جدال میان دانشگاه و حاکمیت ازسویی و جدال میان دانشگاه و جامعه از سوی دیگر، بخش مهمی از تاریخ معاصر ایران را به خود اختصاص داده است. اما جدال دانشگاه و حاکمیت جلوه برجسته تری داشته و در بیشتر دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی ایران دانشگاه یا بازیگری فعال یا خالق بازیگران فعالی بوده که تعین بخش مکانیسم های گوناگون سیاسی و اجتماعی نیز بوده اند. دانشگاه بنا به ماهیتی که دارد مکانی است که همراه با پرورش تفکرات انتقادی و گاه رادیکال، جای مناسبی بوده جهت تدوین و تعیین استراتژایهای مبارزاتی به دور از هر گونه سمت گیری آغشته به لایه های گوناگون حاکمیت و قدرت.
دانشگاه در ایران بعد از انقلاب 57، همیشه مکانی بوده که هم اپوزسیون وهم پوزسیون در تلاش بوده اند برای گسترش دایره مشروعیت شان به آن دست
یازند، حال اینکه دانشگاه و جنبش دانشجویی در این میان چگونه عمل نموده اند مبحث ما نیست، آنچه در وضعیت کنونی مهم و قابل تامل می باشد موضع گیری و کنش مستقل دانشگاه در قبال وضعیت کنونی ایران است.درک ضرورت اتخاذ موضع گیری مشخص دانشگاه، نسبت به آنچه امروز در ایران می گذرد و در شرف اتفاق افتادن است، بدون ترسیم مختصات آنچه گذشته، میسر نخواهد شد.
عموما نظامهای اقتدارگرا و شبه توتالیتر پس از پشت سر نهادن سه دوره، تأسیس، تثبیت و افول، دوران انقراض یا تغییرات اساسی شان فرا می رسد، طول و مداومت هردوره نیز به عواملی بستگی دارد که در مدل ها و کشورهای مختلف متفاوت است و گاهی نیز دولت اقتدارگرا یا نظام بین الملل با پی گیری سیاستهای حمایتی ویژه ای ممکن است طول هر دوره را برای چند سالی تداوم ببخشد
نظام جمهوری اسلامی ایران تا کنون سه دوره را پشت سر نهاده، شواهد و نشانه های مختلفی بیانگر پدید آمدن دوره انقراض یا تغییرات اساسی نیز می باشد و اتفاقا اهمیت نقش دانشگاه نیز در نقشی است که می تواند در دوره چهارم بعهده بگیرد. دوره اول، تأسیس نظام است که رهبری ”روح الله خمینی” تا پایان دوره نخست وزیری “میر حسین موسوی” را در بر می گیرد، در این دوره کلیه نهادها، ارزش ها و مراکز مختلف دولتی بنیان گذاشته شد یا بازسازی شد و تمامی مراکز مشروعیت بخش حاکمیتی نوین تأسیس گشت. دوره دوم، تثبیت نظام است که از شروع ریاست جمهوری “هاشمی رفسنجانی” تا پایان دوره ریاست جمهوری “محمد خاتمی” می باشد، رشد و توسعه اقتصادی روندی رو به رشد به خود می گیرد و در حکومت اصلاح طلبان حفره های مشروعیت زدایی تا حدود زیادی پر می شود. دوره سوم، افول نظام است که از آغاز ریاست جمهوری “محمود احمدی نژاد” تا 30 خرداد1388 بوده است، رشد اقتصادی روند نزولی داشته و پایه های مشروعیت بخشی، یکی پس از دیگری تضعیف گردیده است.
براین اساس دوره چهارم.
پس از به قدرت رسیدن “محمود احمدی نژاد” که مصادف بوده با آغاز دوران افول و بحران نظام جمهوری اسلامی، مرکز و مکان مشخص شده و از پیش تعیین شده ای که مورد تحدید و هجوم قرار گرفت، دانشجو و دانشگاه بود و با مقاومتهای غیر سازمان دهی شده ای نیز از جانب دانشجویان روبرو شد تا اینکه موج تحدید، تهدید و هجوم حکومت احمدی نژاد به دانشگاه محدود نشد و در رویارویی جدی و فیزیکی به عرصه عمومی هم کشیده شد. چنین رویارویی به گونه ای بود که حوزه عمومی نقش دانشگاه را به عنوان نیرویی پیشرو، پس زد و خود در صف جلوی مبارزات قرار گرفت. در هر صورت دانشگاه و خصوصا حوزه عمومی در قالب جنبشی بعد از انتخاباتی که سبز نام گرفت در برابر حاکمیت سنگر گرفتند و تمامی پتانسیل های اعتراضی و مخالف را به ظرف جنبش سبز تزریق کردند و در چهارچوب اعتراضات خیابانی و فضای مجازی از آن رونمایی کردند.
در فاصله سی خرداد 88 تا شانزدهم آذر به دلیل فصل امتحانات و تعطیلات تابستانی، هیچگاه به دانشگاه فرصت حضوری سازماندهی شده در اعتراضات داده نشد بلکه آنچه بود حرکت های خودجوش و سازماندهی نشده ایی از جانب دانشجویان بود و هر بار هزینه اعتراضات بر دوش دانشگاهی خاص می افتاد. 16 آذر 88 سرکوب شدید و حضور هزاران نفری نیروهای ویژه در دانشگاه تهران، هزینه اعتراضات را به سمت خشونت و درگیری با نیروهای امنیتی و بسیج در دانشگاه هنر سوق داد.
روزعاشورا و 22 بهمن 88 همچنین 25 بهمن 89 نیز دانشگاه با هویتی مستقل و پیشروانه به عرصه نرفت بلکه همراه با حوزه عمومی به کاررزاهای مبارزاتی پیوست.
اما پس از زندان و حصر خانگی رهبران نمادین اعتراضات و تشکیل”شورای هماهنگی راه سبز امید” به نیابت از آنان فراخوان هایی منتشر نمودند، این بار دانشجویان و دانشگاه پیشدستی کرده تا نقش پیشروانه خود را باز یابد و طی طول هفته گذشته در قالب بیانیه های متعددی دانشجویان را به اعتصابی سراسری در دانشگاه فرا خواندهاست. در همین راستا شورای هماهنگی راه سبز امید نیز به دنبال آنان از این حرکت حمایت نموده است.
در واقع پس از رکود یکساله اعتراضات خیابانی، حبس رهبران نمادین آن و عدم پی ریزی برنامه مدونی از” جانب شورای هماهنگی راه سبز امید” دانشجویان را به طراحی اعتصاب در دانشگاه سوق داده است و در صورت موفقیت این اعتصاب دستاوردهای زیر قابل تصور خواهد بود:
- صحت تقویت شدن شبکه های مجازی.
ترمیم و بازسازی شدن شبکه های اجتماعی در دانشگاهها در طول یکسال گذشته.
وجود پتانسیل تبدیل اعتراضات خیابانی به اعتصاب های حرفه ای و صنفی مداوم.
جلوگیری از هرگونه چانه زنی و سازش برخی از اصلاح طلبان حکومتی با طیف هایی از اصول گرایان که در حال حاضر با طیف “احمدی نژاد/مشایی” جدالی بی پایان دارند و بالعکس.
برخی از اصلاح طلبان حکومتی که بیم آن می رود پس از بوجود آمدن شکاف های اخیردر حاکمیت، با لایه هایی از اصول گرایان ائتلاف کنند، در صورت ادامه اعتصابها و اعتراضات به دلیل ترس از عدم تجمیع و کسب مشروعیت از این امر سرباز خواهند زد.
شورای هماهنگی راه سبز امید را به این نتیجه می رساند که در صورت نداشتن برنامه ای مدون و عدم تلاش در ایجاد ائتلافی گسترده، توانایی انحصار فراخوان های معطوف به عمل و هدایت اعتراضات را از دست خواهد داد.
درصورت موفق بودن این اعتصاب ها امکان بازگشت دوباره شور و امید اجتماعی به تغییر در جامعه وجود خواهد داشت.
قشرهای دیگر اجتماعی نیز مدل اعتصاب را از دانشجویان به وام می گیرند.
با فرا رسیدن دوره تغییرات اساسی در نظام جمهوری اسلامی، دانشگاه همچون نهاد و جنبشی پویا نقش بنیادین و اساسی اش را ایفا کند
در هر حال آنچه که بیشتر از هر چیزی می تواند با اهمیت باشد نقش خود دانشگاه است که به عنوان نهادی اجتماعی از هرگونه ناشفاف بودن و انحصارطلبی مبرا می باشد. پیروزی اعتصاب 25 اردیبهشت می تواند دستاوردی عظیم برای جنبش دمکراسی خواهی در ایران باشد و در دوره انقراض یا تغییرات اساسی نظام نقش مهمی را ایفا کند و بار دیگر پویا بودن دانشگاه را اثبات کند.