ماده 220 و فرزند کشی

فریبا داوودی مهاجر
فریبا داوودی مهاجر

محله ستارخان تهران 21 آبان ماه 1387شاهد اتفاقی هولناک بود. مردی که نام پدری را یدک میکشید دخترک 11 ساله خود را با سیم به بخاری روشن بست. بر روی او نفت ریخت ودخترک را به آتش کشید. پدر قبل از ارتکاب این عمل فجیع، دخترش را شکنجه داده بود چرا که به اوسوظن پیدا کرده ومیخواست آبرویش را حفظ کند.

رضا به قتل سارا اعتراف کرد. دخترکی که به گزارش پزشکی قانونی قبل از مرگ از ترس قلبش در سینه ترکیده بود.

زهرا مادر سارا درحالی که گریه میکرد به قاضی دادگاه گفت که پس از مرگ دخترش تمام امیدهای زندگیش را از دست داده است چرا که سالها برای گرفتن حضانت این دختر تلاش کرده بود. به همه مراجع قانونی سر زده و به آنها  گفته بود که این مرد شیشه مصرف میکند. خشن است و بارها سارا را کتک زده است ولی قانون همچنان حضانت فرزند را به دست پدر بیرحم سپرده بود. این مادر از روز حادثه میگوید که سارا به خاله اش زنگ میزند و تقاضای کمک میکند و آنها سراسیمه خود را به خانه سارا میرسانند و در مسیر به پلیس زنگ زده و تقاضای کمک می کنند ولی پلیس به داد آنها نمیرسد و آنقدر دیر به محل حادثه میاید که سارا در آتش خشم وکینه پدرش می سوزد.

قاضی شعبه 71 کیفری استان تهران اذعان میکند که شاهد قتلی فجیع بوده ولی طبق قانون که پدر صاحب خون فرزند است این پدر در نهایت تنها به 12 سال زندان محکوم می شودتا باز در سایه چنین قوانین ناعادلانه ای شاهد تکرار چنین حوادثی باشیم؛ تکرار خشونت علیه زنان و کودکان و تکرار فجایعی از این دست که در ایران به روایتی تکراری تبدیل شده است.

آنچه بدیهی است اگر در زمان طلاق، سارا به دست مادر سپرده میشد نه پدری که معتاد است و سابقه ضرب وجرح دارد، سارا امروز زنده بود. پس قاضی که سارا را با وجود همه تلاش های مادر به پدر سپرده است نیز متهم دیگر این قتل است و قانون گذارانی که چنین قوانین نا عادلانه ای را می نویسند نیز دیگر قاتلان سارا و دیگر کودکان و زنانی که در سایه قوانین تحت خشونت و ظلم قرار میگیرند.

بر طبق ماده 1169 و اصلاحیه مصوب سال 82 حضانت طفل تا هفت سالگی بر عهده مادر گذاشته شده و سپس به پدر سپرده میشود  و در صورتی که مادر در این مدت ازدواج کند حق حضانت فرزند از او گرفته شده و به پدر داده می شود در حالیکه اگر پدر ازدواج کند همچنان حضانت بر عهده پدر باقی می ماند. اما در این میان باید به یک نکته دقت کرد. حضانت  با ولایت کاملا متفاوت است. مادر اگر چه تا 7 سالگی حق نگهداری فرزند را دارد اما بر فرزند ولایت ندارد و ولایت خاص پدر و در غیاب پدر، جد پدری است. مادر حتی نمیتواند برای فرزند حساب بانکی باز کند و برای کودک معاملاتی انجام دهد و در این میان کودکانی میمانند که در هر شرایطی ولایتشان بر عهده پدر است و طبق  ماده 220 قانون مجازات اسلامی (مصوب 1372) اگر پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد قصاص نمیشود و به پرداخت دیه به ورثه مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد. که بدین ترتیب ملاحظه میگردد که قتل عمدی فرزند توسطه پدر یا پدر بزرگ پدری، موجب قصاص نفس نیست و مجازات آن پرداخت دیه به ورثه مقتول و حبس تعزیری از 6 تا 10 سال طبق ماده 612قانون مجازات اسلامی است

بدین لحاظ هر چند در صورتی که قاتل؛ مادر یا مادربزرگ یا پدربزرگ مادری مقتول باشد به مجازات قتل عمدی که قصاص است محکوم خواهد شد.

به هر حال علی رغم همه انتقاداتی که در سالهای گذشته نسبت به این ماده شده، هیچ توجهی قانون گذار   نسبت به اصلاح این ماده ننموده است و به همین دلیل هنوز شاهد فرزند کشی در ایران هستیم. متاسفانه قانونگذار ما بر خلاف کنوانسیون حقوق کودک که ایران نیز بدان ملحق شده و تضمین داده که حداکثر امکانات را برای بقاء کودکان تضمین نماید هنوز راهکاری برای حذف یا اصلاح ماده 220قانون مجازات اسلامی ارائه نکرده و در قانون حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان نیز نصی درباره فرزندکشی مورد پیش بینی قرار نداده است و تنها در  آن، هر نوع آزار و اذیت کودکان و نوجوانان را که موجب شود به آنان صدمه جسمانی یا روانی یا اخلاقی وارد شود و سلامت جسم یا روان آنان را به مخاطره اندازد، ممنوع اعلام و به موجب آن برای مرتکب، مجازات حبس و یا جزای نقدی تا ده میلیون ریال را  پیش بینی کرده که در هر حال نه تنها  نمی تواند مانعی بر سر راه ارتکاب بزه فرزندکشی باشدبلکه به گسترش بزهکاری کمک میکند.

به موارد زیر توجه کنید:
به نقل از ایسنا در شیراز، پدر سنگدل و بی رحم، سه فرزند خود را به وسیله پتک با وارد کردن ضربه به سر، در حالی که خواب بودند، کشت. قاتل (پدر) علت قتل را فقر مالی بیان کرد.
در خبری دیگر در ورامین. پدری دو فرزند خود را حلق آویز کرد و در میله های راه پله منزل، مدت ها آنها را آویزان نگاه داشت. قاتل(پدر) علت قتل را فقر مالی بیان کرد.
 در تهران. پدر معتادی در حال ترک اعتیاد، سر فرزند چهارساله اش (علی اکبر) را با چاقو از بدن جدا کرد. او در ضمن اعتراف گفته بود: “برای حل مشکلات زندگی مان باید قربانی می دادیم و من پیش از قتل به فرزندم آب دادم.”
در قتلی دیگر در تهران. مردی همسر و کودک چهار ماهه اش (پارسا) را به ضرب مشت و لگد به قتل رساند.
 در اصفهان. مردی پس از مصرف حشیش به شدت دچار توهم شد و در اقدامی جنون آمیز کودک دو ماهه اش را با ضربات سیلی کشت.
در تهران. مردی پسر هفت ساله اش (امیر حسین) را در پارک با طناب خفه کرد.

و باز در تهران. مردی پسر 11 ماهه اش را با بی رحمی خفه کرد. و به 5 سال زندان محکوم شد
و پدر 17 ساله، نوزادش را با ضربات مشت و لگد کشت.
پدری که از دست گریه های پسر 51 ساله اش عزت الله حوصله اش سر رفت، در حضور مادر او را به دیوار کوبید و کشت. مادر پس از اینکه ابتدا اتهام همسرش را رد می کرد بالاخره اعتراف کرد که همسرش پیش از این گوش پسرش را هم بریده بود،  و قاضی کوه کمره ای با استناد به ماده قانونی 220 مجازات اسلامی، او را از جنبه “جرم عمومی”تنها به پنج سال زندان محکوم کرد.
مردی در حالی دختر شش ماهه اش پریا را به قتل رساند که همسرش بعد از آن لب به اعتراف گشود و گفت پیش از این همسرش فرزند 40 روزه دیگر آنها را نیز کشته بود.

در اهواز مردی 60 ساله دختر مطلقه اش را که گمان می برد روابط تلفنی مشکوکی دارد، زنده به گور کرد. این دختر جوان در حین زنده به گور شدن، بدون کمترین اعتراضی فقط به چهره پدرش که با بیل روی او خاک می ریخت، نگاه می کرد.
پدری دختر 10 ساله اش -زهرا- را در فلکه صادقیه کشت. دادگاه این قاتل را به استناد ماده 220 قانون مجازات اسلامی تنها به یک سال و نیم حبس محکوم کرد.
اخبار این قبیل وقایع درباره فرزندانی که به دست پدر به قتل میرسند زیاد شنیده میشود.

چاره چیست؟  چه باید کرد؟ ایا همچنان باید سکوت کرد؟ ایا نوشتن درباره چنین قوانین ناعادلانه ای اقدام علیه امنیت محسوب میشود. جامعه ما سراسر مملو از مشکل و در حال فروپاشی است. قوانین پاسخگوی مشکلات امروز نیست و ما که مینویسم دشمن و عامل خارجی محسوب میشویم. به نظر میرسد باید از پای ننشست. به هر عنوانی میخواهند ما را به عقب برانند باید ایستادگی کرد. موضوع، ما و اتهامات و ابرو نیست. مهم رفع تبعیض از جامعه و خشونت از زنان و کودکان و  احاد جامعه است