نگاه روز 2

نویسنده
رهیار شریف

گفت و گو با نیک آهنگ کوثر…

مخاطبان ادبیات پارازیت را می پسندند

آقای کوثر، برای سئوال اول می خواهم گفت و گو را با تخصص اصلی شما شروع کنم، لطفاً برای ما از جلوه های تصویری برنامه پارازیت بگویید و تفاوت هایی که این برنامه با دیگر برنامه های تلویزیونی ایران در این زمینه دارد…

به نظر من برای اینکه شعور بصری سامان بسیار بالاست، سامان اربابی را می گویم، و خودش هم سابقه ی کار کارتون دارد و کارتونیست بوده است، بنابراین در این برنامه بازی های تصویری بسیار خوبی ارائه می شود و همین امر برنامه را جذاب کرده و از آن حالت کلیشه ای در آورده است. بنابراین پارازیت در زمینه های تصویری از باقی برنامه های ماهواره ای که ما می بینیم به کل متفاوت است و طبیعتاً از سطح برنامه های صدای آمریکا خیلی بالاتر است.

 

و درباره ی زبان این برنامه؛ به نظر شما ادبیات این برنامه تا چه حد به زبان و ادبیات خیابانی ایران نزدیک است؟

من البته نمی توانم درباره ی زبان و ادبیات امروزی کوچه و خیابان ایران اظهار نظر بکنم، چون هشت سال است از ایران خارج شده ام. اما تقریباً زبانی است که خیلی از بچه ها توانسته اند با آن ارتباط برقرار کنند. هر چقدر هم دور بوده باشد، باز در زمینه ی ارتباط برقرار کردن با مخاطب موفق بوده است. خب وقتی با بچه های داخل هم صحبت می کنم، می بینم که خیلی ها این ادبیات را پسندیده اند. یک عامل دیگر پذیرش زبان از سوی مردم جامعه هم تکرار شدن واژه ها و اصطلاحات در میان مردم است. خب این موضوع هم درباره ی پارازیت صادق است. مثلاً وقتی سامان میگه،   “خِلاص” خب می بینیم که این اصطلاح با این سبک گویش در برنامه تکرار می شود.

 

به دور بودن از ایران اشاره کردی، می خواستم اشاره کنم که یکی مثل سامان هم مدت زیادیه که از ایران دوره و همین طور کامبیز که به هر حال چند سالی هست که ایران نیست، پس چطور اینها توانسته اند با ادبیات کوچه و بازار متصل بمانند؟

بله درست است، حالا گرچه ممکن است یک فاصله ی فیزیکی و زمانی میان آنها و زمان خارج شدنشان از ایران وجود داشته باشد. ولی فکر می کنم به واسطه ی ابزار ارتباط جمعی، اینها توانسته اند با ادبیات و زبان روز جامعه ی ایران ارتباط برقرار کنند… من البته راجع به این موضوع باز هم تاکید می کنم، اینها بچه های عصر اینترنت و ماهواره هستند و ارتباط مستقیم دارند با این فضا، چیزی که برای قدیمی ها بسیار سخت است. خیلی اوقات ما می بینیم که قدیمی تر ها می آیند و می خواهند ادبیات و زبان خودشان را به مخاطب تحمیل کنند. اما اینها به هر حال برای جذب مخاطب بیشتر با بچه های داخل در تماس اند. من از روی تجربه ی شخصی خودم می گویم که مثلاً در فیس بوک یا همین سایتی که خودم اداره می کنم، بارها شده وقتی بچه ها ی داخل چیزی برای من تایپ می کنند، من ازشان می پرسم که این یعنی چه؟ و خب بعد متوجه می شوم که این یک اصطلاح جدید است و تازه باب شده است. بنابراین این ارتباط زیاد از طریق اینترنت باعث می شود که آدم نسبت به واژه ها و اصطلاحات تازه به روز بماند.

 

سئوال  بعدی من درباره ی مخاطبین عام و خاص است. به نظر شما ارتباط برقرار کردن با مخاطبین عام و بدنه ی جامعه، فرصت ارتباط با مخاطب خاص را از یک برنامه ی تلویزیونی سلب نمی کند؟

شما دارید راجع به یک رسانه ی عمومی صحبت می کنید. رسانه ی عمومی، مخاطب عام و خاص را در بر می گیرد. ممکن است کسانی که دوست دارند به قول معروف خیلی مته به خشخاش بگذارند از این برنامه ایراد بگیرند که این برنامه نمی تواند با خواص ارتباط برقرار کند ولی تا آنجا که من می دانم خود خاص ها برای اینکه بتوانند با مردم ارتباط بیشتری برقرار کنند باید آگاهی بیشتری داشته باشند از اینکه مردم چه چیزی را می پسندند. به چه چیزی فکر می کنند. چه چیزیهایی را دوست دارند و… یعنی به نظر من افراد خاص باید زحمت بیشتری بکشند تا بتوانند درک بهتری از بدنه ی جامعه ی پیدا کنند.

 

یعنی منظورت این است که خواص باید خواسته ی عوام را به اجرا بگذارند؟ به نظرت این طور سطح فکری جامعه پایین نمی آید؟

ببینید، من نگاهم بیشتر از این سو است، خاص موظف است که ببیند عام چه می خواهد. بعد به زبان عام محتوای خودش را بیان کند. اینکه خواص بخواهند زبان فرهیخته و محتوای ذهنی خودشان را به جامعه تحمیل بکنند، می شود تکلیف بسیاری از روشنفکرهای ایرانی که هیچکس نمی شناسدشان.

 

و این طور لابد تاثیر گذاری شان را هم از دست می دهند،…

کاملاً

 

بسیار خب، سئوال بعدی درباره طرفداری حزبی یا جناحی در این برنامه است. به نظرت برنامه ی پارازیت از حزب و یا جناح و عقیده ی خاصی طرفداری می کند؟

من فکر نمی کنم از یک جناح خاص حمایت کند. چیزی که من دیدم این بود که اینها دارند از یک بخش جوان تحول خواه ایرانی حمایت می کنند. یعنی مخاطبشان گروه جوانتر و تحول خواه هستند. برفرض اینها در برنامه می آیند و از میرحسین هم انتقاد می کنند، از مهاجرانی هم انتقاد می کنند، از خاتمی هم انتقاد می کنند اما بیشتر حمله اش به قدرت است. به نظر من این نوع نگاه به واسطه ی آشنایی بچه ها با برنامه های طنز آمریکایی است. چرا، چون در آمریکا می بینیم که مثلاً کمدین های لیبرال می آیند و خود دموکرات ها را هم مسخره می کنند. انتقادهای بسیار تندی می کنند.

من فکر می کنم اتفاقاً یکی از تفاوت های خوب پارازیت همین است که این بچه ها دارند دو سویه عمل می کنند و یک طرفه از یک عقیده و یا یک جناح حمایت نمی کنند.

 

و برای سئوال آخر می خواهم از شما بپرسم که به نظرتان این برنامه آیا مددی هم به جنبش آزادی خواهانه ای که در دو سال اخیر در ایران شکل گرفته است، رسانده، یا نه؟

از این نظر که بخواهد به یک جنبش حزبی و یا خطی کمک کرده باشد، نه به هیچ عنوان چنین کاری نکرده است.  اما از این لحاظ که به خیلی ها بیاموزد که می شود از همه انتقاد کرد، بدون اینکه کسی مقدس باشد، چرا بسیار کمک کرده است. که من فکر می کنم این کمک بسیار هم شایان تر است چرا که در راهی که ما در پیش داریم روش بسیار مهم تر از نتیجه است.

یعنی اینکه به مردم بیاموزیم که آزاد باشند و آزادانه فکر کنند و مقلد کسی نباشند. اعتقاد من این است که هنوز بخش عمده ای از گروه های سیاسی دارند نقش مقلد را دنبال می کنند، قبلاً مرجع تقلید بود حالا فلان رهبر خزب یا فلان رهبر جنبش، که این موضوع برای آزادی و دموکراسی جامعه هیچ خوب نیست… بنابر این برنامه ی پارازیت در باز کردن نگاه و اندیشه ی مردم برای میل به آزادی و دموکراسی بسیار موثر بوده است و از این نظر خدمت بسیار بزرگی به جنبش کرده است.