به نظر می رسد که هالیوود، به اصطلاح “کم آورده است”. فیلم 300 چندان بی بضاعت است که ارزش اعتراض نداشته و ندارد. اعتراض به این فیلم ضعیف و فاقد هویت، به آن جان بخشید. تولید کنندگان فیلم 300 بی گمان تنها امیدشان برای برخورداری از بازار فروش، این بوده و هست که احساسات و اعتراض ایرانیان را برانگیزند و به یاری هیجان سازی های خبری و رسانه ای، خوب بازاریابی کنند. تاکنون موفق بوده اند و حتی صدای اعتراض برخی مقامات ایرانی که بی گمان نسبت به خشایار شاه و تاریخ باستان ایران چندان احترام و ارادتی ندارند، به صورت رسمی به گوش رسیده است.
در فیلم 300 هر چند تلاش ورزیده اند لشکر مجهز و بزرگ ایرانیان را در برابر 300 رزمنده خوار و ذلیل جلوه دهند، اما این تولید سینمایی که بیشتر به بازی های کامپیوتری کودکان می ماند، به اندازه ای سطحی و قلابی از کار درآمده که نمی تواند تلاش سینماگران را تبدیل به موضوعی جدی کرده و در تماشاچی تأثیر بگذارد. داوری ذهنی در صورتی به طور جدی در تماشاچی ایجاد می شود که در درجه اول صحنه ها را باور کند. نظر به اینکه فیلم فاقد یک چنین اثرگذاری است، حتی نمی توان آن را با فیلم های کامپیوتری و پرهیجان تاریخی که گزارشگر نوعی هویت و ارزش گذاری تاریخی می شوند مقایسه کرد. فیلم را که با استفاده از حرکات و نقش های سفیهانه و شکل های کریه چند جادوگر و دیو و دلقک پر ماجرا ساخته اند، حتی مانند یک تولید مرموز و در آمیخته با جاذبه های ماوراء الطبیعه جذاب نیست.
اینکه از امپراطور ایران سیما و آرایش مضحکی ارائه داده و او را یک موجود مبتذل با ظواهر و آرایش افراطی و زنانه معرفی کرده اند، چیزی را تغییر نداده است. احتمالا این شکل از نمایش هم نشان از یک سهل انگاری و جهل و نادانی دارد که وقتی در فیلم های سینمایی به آن روی می آورند، فیلم بکلی از سکه می افتد و فاقد ارزش و اهمیت هنری یا تاریخی می شود. قصه همان قدر که به مضحکه نزدیک شده، از تاریخ نگاری دور افتاده است.
امپراطور ایران سیمایی دو جنسی دارد. او بزک کرده است. به برخی جوان های بیکاره و عاطل و باطل غرب شبیه است که تمام اجزای صورت خود را سوراخ سوراخ می کنند و ده ها حلقه و گوشواره از زبان، ابروان، گوش ها و پره های بینی می گذرانند. امپراطور ایران وسط میدان جنگی که سخت غیر واقعی و مضحک کارگردانی شده، روی ارابه ای جواهر نشان نشسته و مثل بچه ها، بی خیال شادمانی می کند. تا مدتها که قرار است این فیلم بی محتوا ادامه یابد، امپراطور درست در اوج کشت و کشتار خندان و خوشحال به نظر می رسد. درست مثل این است که امپراطور ایران دارد یک نمایش کامپیوتری را نگاه می کند و خود می داند همه چیز ساختگی است و اینکه کله های سربازانش یکی یکی به هوا می پرد کاری است که فقط از عهده کامپیوتر بر می آید. امپراطور جنگ را همچون نمایشی کودکانه تماشا می کند و به واقع هم چنین است.
و اما امپراطور رقیب که تافته ای جدا بافته است و قدرت و صلابت غرب را به نمایش می گذارد، چهره و اندامی مردانه دارد. قدرت لایزال کامپیوتر به او مصونیت بخشیده. در سخت ترین برخوردهای خونین، هنگامی که ده ها جنگجوی ایرانی به وی حمله ور می شوند، کلاهخود و زره اش تکان نمی خورد و لبخند زیر کلاهخود سر جای خود باقی است. او نیز با طبیعت انسانی که ترس و وحشت اقتضای آن است وداع گفته و به یک بازی کامپیوتری مشغول است و خوب می داند این او نیست که بازی می کند و بلکه برنامه کامپیوتر است که او را بازی می دهد.
امپراطوری که رهبر 300 نفر جنگجو است یک تنه بسیاری را می کشد و خود تا وقتی قرار است فیلم ادامه یابد زنده می ماند. تازه موقعی هم که قرار می شود فیلم پایان بگیرد، یک جادوگر و دلقک خیانتکار است که می آید و فاتحه اش را می خواند.
در فیلم 300 به هر بهانه ای تلاش شده این گونه ادعا شود که جنگ 300 رزمجو، برای آزادی است. تأکید می شود بر اینکه در ذهیت این جنگجویان، زن به راستی دارای ارزش و احترام است. در هر حال فیلمی که به نیروی کامپیوتر، اما در کمال بد سیلقگی ساخته شده، برای پر کردن ساعاتی از زندگی مردمی که از روزمرگی ترسناک آمریکا خسته می شوند مفید است. آنها روزمرگی را با این جنگ های دروغی و قهرمان های دروغی از یاد می برند. با این وصف فیلم به اندازه ای در مقایسه با فیلم های مشابه و متوسط و سطحی بی رمق است که هر گاه اعتراضی بر ضد آن آغاز نمی شد و به آن هویت تاریخی نمی بخشیدند، زود از بازار بیرون می افتاد.
افسوس که اعتراض مردم این سوی جهان (خاور میانه) تبدیل شده است به نردبان ترقی نویسندگان متوسط غربی، هنرمندان متوسط غربی، فلاسفه متوسط غربی، کاریکاتوریست های متوسط غربی … و در مجموع عاملی است برای بازار یابی برای کالاهایی که بدون این اعتراض، دست آوردی کسب نمی کنند.
کاریکاتوریست هایی که در پناه اعتراض مسلمانان قهرمان های دوران شده اند هنوز دارند از شهد شهرت و بازار غیر متنظره ای که به دست آورده اند لذت می برند. شاید تولید کنندگان، کارگردان و هنرپیشگان فیلم بی بضاعت 300 هم تبدیل به چهره های پولسازتر بشوند و از نمد اعتراض غیر ضروری ساکنان خاورمیانه، کلاهی نصیب شان بشود. اگر آنها تنه به تنه قهرمانان بزنند یا بازار فروش غیر قابل تصوری را قبضه کنند، این همه را از تمایلات مردم خاورمیانه نسبت به اعتراض های بی جا دارند. مردمی که به جای ورود به جهان تولید، از تکذیب دیگران لذت می برند و به دیگران نیرو و اعتبار می بخشند.