو برای ابد رفت، چنگیز( مترجم برانکو) هم دچار افسردگی مفرط تاریخی شد. تیم ملی فوتبال در میان سردی استقبال کنندگان به وطن بازگشت. محمد دادکان پس از بازگشت از کشور آلمان گفت: «به سه چیز در دوران ریاست خود افتخار میکنم. اول اینکه از سید محمد خاتمی رئیس جمهور سابق نشان لیاقت گرفتم، دوم از بابت صعود تیم ملی به جام جهانی و سوم از این بابت که در زمان ریاست افرادی همچون علیآبادی از سمت خود بر کنار شدم.»
یک سال گذشت و انگار که یک قرن
با فرارسیدن تیر سال 85 احمدی نژاد متوجه شد که یک سال از دوره ریاست جمهوری او گذشته است. او در این یک سال موفق شده بود که در روابط ایران و منطقه بحران بوجود آورد و ایران را تا پای شورای امنیت بکشاند. اما موفقیت بزرگ او در عرصه مسائل داخلی بود که وی موفق شد کل نظام اقتصادی کشور را از بین ببرد. در تیر85 امیر محبیان نوشت: «احمدینژاد باید از فضای انتخاباتی خارج شود.» عباس سلیمی نمین قضیه را جدی تر گرفت و گفت: «مردم سوم تیر به شخص احمدینژاد رای ندادند.» اما در جهان اتفاقات دیگری می افتاد، درست در همان زمانی که مردم ایران تازه می فهمیدند چه خاکی به سرخودشان ریخته اند، مردم جهان احساس می کردند یک قهرمان ظهور کرده است. روز نهم تیر یک روزنامه آمریکایی احمدی نژاد را چهره محبوب جهان عرب خواند. رئیس جمهور تصمیم گرفت در اجلاس آینده سران آفریقا شرکت کند. شاهرودی رئیس قوه قضائیه اعلام کرد که «مردم جهان عاشق مسوولان ما هستند.»
فاجعه ای برای ما، قهرمانی برای آنها
احمدی نژاد در دیدار با جرج پاپاندرئو، رئیس سازمان سوسیالیست بین المللی گفت: « آزادیخواهی، جمهوریخواهی و دموکرات بودن پوششی برای سلطه بر ملتهاست.» احمدی نژاد ماهی یک بار به دیدار چاوز می رفت. در دیدار تیرماه چاوز در حالی که احمدی نژاد را از یک سو و یکی از بانوان سوسیالیست را از سوی دیگر بغل کرده بود، دنیا را تکان تکان داد. در یک مراسم رسمی چاوز، سخنان احمدی نژاد را با الله اکبر تائید کرد و گفت: « من نسبت به تدبیر امام خامنه ای و شما اطمینان دارم.» از طرف دیگر فیدل کاسترو هم قبلا گفته بود: « اگر از فروپاشی کشورم نمی ترسیدم، اعلام می کردم که شیعه اثنی عشری هستم.» رسانه ها اعلام کردند که محبوب ترین مرد آمریکای لاتین چاوز است. وی در اکوادور 80.1 درصد و در ونزوئلا 68.9 درصد محبوبیت دارد. مردم ونزوئلا چون چاوز را بیشتر می شناختند کمتر از مردم اکوادور به او علاقمند بودند. در سال 85 ضرب المثل دوری و دوستی بار دیگر اثبات شد.
اصلاح طلبان پشیمان، کارگزاران زخمی، راست های متزلزل
کارگزاران که یک بار در سال 79 توسط اصلاح طلبان زخمی شده بودند و در سال 84 نیز با عنایات رهبری و تخلفات راست ضربه نهایی را دریافت کرده بودند، دو سه ماهی بود که از زیر چادر اکسیژن بیرون آمده بودند. راست های میانه رو نیز بعد از اینکه از چراغ جادوی انتخابات سوم تیر غول احمدی نژاد بیرون آمد و نه تنها سه آرزو، بلکه هیچ کدام از آرزوهای اربابش را اجرا نکرد، زیر پای شان لایه های یخ را در حال حرکت می دیدند. اما اصلاح طلبان مانند دختری که در شیی سرد مورد تجاوزی سخت قرار بگیرد، پس از یک روز که در بیمارستان به هوش آمده بود، به جای اینکه در پی شناسایی متجاوز و مجازات او باشد، دائم گریه می کرد و غر می زد و به خودش فحش می داد. صادق زیباکلام گفت: «برخورد باهاشمی ازاشتباهات استراتژیک اصلاحطلبان بود.» حمیدرضا جلایی پور در حالی که از بالا و پائین تحت فشار بود، اعلام کرد: « فشار از پائین جواب نمی دهد.»، شیرین عبادی گفت: «لس آنجلسی ها جنگ می خواهند و از حرف های من خوش شان نمی آید.» آگاهان گفتند: مشکل از لس آنجلسی بودن و جنگ طلب بودن آنها نیست، ما هم از شما خوشمان نمی آید، زنی که پس از پنجاه سال فرق لباس زیر مردانه و زنانه را نمی داند،به قول مهستی… من چه کنم تو خودت میل جدایی داشتی… علیرضا علوی تبار نیز گفت: « جنبش دانشجویی بازوی اجرایی روشنفکران است.» جنبش دانشجویی هم از اینکه مدتی است مخش قاط زده است، شکایت کرد. خاتمی هم که انگار در باغ حسنی مبارک و صدام جسین و عربستان سعودی و غیره نیست، گفت: «جهان، جای حکومت های مستبد و غیرمسوول نیست.» اما جالب تر از همه این نکته بود که در روز نوزدهم تیرماه 85 عماد افروغ که روزی یک بار در مجلس نطق می کرد، گفت: «فضای آزادی بیان تنگ تر شده است.» در عوض صادق زیبا کلام که چند ماه بود اجازه سخنرانی نداشت، اعلام کرد: «فضای آزادی بیان نسبت به قبل تنگ تر نشده است.»
برای جهانبگلو، اسانلو، موسوی خوئینی و زورافشان
در همان روز اکبرگنجی در جریان سخنرانی اش در دانشگاه سوآس لندن گفت: « با رژیم جمهوری سلامی و با مداخله نظامی، مخالفیم و برای برقراری یک جمهوری دموکراتیک مبارزه می کنیم.» در پی این سخنان گروه کثیری از ایرانیان اپوزیسیون خارج از کشور برای او دست زدند، عده ای شعار دادند: مرگ بر گنجی پاسدار، یکی گفت: چرا می زنی، به من چه؟ یکی دیگر گفت: برو کنار بگذار ازش عکس بگیرم، برای پرونده پناهندگی ام می خوام. اکبر گنجی برای آزادی سه زندانی سیاسی یعنی اسانلو، جهانبگلو و موسوی خوئینی ها اعلام اعتصاب غذای جهانی کرد. دفتر تحکیم اعلام حمایت از اعتصاب غذای گنجی کرده است. چپ ها به زور عکس ناصر زرافشان را هم وسط اعتصاب غذا تپاندند.
خشونت نبود، شوخی بود
حالا یک اشتباه ملی وحشتناک کردیم. اسمش را چرا عوض می کنیم؟ آن هم به وسیله یک پسر دسته گل فیلسوف و هایدگر خوانده و برکنار از سیاست. در روز چهارم تیر ماه 85 مهدی گیوی خلخالی، پس آیت الله خلخالی گفته شد: « اعدام های پدرم، هیچ ربطی به خشونت نداشت.»
عراق مال ماست، ما هم مال خودمانیم
درگیری در عراق بشدت ادامه داشت. تقریبا هر روز انفجارهای گروههای شیعه و سنی علیه یکدیگر و هرازگاهی علیه نیروهای آمریکایی انجام می شد. در روز پانزدهم تیرماه، افراد مسلح نقاب پوش رعد الحارث معاون وزیر برق و 19 تن از محافظان وی را در شرق بغداد به گروگان گرفتند. معلوم نیست تعداد گروگانگیرها چقدر بود که 20 نفر را گروگان گرفتند. برای اثبات عدم مداخله ایران در عراق، آیت الله فاضل لنکرانی اعلام کرد: « ما عراق را از خودمان می دانیم.» در پی اعلام این نکته موجی از سرور و شادمانی و بمب و خمپاره بغداد را فرا گرفت.
آمریکایی محبوب ایشان
آمارهای کاهش محبوبیت بوش در طول سال 85 ادامه داشت، بتدریج محبوبیت او چنان پائین آمد که به جای بوش، رایس که محبوبیتش از بوش هم کمتر بود، کارها را در دست گرفت. در یازدهم تیر مجله تایم اعلام کرد که میزان محبوبیت بوش باز هم سقوط کرده و به 35 درصد رسیده است. در روز نوزدهم تیر جرج بوش در سالگرد 60 سالگی اش گفت: « تعجب می کنم چرا اینقدر حالم خوب است.» پزشکان بوش به وی تذکر دادند که تو هنوز بدنت گرمه، احساس می کنی حالت خوبه، بذار چند روز بگذره، بعدا معلوم می شه.
براندازی گرم و نرم
تقریبا در طول دستگیری چهارماهه رامین جهانبگلو، همه کسانی که او را می شناختند، می خواستند از او دفاع کنند، اما کسی نمی دانست از کسی که اهل سیاست نیست و به بزرگترین جرم سیاسی ممکن متهم شده است، چگونه می شود دفاع کرد. روز 12 تیر مقامات امنیتی اظهار داشتند که کشفیات جدیدی در مورد اهداف دشمن برای براندازی نرم از طریق رامین جهانبگلو صورت گرفته است. وزیر اطلاعات گفت: « رامین جانبگلو قرار بود نظام را از طریق براندازی نرم از بین ببرد.»
تونل رسالت افتتاح شد
بزرگترین اقدامات عمرانی و پیشرفت های علمی ممکن در طول سال 85 نزدیک بود صورت بگیرد. دولت احمدی نژاد تمام پروژه هایی که سالها دولت های قبلی صرف احداث آن یا تحقیق آن کرده بودند، افتتاح کرد. « تونل رسالت» با سروصدا و جلال و جبروت فراوان افتتاح و به مظهر سازندگی احمدی نژاد تبدیل شد. این تونل دوکیلومتری که ساخت آن در دوران خاتمی در نه سال صورت گرفته بود، در ماه تیر آغاز به افتتاح شد. قرار شد برای افتتاح تونل از ده عروس و داماد استفاده شود. هیچ کس توضیح نداد که بین بازکردن تونل و عروسی چه رابطه ای می تواند وجود داشته باشد. برخی کارشناسان ازدواج و طلاق اعلام کردند که براساس آمار اولین سال حکومت احمدی نژاد که طی آن از هر ده ازدواج دو مورد آن منجر به طلاق شده و این رکورد در تاریخ 25 ساله ایران بی سابقه است، احتمالا تا زمانی که این ده عروس و داماد از سر تونل به ته تونل برسند، حداقل دو زوج شان از هم جدا می شوند. این کشفیات ابتکاری ادامه داشت و در 16 تیر اعلام شد که طراحی 100 نوع مانتو و 20 نوع چادر صورت گرفته و به زودی نمایشگاه این مانتوها و چادرها افتتاح می شود.
دفاع از خود، ما صد تا بودیم، اونها دوتا، ترسیدیم
در حالی که موسوی خوئینی نماینده مجلس ششم که در تظاهرات 8 مارس سال 85 زندانی شده بود، هنوز آزاد نشده بود و تصاویر خواهران قلدر و پهناوری که زنان اجتماع کننده در میدان هفت تیر را با باتوم کتک زده و زندانی کرده بودند در اینترنت موجود بود، سردار طلائی فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ که می خواست نماینده شوراها بشود، در مورد این درگیری گفت: «برخورد در میدان هفت تیر دفاع از خود بود.»
حالا دیگه منو نگاه کنین
شانزدهم تیر 85، سیاست جلب توجه کوتوله ها سرانجام حسادت کیم جونگ ایل را برانگیخت و رئیس جمهور کره شمالی و تنها مقام این کشور که حق زدن عینک دودی و پوشیدن کاپشن سفید و انتشار عکسش را دارد، دستور پرتاب تعدادی موشک را داد. در همین سال رسانه های دولتی( که شامل کل رسانه های کره شمالی می شود) اطلاعیه ای را چاپ کرده بودند که در آن اعلام شده بود که بلند کردن مو بیش از 5 سانت در حکم جنگ با حکومت را دارد و از نظر بهداشتی خطرناک است. اما با توجه به اینکه بلند کردن مو موضوع مهمی برای صلح بین المللی نبود، کسی چیزی به کیم جونگ ایل نگفت. در سالروز استقلال آمریکا، این موشک ها بطور آزمایشی بطرف ژاپن( چه ربطی دارد به استقلال آمریکا، بماند) شلیک شد. ظاهرا این موشک ها چهل ثانیه پس از پرتاب، دچار نقص فنی شده و در دریای ژاپن سقوط کردند. پیونگ یانگ اخطار داد که اگر آمریکا دست به حمله پیشگیرانه علیه تاسیسات اتمی کره شمالی بزند، یک حمله ویرانگر اتمی علیه آن کشور انجام خواهد داد. یک مقام رسمی در پیونگ یانگ گفت: «آزمایش موشکی حق مسلم ماست.» در پی این «جلب توجه خواهی» جهانی پیمان شش جانبه کار خودش را جدی گرفت و در عرض پنج ماه کره شمالی خلع سلاح اتمی را در مقابل کمک مالی آمریکا پذیرفت.
تجاوز پلنگ تیز دندان بر گوسفندان
هوا هم در آشتیان و هم در بغداد گرم بود. و طبیعتا در دنیای متمدن گرمای کافی دلیل مناسب برای تجاوز محسوب می شود. در روز نوزدهم تیر ماه خبر تجاوز بازجوی نیروی انتظامی به یک دختر دانشجودر آشتیان منتشر شد، گروهی به آن اعتراض کردند و کتک خوردند یا بازداشت شدند. همزمان با این واقعه داستان تجاوز سرباز آمریکایی به یک دختر عراقی موضوع رسانه های دولتی ایران شد. این دختر که روز اول دوازده ساله بود، روز به روز سنش بالاتر رفت و سرانجام به سن پانزده سال رسید. همزمان با اعلام همین موضوع یک نویسنده تونسی خبر جدیدی را فاش کرد. وی گفت که در 27 ژوئن 1943 میلادی سربازان آمریکایی به یک دختر نوجوان تونسی تجاوز کردند. ظاهرا ایشان در این 63 سال وقت نداشت که این موضوع را فاش کند. در این میان سرباز آمریکایی متجاوز به سالها زندان محکوم شد و دانشجوی آشتیانی مورد تجاوز نیز زندانی شد.
حیدر بابا، دونیا یالان دونیا دی
روز 25 تیرماه 85 احمدی نژاد سفر شهرستانی خود را به استان آذربایجان شرقی که بتازگی در مورد کاریکاتورچاپ شده در روزنامه ایران به انبار باروت( خیلی هم جدی نبود) تبدیل شده بود، رفت. وی در کمال بدجنسی( این کمال عضو خانواده کمال خرازی نیست) همان طور که در لرستان لری حرف زده بود، در تبریز و مراغه و عجب شیر نیز چند کلمه ای به ترکی حرف زد و اشعار شهریار را به ترکی خواند. وی در مراغه خطاب به غرب گفت: « رژیم صهیونیستی دموکراسی است یا دیکتاتوری؟» آگاهان گفتند: خب، طبیعتا دموکراسی، حالا که چی؟
جنگ لبنان آغاز شد
درست در شرایطی که ایران تحت فشار در مورد غنی سازی بود و همزمان با قدرت گرفتن حماس در فلسطین، نیروهای حزب الله لبنان دست به یک گروگانگیری از سربازان اسرائیلی زدند. این موضوع باعث ایجاد بحران در لبنان شد. نظام الدین گل حسنی، کنسول ایران در بیروت گفت: «ایرانیان از لبنان جنگ زده خارج شدند.» و همزمان با اعلام این موضوع « پروازهای تهران به بیروت متوقف شد» اما محمدی، سخنگوی ستاد پاسداشت شهدای جهان اسلام(استشهادیون) اعلام کرد: « 27 نفر در دو گروه آموزش دیده از استشهادیون ایران برای حضور در جبهه های لبنان به این کشور اعزام شدند. اعزام این نیروها کاملا داوطلبانه و با استفاده از قوانین بین المللی در پوشش افراد عادی صورت پذیرفته است.» متکی نیز برای یک دیدار سرزده به سوریه رفت. البته آصفی سخنگوی رسمی وزارت خارجه گفت: «موشک و سپاه ایرانی به کمک حزب الله نرفته است.» اما فرمانده سپاه اعلام کرد: «سرنوشت فلسطین، لبنان، سوریه، عراق و ایران به هم پیوسته است.» احمدی نژاد گفت: «اگر به سوریه حمله شود، بی پاسخ نمی ماند» رهبری نیز اعلام کرد: « حزب الله هرگز خلع سلاح نمی شود.» از سوی دیگر وزیر اطلاعات گفت: « در صورت جنگ با آمریکا تمام منافع این کشور را در تمام جهان مورد هدف قرار خواهیم داد.» و بدین ترتیب از 26 تیر 85 جنگ لبنان آغاز شد. با آغاز جنگ لبنان، رومانو پرودی، نخست وزیر ایتالیا که ظاهرا شماره تلفن کوفی عنان یا حسنی مبارک را عوضی گرفته بود، به علی لاریجانی تلفن کرد و از جمهوری اسلامی خواست که برای صلح میان لبنان و اسرائیل میانجیگری کند.
عشق من بود، کشتمش
عشق مفرط ایرانی و علاقه عجیب به پاکی اخلاقی در آذربایجان شرقی باعث قتل شد. در روز 27 تیر بنا به نوشته وب سایت انتخاب، مردی در آذربایجان شرقی به دلیل عشق مفرط به همسر و فرزندش، بعد از طلاق سراغ زنش رفت و از ترس اینکه فرزندش در آینده دچار مشکل نشود، زنش را کشت.
…. ادامه دارد