رهبر جمهوری اسلامی سالها پیش نماز جمعه را به کانونی تشبیه کرد که به سراسر کشور نور منتشر میکند و مردم از طریق آن میفهمند در کشور چه میگذرد و دشمن چه کار میکند. نماز جمعه، یکی از مطمئنترین راههای شناخت آیتالله خامنهای و مواضع اوست، چرا که او جزو معدود رهبران سیاسی جهان است که در طول سه دهه حضور در راس قدرت، هیچگاه با هیچ خبرنگاری مصاحبه نکرده اما سابقه صدها بار امامت جمعه را (قبل و بعد رهبری) در کارنامه دارد. در واقع او این تریبون یک طرفه را به هر رسانه دیگری ترجیح میدهد؛ تریبونی که ۳۵ سال پیش، در چنین روزی، در ۲۴ دی ماه ۱۳۵۸ از سوی آیتالله خمینی به او اعطا شد.
امام جمعهای که موقت نبود
سید علی حسینی خامنه معروف به سید علی خامنهای از روحانیونی بود که پس از پیروزی انقلاب ۵۷، سمت اجرایی نداشت و بعدها به عضو شورای انقلاب درآمد. پنجم مردادماه سال ۱۳۵۸ اولین نماز جمعه تهران به امامت آیتالله طالقانی برگزار شد. پس از مرگ طالقانی در ۱۹ شهریور همان سال، این سمت به آیتالله منتظری رسید اما او هم بلافاصله به قم رفت و از امامت جمعه تهران استعفا کرد. پس در دی ماه همان سال، رهبر جمهوری اسلامی، حکم امامت جمعه را برای خامنهای ۴۰ ساله نوشت و او را به “حُسن سابقه موصوف و در علم و عمل شایسته” توصیف کرد.
او چند روز بعد و در تاریخ ۲۸ دی ماه برای اولین بار در نقش امام جمعه تهران ظاهر شد و خود را ضعیفتر از آن دانست که جانشین “عالم بزرگ و راحل عظیمی” مثل طالقانی و “استاد بزرگوار ما و استاد بزرگوار حوزهی علمیه” منتظری بشود. توصیه خامنهای جوان در اولین نماز جمعه، پرهیز از تفرقه و نزدیک کردن دلها به یکدیگر بود.
خامنهای تا سال ۶۰ تنها امام جمعه تهران بود و هر هفته در این مراسم سخنرانی داشت و دیگر چهرهای آشنا و تاثیرگذار بود. او در تیر ماه آن سال در هنگام سخنرانی در مسجد ابوذر تهران ترور شد و امکان ادامه حضور در نماز جمعه را از دست داد. آیتالله خمینی اما کسی را به جای او منصوب نکرد و ترجیح داد از “امام جمعه موقت” استفاده کند؛ سمتی که تا اکنون هم وجود دارد.
او در آخرین نماز جمعه آن سال دوباره به منصب خود برگشت و با اشاره به ترورهای گسترده آن سال، اعلام کرد: “ما آماده هستیم باز هم در راه خدا قربانی بدهیم.”
در دهه ۶۰، خامنهای به ریاست جمهوری هم رسید اما همچنان در نماز جمعه ظاهر میشد و این تریبون یا سنگر (آن گونه که در ادبیات انقلابیون گفته میشد) را حفظ کرده بود. هرچند در زمستان ۱۳۶۶ سخنانی در نماز جمعه گفت که مورد عتاب رهبر جمهوری اسلامی قرار گرفت.
داستان از این قرار بود که بین دولت و شورای نگهبان بر سر مالکیت و بهرهبرداری از معادن و همچنین روابط کارگر و کارفرما اختلاف پیش آمده بود و شورای نگهبان برای حل اختلاف، از خمینی استفتاء (درخواست نظر شرعی مجتهد) کرد. خامنهای در نماز جمعه به تفسیر حکم خمینی پرداخت و توضیح داد که “امام که فرمودند دولت میتواند هر شرطی را بر دوش کارفرما بگذارد، این هر شرطی نیست؛ آن شرطی است که در چهارچوب احکام پذیرفته شده اسلام است؛ و نه فراتر از آن”.
این سخنان اما با مخالفت شدید رهبر انقلاب اسلامی مواجه شد و نامهای صریح به خامنهای نوشت که در رسانهها بازتاب پیدا کرد: “از بیانات جنابعالی در نماز جمعه اینطور ظاهر میشود که شما حکومت را به معنای ولایت مطلقهای که از جانب خداوند به نبی اکرم (ص) واگذار شده و اهم احکام الهی است و بر جمیع احکام فرعیه الهیه تقدم دارد، صحیح نمیدانید…”
رییسجمهوری و امام جمعه تهران هم در نامهای توضیح داد که «ولایت مطلقه فقیه» را قبول دارد و به جبران آن صحبتها، تا چند هفته به بحث ولایت فقیه در نماز جمعه پرداخت.
نماز جمعه، ابزاری در دست رهبر
۲۳ تیر ماه ۱۳۶۸، تاریخ اولین نماز جمعهای است که سید علی خامنهای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی در آن حضور پیدا کرد. او مردم را به سازندگی و آبادانی در دوران پس از جنگ فراخواند و تاکید کرد: “در ادارهی داخلی کشور و در ارتباطات خارجی، از اصول انقلابی و اسلامی پیروی خواهیم کرد و دقیقاً همان راهی را که امام (ره) میپیمود، طی خواهیم کرد. با حضور شما مردم در صحنه، هر ناممکنی ممکن، و هر مشکلی آسان خواهد شد.”
او در دوران رهبری دیگر به طور همیشگی و یا با فواصل کم در نماز جمعه حاضر نمیشد و گاهی حتی وقفههای طولانی در امامت جمعه او وجود داشت. اما در این دوران، سخنان او مدام تاثیرگذارتر شد و چند نماز جمعه او به دلیل بازتابهای فراوان و زمینهسازی برای اقداماتی در سطح کلان کشور، اهمیت ویژه سیاسی و تاریخ پیدا کرد. او دیگر به راحتی نظرات خود را نظر “ملت” میدانست و همه بدیها را به “دشمن” نسبت میداد. موافقتها و مخالفتهای او در نماز جمعه به راحتی میتوانست سرنوشت بسیاری از تصمیمات کلان و سرنوشتساز کشوری را تغییر بدهد.
خامنهای در نماز جمعه ۴ دی ماه ۱۳۷۷ و در اوج رویارویی طیف اصلاح طلب و اصولگرا در کشور، سعی میکرد خود را بیطرف نشان دهد و میانجیگری کند: “اینکه من گاهی از بعضی از روزنامهها گله میکنم، به این خاطر است. فوراً بعضیها فریادشان بلند نشود که «آزادی» محدود شد؛ نه. برای شعار آزادی ما بارها جان خودمان را در معرض مرگ قرار دادهایم! کسانی که اهل دینند، بیشتر از همه از آزادی دفاع میکنند. بنابراین، بحث «آزادی» نیست؛ بحث این است که از این آزادی که وجود دارد و از اوّل انقلاب هم وجود داشته است، کسانی برای متشنّج کردن فضا استفاده نکنند. انسان وقتی بعضی از روزنامهها را نگاه میکند، میبیند کأنّه این عنوانهای درشت را طوری انتخاب کردهاند، برای اینکه یک گروه را به جان یک گروه دیگر بیندازند! این نقش همان بوقهای تبلیغاتی است؛ این بد است. روزنامهها باید کاری کنند که دلها را به هم نزدیک نمایند؛ جناحها را به هم نزدیک نمایند.”
او در ۲۱ تیر ماه ۷۸ و پس از وقایع کوی دانشگاه تهران، یکی از مهمترین نماز جمعههای خود را برگزار کرد. او باز هم از در دلسوزی و مظلومنمایی وارد شد و پس از توصیه دانشجویان به هوشیاری خطاب به “جوانان” گفت: “اینگونه حرکاتی که ملاحظه شد کسانی به دانشگاه حمله کنند، ناشی از بیانضباطی است؛ با هر نامی انجام گیرد، غلط و محکوم است. اگر با نام دفاع از دین هم انجام گیرد، غلط است؛ اگر با نام دفاع از ولایت هم انجام گیرد، غلط است. مگر من بارها گفتهام در اجتماعات کسانی که مخالفند، هیچ کس نباید رفتار خشونتآمیز داشته باشد؛ چون این، دشمن را خوشحال میکند. بارها ما این حرف را گفتیم، چرا گوش نکردند؟! چرا گوش نمیکنند؟! حتّی اگر یک حرفی که خون شما را به جوش میآورد به زبان آورند ؛- مثلاً فرض کنید اهانت به رهبری کردند - باز هم باید صبر و سکوت کنید. اگر عکس مرا هم آتش زدند و یا پاره کردند، باید سکوت کنید […] حالا فرض کنیم یک جوان، یا یک دانشجوی فریبخوردهای هم حرفی زد و کاری کرد؛ چه اشکالی دارد؟ من از او صرفنظر میکنم.”
سخنان یک سال بعد او در اردیبهشت ماه ۷۹، اما دیگر نشانی از مماشات نداشت، هرچند مهمترین سخنرانیاش را نه در نماز جمعه، که چند روز پس از آن عنوان کرد و با حمله به رسانهها، زمینهساز توقیف گسترده مطبوعات توسط دستگاه قضایی شد.
رهبر جمهوری اسلامی در دوره دوم دولت خاتمی هم چندباری عتاب و خطاب را در نماز جمعهگنجاند تا اینکه سال ۸۴ از راه رسید و انتخابات پر حرف و حدیث ریاست جمهوری برگزار شد. در جریان انتخابات، شهردار نه چندان شناخته شده تهران در مرحله دوم هاشمی رفسنجانی را شکست داد و مهدی کروبی کاندیدای شکست خورده دور اول در اعتراض به تقلب در انتخابات با ارسال نامهای به رهبری، از همه مناصب دولتی استعفا کرد. خامنهای اما در نماز جمعه، تلویحا از انتخاب احمدینژاد ابراز خوشحالی کرد و با شعارهای او همذاتپنداری: “من چند سال قبل عرض کردم که مرحلهی بعد از نظام اسلامی، دولت اسلامی است. در این راه هم حرکت کردیم.”
اما اوج صراحت و قاطعیت امام جمعه تهران در یک بزنگاه تاریخی در ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ شکل گرفت؛ آنجا که رهبر جمهوری اسلامی ترجیح داد از تریبون نماز جمعه، از نزدیک بودن نظرش به احمدینژاد بگوید. خامنهای در این نماز جمعه بار دیگر فرمان سرکوب صادر و طرف مقابل را مسوول معرفی کرد: “دل انسان خون میشود از این حوادث. زورآزمایی خیابانی بعد از انتخابات کار درستی نیست، بلکه به چالش کشیدن اصل انتخابات و اصل مردمسالاری است. من از همه میخواهم به این روش خاتمه بدهند. این روش، روش درستی نیست. اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئولیت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهدهی آنهاست.”
عکس: صفحه اول روزنامه جمهوری اسلامی پس از نخستین نماز جمعه آیتالله خامنهای