درخواست مجوز میرحسین موسوی و مهدی کروبی از وزارت کشور برای برگزاری تجمع حمایتی از مبارزات مردم مصر و تونس، تحرک و نشاطی را در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی سایبری پدید آورده است. پس از خیزش انقلابی مردم جهان عرب و درخواست تغییر حکومت های مستبد و فاسد، انتظار پیش آمده بود که حرکت مشابهی نیز در ایران صورت بگیرد. حال رهبران سمبلیک جنبش سبز این فرصت را تا حدودی مهیا کرده اند. اگرچه راهکار آنها دارای ظرفیت محدودی برای تبلور مدل ایرانی روز خشم است ولی در عین حال تا حدودی قابلیت تحرک بخشی به جامعه و ایجاد بحران برای حکومت را دارد.
از نگاهی کسب مجوز از دولت نا مشروع که قانون را وسیله اعمال قدرت و بازیچه منافع حاکمیت کرده معنی ندارد. مبارزه قانونی در نظام سیاسی تمامیت خواه بازی کردن در زمینی است که پیشاپیش نتیجه برد حاکمیت بر پیشانی آن حک شده است. البته باید متذکر شد امتناع از کسب مجوز فقط در برخورد ساختار شکنانه و انقلابی محدود نمی شود. مطابق تفسیر موسع و مردم سالارانه از قانون اساسی برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز و بدون حمل سلاح و توهین به مقدسات اسلامی از حقوق مسلم مردم ایران است. نظارت کمیسیون ماده ده احزاب جنبه استصوابی ندارد بلکه استطلاعی هست یعنی برگزار کنندگان فقط باید مسیر و محتوی برنامه را در زمان مقتضی به دولت اطلاع بدهند و دولت نیز مسئول تامین امنیت تجمعات هست. بنابراین در چهارچوب نگرش اصلاحی و فعالیت در داخل ساختار قانونی نظام نیز می توان از دولتی که سابقه مکرر نقض حقوق مردم در زمینه اعطای مجوز برگزاری تجمع صلح آمیز و سرکوب خشن و خونین آنها را در کارنامه اش دارد و برگزاری گردهمایی های مردمی را به امتیازی ویژه و انحصاری برای هوادارانش تنزل داده است، تقاضای مجوز نکرد.
البته می توان حدس زد که آقایان موسوی و کروبی خواسته اند پای بندی خود را به منش اصلاحی و پذیرش چهارچوب های قانونی نظام نشان دهند و در عین حال فرصتی فراهم سازند تا دو رویی و رفتار دوگانه نظام در برخورد با مبارزات مردم مصر و تونس آشکار شود. نظامی که مرتب دستگاه های تبلیغاتی اش در برخوردی تحریف گرایانه به تجلیل از تحولات جهان عرب می پردازند، در عین حال از دادن مجوز راه پیمایی برای حمایت از این جنبش ها خودداری می کند و حتی خود نیز به سازماندهی چنین تظاهراتی اقدام نمی نماید.
همچنین عدم صدور مجوز می تواند ادعای حاکمیت در خصوص پایان جنبش سبز را به چالش بکشد. رهبران نمادین می خواهند نشان بدهند که جنبش سبز زنده است و به بدنه حامی روحیه بدهند. البته این استدلال فقط مختص جنبش سبز نیست. شکاف دولت و ملت و جنبش مستمر تحول خواهی در تاریخ معاصر باعث شده است تا هر گاه تجمعی با مجوز برگزار گردد و بیم و هراس کم بوده و یا در کا رنباشد ، توده های گسترده ای در اجتماعات و تظاهرات ها شرکت کنند. تمامی جنبش های کوچک و بزرگ می توانند چنین داعیه ای داشته باشند.
همچنین ممکن است موسوی و کروبی در واکنش به تقاضاهای فزاینده نیروهای جنبش سبز این تصمیم را گرفته اند که البته در نتیجه کار فرقی نمی کند.
واکنش نهاد ها و محافل حکومتی تا کنون بیشتر سکوت بوده است. غیر ازروزنامه کیهان که به انجام وظیفه همیشگی خاک پاشیدن بر چهره حقیقت مشغول است، هنوز آتش بارهای حکومتی فعال نشده اند. گویی هنوز فرامین لازم از ستاد فرماندهی جنگ نرم به افسران و سربازان ابلاغ نشده است.
در رفتار حکومت نوعی بیم و هراس دیده می شود که ازابتدا نگران سرایت شروع نا آرامی ها د رخاورمیانه به ایران بود. حال با تبدیل این نگرانی از تصور به واقعیت، لحظه رویارویی با این دغدغه امنیتی نزدیک می شود. به نظر می رسد حکومت تصمیم گرفته است تا با نمایش بی تفاوتی فضا را داغ نکند. فقط رسانه پلیسی کیهان به صحنه آمده است تا اتهام مضحک همسویی با اسرائیل را نثار کسانی کند که در صدد حمایت از جنبشی هستند که آرامش را از اسرائیل سلب نموده است. اسرائیل همراه باعربستان سعودی از جمله معدود کشور هایی هستند که آشکارا مخالفت شان با تغییر نظام سیاسی مصر را اعلام کرده اند.
ادعاهای پوچ کیهان شباهت زیادی با اتهامات رسانه های دولتی مصر دارد که تحصن کنندگان در میدان تحریر قاهره را عوامل نفوذی جریانات خارجی چون ایران، حزب الله، القاعده، اسرائیل و آمریکا معرفی می کنند. ترکیب نا متجانس و متضاد این نیروها به خوبی بی پایگی ادعا های فوق را ثابت می کند و در عین حال نشان می دهد چقدر شیوه ها و روش های نظام های دیکتاتوری با هم شباهت دارند. کیهان و تریبون های حکومتی جنبش سبز را نیز مجموعه ای از سلطنت طلبان، ملحدان، طرفدار های آیت الله شریعتمداری، باند سید مهدی هاشمی، توده ای، بهایی، لیبرال، التفاطی، منافق، کمونیست ، یهودی ، اسرائیل ، آمریکا ؛غرب، تجزیه طلبان، ملیون مرتد و… توصیف می کنند.
به احتمال قریب به یقین به این تجمع مجوز داده نخواهد شد. حال باید دید واکنش رهبران نمادین جنبش سبز چه خواهد بود آیا به روش قبلی در لغو برنامه عمل خواهند کرد یا اینکه سکوت در پیش خواهند گرفت و تصمیم به شرکت یا عدم شرکت را به مردم واگذار خواهند کرد.
در حالت دوم زمینه مناسبی برای تجدید حیات اعتراضات خیابانی فراهم خواهد شد. البته با توجه به فصای رکودی که در یک سال گذشته حاکم بوده است، انتظار حضور زیاد جمعیت منطقی نیست.
هنوز معلوم نیست تحرکات در فصای سایبر چه میزان بازتاب دهنده نظر شبکه های فیزیکی و نیروهای اجتماعی است. ولی قطعا نمی توان فیس بوک، توئیتر و بالاترین را نماینده جامعه ایران و خیابان های تهران دانست و تفاوت ها را باید لحاظ کرد. ولی دامنه تحرکات مجازی از 22 بهمن سال پیش بیشتر است
در اصل اهمیت روز 25 بهمن، پتانسیل آن در راه اندازی دوباره جنبش است. در این شرایط مدیریت توقعات با برخوردی واقع بینانه و اجتناب از انتظارات حدا کثری و شتابزدگی می تواند فرجام بهتری برای احیای جنبش سبز را به تصویر کشد. بالا بردن توقعات و عدم تحقق آنها تاثیر بمراتب منفی تری خواهد داشت. برخورد فعال در این مقطع ضرورت دارد اما میزان فعالیت باید متناسب با توان وظرفیت نیروهای واقعا موجود باشد که در شرایط کنونی حاضرند ریسک کنند و به خیابان ها بیایند.
با استفاده ازتجربیات مصر و تونس و آسیب شناسی جنبش سبز می توان بن بست کنونی را گشود و وارد دوره جدیدی شد. درگیری یک گفتگوی ملی در این زمینه کارگشا است. البته این مهم در سایه حرکتی مرحله ای و منظم قابل حصول است وبه یک باره بدان نمی توان رسید. 25 بهمن آغاز راهی طولانی است. راهی که رای ها با کوبیدن پا ها بر سنگ فرش خیابان ها، غریو تمام نشدنی شعار ها و مشت های گره کرده آغاز می شود و با استمرار مبارزه تا پایین کشیدن فرعون های زمانه و جایگزینی دموکراسی متکی به پایه غیر ایدئولوژیک ادامه می یابد. اتفاقی که در مصر و تونس در شرف وقوع است در ایران نیز می تواند رخ دهد. جامعه ایران بمراتب سزاوار تر است تا دستیابی به دموکراسی را جشن بگیرد. اما از پیشگامی مصری ها باید استقبال کرد و بدون آنکه برای ایران نقش پدر خواندگی قائل شد به فکر گسترش و تعمیق موج دموکراسی خواهی در منطقه خاور میانه بود.
چهره خاور میانه در حال تغییر است. می توان به جای آلترناتیو “خاور میانه اسلامی بنیاد گرا” در برابر” خاور میانه دیکتاتور ها” ، “خاور میانه دموکراتیک” را مطرح کرد. چنین امری نیازمند همبستگی و حمایت متقابل نیروهای دموکراسی خواهی در منطقه است. در این میان هر گونه برتری طلبی نفشی منفی خواهد داشت. رقابتی در کار نیست بلکه تبادل تجارب و همپوشانی یکدیگر محور تعامل و ارتباط است. 25 بهمن استعداد آن را دارد تا روزی مهم در تاریخ ایران شود. بوی تغییر در منطقه پر آشوب واستراتژیک خاور میانه پیجیده است.