حماسه ۵۰ میلیونی

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

بهمن ماه1388 به پایان می رسد. انقلاب اسلامی 31 ساله می شود. در این هفته پایانی هنوز بحث بر سر برنده “مصاف 22 بهمن” ادامه دارد.

نظام وبلند گوهایش می گویند مثل همیشه برنده شده اند. پیش بینی کیهان تهران که نه تنهاازهمه رازهای دیروز و امروز جهان باخبر است، حتی فردا راهم بدون کمترین خطا، پیش بینی می کند، درست در آمده است. پیشتر از 22 بهمن کیهان نوشته بود 50 میلیون نفر به خیابانها خواهند آمد و جهان رامبهوت خواهندکرد.

اصلا عجیب نیست که این اتفاق عینا می افتد. درست 50 میلیون نفر ناقابل به خیابانها می آیند. حتی یک نفر هم از پیش بینی کیهان بیشتر یاکمتر نیست. همه بلندگوهای کودتاچیان هم این عدد “گرد” را در بوق می کنند تا برجهانیان آشکار شود که هشت ماه بعد ازتولد جنبش سبز، 5 میلیون نفردیگر هم لباس طرفدارای از  “نظام” را پوشیده اند تا از 45 میلیون نفر انتخابات به 50 میلیون برسد. مبارک است.

بیهوده نیست که رهبرانقلاب باسرعت تمام جشن پیروزی  بر فتنه را اعلام می کند: “ آیا حضور ده‌ها میلیون انسان بصیر و پرانگیزه در جشن سی و یک سالگی انقلاب کافی نیست که معاندان و فریب‌خوردگان داخلی را که گاه ریاکارانه دم از «مردم » می‌‌زنند، به خود آورد و راه و خواست مردم را که همان صراط مستقیم اسلام ناب محمدی صلی‌الله علیه و آله و راه امام بزرگوار است، به آنان نشان دهد.”

“معاندان و فریب خوردگان داخلی” باید همان “خس وخاشاک” و “اغتشاشگران” باشند که خبرگزاری های زنجیره ای امنیتی ـ نظامی به رهبری حسن شایانفرآنها را از ظهر 22 بهمن “دود” کرده و به “هوا” فرستاده بودند.

بسیجیان بساط شادمانی راه می اندازند.  روزدوشنبه 26 بهمن که روز “شهادت حضرت امام رضا(ع)” است و برای آنها باید روز عزا باشد، “جشن پیروزی برفتنه” می گیرند و در جاده چالوس میان هزاران نفر که از شمال بر می گردند، شیرینی پخش می کنند.

روزنامه کیهان هم زیر چاپ است تا وقوع پیش بینی خود را به تیتر اول مبدل کند: “حباب فتنه آمریکا ترکید. حماسه بی سابقه ملت در 22 بهمن”

به روایت “نظام” پیروزی در 22 بهمن با “صراط مستقیم اسلام ناب محمدی” بوده است. “فتنه سبز” ریشه کن شده، رهبرانش از ترس مردم گریخته اند. جهان هم با اعلام تولید اورانیوم 20 درصدی مبهوت شده وسر جایش نشسته است.

آیا حوادث جهان، آن هم فقط در روزهای هفته پایانی بهمن ماه، روایت نظام را تائید می کند؟

هنوز کیهان منتشر نشده است که تصاویر هوائی گوگل در اختیار جهانیان قرار می گیرد. جهان  به تصاویرحماسه ای  50 میلیونی می نگرد که حتی نتوانسته میدان آزادی را بپوشاند. دم خروس صف های خود جوش اتوبوس ها را هم که “ده‌ها میلیون انسان بصیر” را به خیابان ها آورده اند، نمی توان پنهان کرد. مطبوعات جهان بلافاصله این خبر را پوشش می دهند. انگارنه انگار که 50 میلیون نفر باز هم در یک “رفراندوم” به سبک جمهوری اسلامی شرکت کرده اند.

هنوز این خبر داغ است که عکس دیگری از ایران دنیا را تسخیر می کند و برنده جایزه جهانی می شود. زن جوانی تنها ایستاده بر بام فریاد اله اکبر سر داده است.  پژواک صدای این زن ایرانی همچنان در سراسر گیتی طنین انداز است  که چشمان بیگناه ندا سر بر می کشد و نماد جنبش مدنی ایران را به خبرمهم روز تبدیل می کند. ندا آقا سلطان، بازمی گردد. باردیگر کودتاچیانی را می نگرد که فریاد آزادی او را با گلوله پاسخ دادند. خون ندا بازمی جوشد و همه حماسه 50 میلیونی را به خاکسترتبدیل می کند. فیلم ویدیوئی قتل ندا، بهترین فیلم خبری سال شناخته می شود.

نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو سوئیس آغاز به کار می‌کند.  این شورا، یکی از زیر مجموعه‌های مجمع عمومی این  سازمان است که در سال ۲۰۰۶ میلادی به ابتکار کوفی عنان، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد، تشکیل شد.

 

در نشست این هفته، ‌وضعیت حقوق بشر در ۱۶ کشور عضو سازمان ملل متحد مورد بررسی قرار می گیرد:قطر، نیکاراگوئه، ایتالیا، السالوادور، گامبیا، بولیوی، فیجی، سان مارینو، قزاقستان، آنگولا، ماداگاسکار، عراق، اسلوونی، مصر و بوسنی هرزگوین.

“نظام” که به ریاست محمدجواد لاریجانی در اجلاس حضور داردحتما بخودمی بالد که ایران را در کنار عقب مانده ترین کشورهای دنیا قرار داده است.

شورای حقوق بشر سازمان ملل خواستارآزادی تمام زندانیان سیاسی، تعیین نماینده ویژه در امور شکنجه و پذیرش تحقیق بین المللی در باره خشونت های پس از انتخابات ایران است.

و “نظام” که آزادترین کشورهای دنیا را زیرسلطه دارد، همه این موارد را رد می کند.

 انزوای بیشتر حکومت جمهوری اسلامی، حاصل این نشست است.

به روشنی پیداست، حقوق بشر به سرعت جای خود را درکنا رپرونده اتمی بازکرده است و “جهان مبهوت” همزمان دو پرونده را روی میز مذاکره باکودتاچیان می گذارد. تازه ترین برگ پرونده قطور حقوق بشر به علی کروبی تعلق دارد. فرزند شیخ دلاور که در راه پیمائی 22 بهمن دستگیر شد و موردشکنجه قرار گرفت. اگر کمی شانس نیاورده بود، ماموران “حماسه 50 میلیونی” ـ چنانکه به او گفتند- پس از تجاوز، جنازه مثله مثله  شده اش را به خانواده اش تحویل می دادند.

فاطمه کروبی، فریاد پسرش را در نامه ای می پیچد و برای رهبرجمهوری اسلامی می فرستد. خودش هم درکنار زهرا رهنورد می ایستد: کوتاه نخواهیم آمد.

 

و هنوز هفته در نیمه است که بیش از ۱۲۰۰ نفر از “مدافعان حقوق برابر” به زهرا و فاطمه می پیوندند.

آنها در بیانیه ای با عنوان “نگذاریم لایحه ضد خانواده در مجلس به تصویب برسد” می نویسند: “این لایحه، نه تنها از قانون ۳۵ سال پیش یعنی قانون مصوب سال ۱۳۵۳ بسیار عقب‌تر است، بلکه قصد دارد چندهمسری مردان را قانونی کند… اقتدارگرایان مردسالار می‌خواهند در حاشیه‌ی بحران سیاسی موجود، بی ‌سروصدا و فرصت‌طلبانه میخ قوانین تبعیض‌آمیز علیه زنان را بر تن برابری‌خواهان و حامیان عدالت این سرزمین محکم‌تر بکوبند.”

1200 امضا درپای بیانیه که حاصل پیوند جامعه مدنی در داخل وخارج کشور است، نشان می دهد که بسیاری دیگر از شهروندان “مابیشماریم”  جای فعالین مدنی دستگیر شده را پر کرده اند.

بیرون از مرزهای ایران، “جهان مبهوت” برای نخستین بار “صدای سبز” را از بیروت می شنود. ازجائی که جمهوری اسلامی میلیونها دلار صرف ایجاد و اداره حزب الله کرده است.

در تظاهرات میلیونی که به یاد رفیق حریری بر پا شده، پلاکادر بزرگ سبز با تصاویر رهبران جنبش سبز و شعار “رای من کو” خبر از آغاز حضور اعراب درکنار مردم ایران می دهد.

روزنامه الحیات می نویسد: “لبنان باصدای سبز”.

لمیس اندونی تحلیلگرمسائل خاورمیانه دروب سایت الجزیره می‌پرسد: “چرا اعراب در این زمینه سکوت کرده‌اند؟”

 و این عنوان را برای مطلبش بر می گزیند: “ما، اعراب، باید سکوت خود را در مورد ایران بشکنیم.”

و درست درهمین زمان هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا با دست پر در عربستان است. او با پشتوانه افکار عمومی آمریکا به کنارگوش جمهوری اسلامی آمده است.

برپایه تازه‌ترین نظر سنجی موسسه گالوپ که در روزهای اول تا سوم فوریه ۲۰۱۰ انجام شده، اکثریت مردم آمریکا توان نظامی ایران را تهدیدی جدی و خطرناک  برای منافع دولت ایالات متحده قلمداد می‌کنند.

دولت آمریکا از چند ماه پیش رایزنی های سیاسی گسترده ای را در جهت فعال تر ساختن کشور های منطقه در مسیر تقابل با ایران آغاز کرده است. استفاده از نفوذ کشورهای منطقه در جهت اعمال فشار به چین و روسیه در موضوع ایران، از جمله هدفهای عمده رایزنی های سیاسی امریکا در این زمینه بوده است.

 

دیدار جاری هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، از منطقه خلیج فارس و گفتگوهایی که در قطر و عربستان سعودی انجام داده، مرحله پایانی این تلاشها قبل از اتخاذ تصمیم نهایی علیه ایران طی روزهای آینده است.

وزیر امور خارجه آمریکا، در دوحه، پایتخت قطرمی گوید: “به نظر می رسد ایران به سوی تسلط یک دیکتاتوری نظامی به رهبری سپاه پاسداران حرکت می‌کند. اختیارات حکومتی رهبر، رئیس جمهوری و مجلس ایران از آنها سلب و به سپاه پاسداران منتقل می‌شود.”

هیلاری کلینتون در عربستان، جمهوری اسلامی  را “بزرگترین حامی تروریسم” می خواند و از ایران می خواهد تا در سیاست “خطرناک” هسته ای خود بازنگری کند و می گوید که موضع ایران انتخاب های محدودی برای جهان باقی گذاشته است و این کشور متحمل  “هزینه های گزافی” خواهد شد.

کارشناسان سخنان وزیر خارجه آمریکا را اعلام سیاست جدید آمریکا در باره جمهوری اسلامی ارزیابی می کنند.

بی بی سی می نویسد: “ایران، عامل نزدیک تر شدن آمریکا و عربستان سعودی” است. سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان سعودی موثر بودن تحریم های بیشتر شورای امنیت علیه ایران را زیر سئوال می برد و خواستار راه حلی “فوری” برای مقابله با برنامه های اتمی ایران می شود. او می گوید: “تحریم ها راه حلی دراز مدت هستند. اما ما این مسئله را کوتاه مدت می‌انگاریم… به جای راه حلی تدریجی به راه حلی فوری نیاز داریم.”

وزیر خارجه عربستان در باره بستن تنگه هرمز توسط جمهوری اسلامی هشدار می دهد. لحن سعود الفیصل تند و کم سابقه است.

چند ساعت بعد از تاکید سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان بر ضرورت یافتن راه حل “کوتاه مدت تر از تحریم” برای پایان دادن به خطر اتمی ایران، محمود احمدی نژاد در تهران تهدید می کند: “مقابله با کشورهایی که در تحریم علیه ایران شرکت کنند مانند گذشته ارشادی نخواهد بود.”

رئیس دولت کودتا،  وانمود  می کند حتی  نام وزیر خارجه آمریکا را هم نمی داند و اورا موردتمسخر قرار می دهد: “حرف هایش را جدی نگیرید.”

ظاهرا رهبرجمهور اسلامی سخنان پیشکارش را نشنیده است. او خانم کلینتون را “دوره گرد” می خواند و حرفهایش را هم خیلی جدی می گیرد: “اکنون بار دیگر آمریکایی‌ها، مأمور خود را همچون دوره‌گردی به خلیج فارس فرستاده‌اند تا همان دروغ‌ها را تکرار کند اما اکنون هیچکس این سخنان را باور نمی‌کند، زیرا آمریکا به فکر مصالح و منافع ملت‌های منطقه نبوده بلکه بر عکس تا آنجا که توانسته است، منطقه را در زیر پای منافع نامشروع خود، لگدمال کرده است.”

ظاهرا روسیه، یار استراتژیک جمهوری اسلامی جزو “هیچکس” نیست. وقتی نتانیاهو بالب پر خنده از روسیه بر می گردد، تازه معلوم می شود که روس ها دارند ورق تازه ای را رومی کنند.

ناتالیا تیموکووا، سخنگوی دیمیتری مدودف، رئیس جمهوری روسیه، می گوید: “در صورتیکه ایران اعتماد جامعه بین المللی در مورد صلح آمیز بودن برنامه های اتمی خود را به دست نیاورد، نمی توان وضع تحریم بین المللی علیه این کشور را مردود تصور کرد.”

صاحبنظران  بلافاصه عدم تحویل سامانه موشکی اس ۳۰۰ به ایران را به این موضع جدید ربط می دهند. یک مقام ارشد روسیه همین روزها  گفته است که دلیل تأخیر در تحویل این موشک‌ها به ایران “مشکل فنی” است، و این موضوع “پس از رفع مشکل فنی، عملی خواهد شد”.

دستگاه قضائی هم بلافاصله پنج آمریکائی را از آستین شعبده بیرون می کشد و اعلام می کند آنها را در راهپیمائی 22 بهمن دستگیر کرده است.

عصر چهارشنبه حتی بوی جنگ به مشام می رسد. رضا تقی زاده در سایت رادیو فردامی نویسد: “اگرچه در شرایط کنونی، شانس اعمال تحریم های تازه علیه ایران، فوری تر از روی کردن به سایر گزینه ها است، در عین حال احتمال مبادرت به حمله نظامی علیه ایران نیز کاملا جدی است. اعلام خطرامروز ژنرال نیکلای ماکاروف رییس ستاد ارتش روسیه دایر بر اینکه «حمله نظامی امریکا علیه ایران نتایج وحشتناکی برای منطقه خواهد داشت» علاوه بر هشدار نسبت به نتایج جنگ احتمالی، نشانه جدی تلقی کردن خطر حمله نظامی از جانب کشور متبوع او است. پیش از ماکاروف کارشناسان نظامی روسیه نیز بخصوص طی روزهای اخیر نسبت به افزایش احتمال در گیری نظامی با ایران هشدار داده بودند.رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح روسیه نظر خود را در مورد احتمال حمله نظامی به ایران چند ساعت پس آن مطرح کرد که شان مک کورمک سخنگوی کاخ سفید اعلام داشت «تمام گزینه های منجمله استفاده از ظرفیت نظامی علیه ایران همچنان بروی میز قرار دارد.» به این ترتیب، بنظر می رسد که روسیه، بر خلاف دولت جمهوری اسلامی، تهدید به استفاده از ظرفیت نظامی علیه ایران را جدی تلقی می کند.”

در همین روز، خبرهائی هست که  شاید جهان را”مبهوت” نکند، اما سخت تکان دهنده است.

خبرگزاری کار ایران، ایلنا، با انتشار گزارشی تشریحی بر اساس آمارها و داده های بخش خصوص و نهاد های دولتی می نویسد: “صنعت روزهای سختی را تجربه می‌کند و مرگ و میر در واحدهای صنعتی بر زایش‌ها پیشی گرفته است، لذا باید مسوولان همین امروز فکری برای حل مشکل صنعت کنند، چرا که فردا خیلی دیر است.”

یکی ازاین صنایع، صنعت برق است که 900 هزار کارگرش در آستانه بیکاری هستند.

غروب چهارشنبه، رهبرجمهوری اسلامی کمی فتیله را پائین می کشد. از حماسه 50 میلیونی خبری نیست. صحبت “دههامیلیون انسان” چند روز پیش هم فراموش شده وجایش را “حضور گسترده مردم در ۲۲ بهمن” گرفته است؛ ومقایسه ای نسبی: “جمعیت شرکت‌کننده در راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال و در سی و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، به مراتب از سالهای قبل بیشتر، پررنگ‌تر و قوی‌تر بود. “

بهمن تمام می شود.جنبش مدنی ایران، بافریاد زن جوانی بر بام ونگاه آخرگلسرخ جنبش سبز در خیابان، تدارک چند ماهه کودتاگران را بر باد می دهد و جهان را در مقابل حقیقت به کرنش وامی دارد.

شگفتا ایران ما، زهرا و فاطمه که دو نام “زن اسوه ومظلوم” تاریخ شیعه اند، در برابر کسی قد علم کرده اند که مدعی است حکومت پدرشان علی را بار دیگر برپا کرده است.

زنان ایران: ناشناسی بر بام، ندائی خفته درخون، زهرا و فاطمه دست در دست هم می می دهند و “اجرای سمفونی ترس باشرکت هزاران نیروی نظامی و امنیتی” رابی اثر می کنند.

شعار رفراندوم از خیابانها می آید و در صدای عبدالکریم سروش منعکس می شود. او دو گام بزرگ تابوشکن بر می دارد. امضاء کنندگان بیانیه 5 نفره را “سکولار سیاسی” می خواند وخواستار رفراندوم برای حذف اختیارات ولی فقیه می شود.

آیا حق باکسی نیست که نوشت: “جمهوری اسلامی در پادگان میدان آزادی دفن شد”؟