در بررسی روند تحول جنبش سبز و تحلیل سیر وقایع جنبش اعتراضی امروز مردم ایران، «25 بهمن» روزی یگانه و کاملا منحصربهفرد محسوب میشود. همین ویژه و متمایز بودن این روز، ضرورت مواجههی کاملا متفاوت و خاص سبزها را نیز بازمینمایاند و توضیح میدهد.
برخی از دلایلی که موجب میشود “25 بهمن” بهمثابهی “روزی یگانه” توصیف شود، اجمالا چنین است:
از عاشورای 88 تاکنون، بیش از 13 ماه است که سبزها - به علل و دلایل گوناگون که نیازی به فهرست کردن آنها در این مختصر نیست- بروز و ظهور گستردهی خیابانی نداشتهاند. 25 بهمن به برکت خیزش اعتراضی آزادیخواهان تونس و مصر، و نیز به پشتوانهی ابتکار و جسارت و تیزبینی راهبران نمادین جنبش سبز، به فرصتی ویژه برای خودنمایی خیابانی و رونمایی مجدد دموکراسیخواهان ایران تبدیل شده است. سبزها امکانی جدید برای آشکار ساختن خود - به شکل مستقیم با حضور در خیابان، یا به شکل غیرمستقیم با حضور گستردهی نیروهای سرکوب- یافتهاند.
تمامیتخواهان در ایران حدود دو هفته است که با استفاده از بازوهای تبلیغاتی و رسانهای خود - و بهویژه صدا و سیما- دیکتاتور مصر را مورد شماتت و تقبیح قرار دادهاند که چرا صدای معترضان و مخالفان را نمیشنود و خودکامگی را وانمینهد. آیا خودکامگان وطنی حاضر خواهند شد که همچون گذشته سیاست “یک بام و دو هوا” را پیگیرند و با بیپروایی، سرکوب عریان حامیان و همدلان جنبش اعتراضی مصر و تونس را در خیابانهای تهران کلید بزنند؟ آشکار است که اتخاذ چنین مواجههای کار چندان آسانی نیست، و تقدیسگران خشونت در ایران را نزد افکار عمومی داخل و خارج، رسواتر و منزویتر خواهد ساخت. همین حیرانی و تعلیق در اتخاذ یک رویکرد قطعی، مجال و بستری مناسب برای سبزهاست که راهپیمایی قانونی خود را با اعتماد به نفس، و در عین آرامش و خونسردی و عقلانیت، محقق کنند.
تمامی شواهد و شنیدهها دلالت بر آن دارد که موسوی و کروبی، گام در راهی گذاشتهاند که برگشتناپذیر تعریفاش کردهاند. آنان راهپیمایی را با وجود تمامی تهدیدها و موانع، متحقق خواهند کرد؛ مگر آنکه حاکمیت اقتدارگرا آنان را در حصر خانگی، ممنوعالخروج سازد. اما حتی در اینصورت هم راهپیمایی انجام خواهد شد؛ این را امیرارجمند، مشاور ارشد و سخنگوی موسوی در خارج از کشور، در مصاحبهی اخیرش به تصریح مورد تاکید قرار داده است: “تصمیم برای برگزاری راهپیمایی ۲۵ بهمن،جدی است و هیچ برنامهای برای لغو آن وجود ندارد.” وی حکومت را موظف میداند که “مسئولیت خود را برای حفظ امنیت راهپیمایان معترض بپذیرد.”
پس فرصت و مجالی بس خاص برای حامیان و همراهان موسوی و کروبی، و بهتر و دقیقتر بگوییم، برای آزادیخواهان و دموکراسیطلبان ایران، فراهم آمده است.
پیامدهای داخلی و خارجی بازداشت موسوی و کروبی نیز چنان مهم و معنادار است که بسیار بعید به نظر میرسد در این مقطع زمانی، خودکامگان به آن تمسک جویند. دیکتاتور مصر، البرادعی را بازداشت نکرد؛ آیا خودکامگان وطنی حامیان البرادعی و آزادیخواهان مصری را در ایران بازداشت خواهند کرد؟ این پرسش مهم، تقدیسگران خشونت را وامیدارد که با ملاحظهی بیشتری به مواجهه به رهبران نمادین جنبش اعتراضی مردم ایران بپردازند.
- نهضت مشروطه بیش از یکصد سال پیش، نخستین جنبش دموکراسیخواهی و مدرن در این منطقه از جهان بود؛ نهضت ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق، الگویی برای ملتهای دیگر (و بهطور مشخص مصریان و عبدالناصر شد)؛ انقلاب اسلامی مردم ایران در بهمن 57 نیز نهضتی ویژه در نیمهی دوم قرن بیستم محسوب میشود؛ و اینک، جنبش سبز مردم ایران، با بازتابهای گستردهی جهانیاش، بیشک مدل تحسینبرانگیزی از کنش اعتراضی برای مردمان تحت سیطرهی استبداد در ممالک توسعهنیافته یا کشورهای در حال گذار به دموکراسی شده است. آیا سبزهای آزادیخواه و دموکراسیطلب - که شجاعت و عقلانیت و خلاقیت را درهمآمیختهاند- کمرنگتر و کمصداتر از مردم مصر و تونس، حقوق اساسی و مدنی خود را پی خواهند گرفت؟ 25بهمن از همین زاویه، مجال منحصر بهفردی ارزیابی میشود که ایرانیان بلوغ سیاسی و پیشگامی خود را در جنبشهای رهاییبخش و کنشهای مدنی مدرن، ابراز کنند.
این ملاحظه، هرگز بهمعنای نادیده انگاشتن تفاوتهای رفتاری حاکمان مصر و صاحبان قدرت در ایران در برخورد با معترضان نیست. نگارنده در مطلبی با عنوان سبزها و تحولات منطقه این تفاوتها را مورد تبیین قرار داده است.
در اوج اعتراضهای خیابانی سبزها، جنبش سبز ایران به تنهایی در رأس اخبار رسانههای جهان بود. اینک، همزمان در تونس، مصر و دیگر کشورهای منطقه تحولات اجتماعی- سیاسی پرشتابی بروز و ظهور یافته است. آیا این وضع بهسود جنبش دموکراسیخواهی در ایران است یا به زیان آن؟ بهنظر میرسد که موج جدید خیزشهای اعتراضی و جنبشهای اجتماعی معطوف به دموکراسی، در مجموع بهسود آزادیخواهان ایران است؛ چرا که جباران وطنی را خواسته یا ناخواسته، در کنار هممسلکان خارجیشان مینشاند و چگونگی مواجههی ایشان را با خواستهای مدنی و انسانی شهروندانشان، پیش چشم افکار عمومی داخل و خارج، به داوری میگذارد. دشمنان دموکراسی در ایران ناگزیرند که در این روزهای تاریخی، با ملاحظات بیشتر و تأمل فزونتر، سبزها را تحمل/ پراکنده/ سرکوب کنند. همین، وجه و مولفهای دیگر است که 25 بهمن را روزی کاملا متفاوت و متمایز برای سبزها میسازد، و امکانی منحصر بهفرد را دراختیارشان میگذارد.
درخواست موسوی و کروبی از وزارت کشور برای صدور مجوز راهپیمایی، برای نخستین بار مطرح نمیشود؛ اما صرفنظر از روزهای پس از انتخابات، آنان معمولا با موج اعتراضی شهروندان و بروز خیابانی جنبش اجتماعی ایرانیان، همراهی کرده یا کنش سیاسی خود را تنظیم کردهاند؛ و یا آنکه حداکثر در مناسبتهایی چون روز قدس، که مجالی عام و رسمی بوده، اعلام حضور موازی و متفاوت کردهاند. اینجا و در این مورد خاص، یعنی 25 بهمن، موسوی و کروبی در اقدامی خلاقانه و زیرکانه، و صدالبته جسورانه و شجاعانه، از فضای موجود در منطقه و موج انگیزش در جامعه، حسن استفاده کرده و، تاریخی مشخص را برای کنشی معین، اعلام نمودهاند. اینگونه، 25بهمن وجه و شمایی منحصربهفرد یافته است.
از همین منظر، اینک، توپ در زمین حامیان و هواداران جنبش سبز و نیروهای آزادیخواه و دموکراسیطلب است که نشان دهند به چه میزان از این فرصت کاملا متمایز برای تثبیت و تعمیق و گسترش جنبش اعتراضی خود - چه در وجه اطلاعرسانی و تبلیغ، چه از زاویهی آگاهیبخشی، چه برای بروز و ظهور و تبلور خیابانی، و چه از منظر شکستن اقتدار متکی به خشونت و سلاح تمامیتخواهان و به عقب راندن خودکامگی- سود خواهند جست.
تفاوتی نمیکند که سبزها در تهران هستند یا در شهرستانها، و حتی در ایران یا خارج از میهن؛ مهم، سهیم شدن امیدوارانه، و توام با خردورزی و خلاقیت و همدلی، در این اقدام ملی و مقطع تاریخی است؛ مشارکتی توأم با مدارا و همگامی و پرهیز از دمیدن در تنور تفرقه، و همزمان، کنشی متکی بر جسارت و شجاعتی عقلانی.
خوشیختانه قریب به اتفاق نیروهای سیاسی، حتی آنهایی که عمدتا رویکردی انتقادی به جنبش سبز و کنش راهبران آن داشتهاند، به تعاملی مثبت و نیز واقعبینانه با رخداد پیشرو و مجال فراهم آمده، دست یازیدهاند و تفاوت 25بهمن را با دیگر مقاطع، بهدرستی فهم کردهاند.
اعلام 25 بهمن بهعنوان روزی برای راهپیمایی سبزها در حمایت از جنبشهای دموکراسیخواه منطقه، درهرحال بازی “برد- برد” را برای سبزها، و “باخت- باخت” را برای خودکامگان کلید زنده است. این سخن اما بهمعنای “نشستن” و نظارهگری صرف و اکتفا به حضور در فضای مجازی نیست؛ چنانکه به مفهوم کنش دونکیشوتوار نیز نیست. چگونگی عبور سبزها از این کریدور ویژه و منحصربهفرد، و کیفیت و کمیت کنش حامیان و همراهان جنبش سبز در 25بهمن، تأثیر معناداری بر تحولات سیاسی- اجتماعی ایران خواهد داشت.
“25بهمن” روزی یگانه در تاریخ حیات جنبش سبز است؛ و سبزها نشان خواهند داد که چگونه و چون، به پاسداشت خون “ندا” و “سهراب” و دیگر شهدای جاوید سبز، و نیز به دفاع از حقوق آزادگان دربند و انبوه آسیبدیدگان و مظلومان این جنبش، برمیخیزند؛ سبزها همچنین نشان خواهند داد که چگونه و چون، پیجوی متحقق ساختن حقوق انسانی و شهروندی خود، و سامانبخشی ایرانی آزاد و آباد در خور ایرانیان، خواهند بود.