انقلاب اسلامی همین روزها ۳۳ساله می شود. انقلابی که با نهج البلاغه آغاز شد.
همان کتابی که در آن، امام علی، خوارج را عتاب می داد که “خون مردم را می ریزند، حال آنکه کشتن ظالمانه ی یک پرنده، نزد خدا گناهی عظیم است چه رسد به کشتن انسانی که خداوند ریختن خونش را حرام شمرده است” (تستعرضوا الناس تضربون رقابهم و تسفکون دمائهم إن هذا لهو الخسران المبین والله لو قتلتم علی هذا دجاجة لعظم عندالله قتلها فکیف بالنفس التی حرم الله)
انقلابی که فقه را ضامن کرامت انسان می دانست و به صاحب فقه جعفری استناد می کرد که مبادا کسی را برای تازیانه ای عریان کنید و خشم خدا را برانگیزید (وسائل الشیعة/ابواب قصاص نفس/ باب 26 / حدیث 1)
فقهی که به تعبیر مرحوم آیت الله خویی در نجف، حتی نقد مسلّمات دین را نیز کفر نمی داند که نقد مشهورات و مسلّمات شریعت، به معنای نفی رسالت پیامبر گرامی اسلام و دروغگو خواندن آن بزرگوار نیست (التنقیح فی شرح العروة الوثقی ج2 60)
شاگرد وی، استاد علامه فضل الله می گفت گونه ای از فقه، مقدمات آن جاهلانه و نتایجش ظالمانه است و از آن به فقه الشّقاق و فقه التّنفیر (در مقابل فقه التّبشیر) تعبیر می کرد و مثال تاریخی آن را “مدل دین شناسی خوارج” در صدر اسلام می دانست؛ فقهی که نفرت می پراکند و برای “وصل کردن” نیامده است و بی بهره از تساهل، تسامح و مدارا، هنری جز “فصل کردن” و دایره ی خودی ها را تنگ دیدن و تکه تکه کردن جامعه ندارد.
شاگرد دیگرش، آیت الله هاشمی شاهرودی که بعدها رییس قوه قضائیه شد شکنجه را حرام و سلول انفرادی را مصداق شکنجه می دانست.
انقلاب نهج الیلاغه و فقه التّبشیر به جمهوری اسلامی رسید و همان آغاز در قوانین آن، شکنجه ممنوع شد و در اصل 38 قانون اساسی آمد که ”هر گونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت، اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است و متخلف از این اصل، طبق قانون مجازات میشود.” برای آنکه تحکیم اش کنند در ماده 570 قانون مجازات اسلامی آوردند: “هر یک از مقامات و مأمورین وابسته به نهادها و دستگاههای حکومتی که برخلاف قانون، آزادی شخصی افراد ملت را سلب کند یا آنان را از حقوق مقرر در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران محروم نماید… و هر یک از مستخدمین و مأمورین قضایی یا غیر قضایی دولتی برای آنکه متهمی را مجبور به اقرار کند او را اذیت و آزار بدنی نماید. علاوه بر قصاص با پرداخت دیه…”
گاه و بیگاه اگر فقیهی در مجلس شیوخ، می خواست راهی برای جواز شکنجه بیابد دیگران عتابش می دادند که جواز شکنجه با قواعد محکم فقه همچون “اصل عدم ولایت بر مردم” و “سلطه مردم بر خویشتن” و “اصل برائت” ناسازگار است.
انقلاب همین روزها 33 ساله می شود؛ پرستو دو کوهکی، مرضیه رسولی، سعید مدنی، سهام الدین بورقانی، علی پاکباز، ابراهیم رشیدی، افشین شهبازی، علی حامد، ایمان و یونس زارعیون، شهرام راد مهر، احسان هوشمند، آرش صادقی، محمد جراحی، شاهرخ زمانی، شیث زمانی، شریف ساعدپناه، مظفر صالحنیا، آرش صادقی و علی نجاتی را درست همین روزها به انفرادی برده اند.
دستگیری روزنامه نگاران، پژوهشگران اجتماعی، فعالان کارگری و کوشندگان
حکم اعدام سعید ملک پور، وحید اصغری، جواد لاری، عبدالرضا قنبری، زانیار و لقمان مرادی و امیر میرزا حکمتی همه را نگران کرده و دهها نفر یادداشت و بیانیه و نامه نوشته اند.
صدها فرزند انقلاب همین روزها در زندان اند و بزرگانش در حصر، نوعی دیگر از زندان انفرادی را تجربه می کنند.
انقلاب همین روزها 33 ساله می شود؛ انقلابی که در هر برگ از تولدش یکبار و هر بار به گونه ای جوانمرگ شده است.