بیش از ۶ سال و ۹ ماه‏

احمد قابل
احمد قابل

به نام خداوند رحمان و رحیم

در روز ۱۱ دی ۱۳۸۷ و پس از گذشت چندروز از پایان اعتبار گذرنامه‌ام (که در روز ۲۵/۶/۱۳۸۴ در مرز ‏سرخس توسط مأموران وزارت اطلاعات، ضبط و توقیف شده بود) برای گرفتن گذرنامه‌ی جدید، از محل اقامتم ‏در شهر “فریمان” اقدام کردم. فرم‌های مربوطه را پرکردم و همراه همه‌ی مدارک مورد نیاز، فتوکپی گذرنامه‌ی ‏قبلی را نیز تحویل دادم. پس از گذشت ۳۹ روز، به من اطلاع دادند که برای روشن شدن علت عدم صدور ‏گذرنامه، باید به “اداره‌ی گذرنامه در مشهد، دفتر نهاد ریاست جمهوری (اداره‌ی اطلاعات) مراجعه کنم”.

صبح روز چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۸۷ به محل یادشده مراجعه کردم و فردی برای توضیح آمد و گفت: “شما با ‏نامه‌ی شماره‌ی ۴۷۰/م/۲۱/۱۴ دادسرای ویژه‌ی روحانیت، در تاریخ ۱۹/۶/۱۳۸۴ ممنوع الخروج شده‌اید و تا ‏آنان قرار خود را لغو نکنند، برای شما پاسپورتی صادر نخواهد شد. تنها راه شما مراجعه به آن نهاد و حل مشکل ‏از طریق آن‌ها است”.

من در فروردین ۱۳۸۵ نیز برای گذرنامه‌ی جدید اقدام کرده بودم و نتیجه‌ای نگرفته بودم. احتمالات آن روز به ‏گونه‌ای بود که می‌شد تصور کرد که؛ “بخاطر اعتبار داشتن گذرنامه‌ی قبلی، از صدور گذرنامه‌ی جدید امتناع ‏کرده‌اند”. البته چون اعتبار قانونی هرقرار قضائی، حداکثر ۶ ماه است و پس از آن باید تجدید شود، صبر کردم و ‏پس از گذشت شش ماه از زمان ممانعت از خروج، اقدام کردم، ولی نتیجه‌ای نبخشید.

حال که به اقرار مسئول اطلاعاتی گذرنامه، با همان قرار شهریور ۸۴ (که با درخواست “وزارت اطلاعات” و ‏موافقت دادگاه ویژه‌ی روحانیت صادر شده بود) از صدور گذرنامه‌ی جدید برای من امتناع کرده‌اند، باردیگر ‏‏”تخلف صریح از قوانین کشور” را با اتکای به زور، علیه یکی از شهروندان کشور، شاهدیم.

البته مسئولان کشور، از رهبری تا دولت و وزارت اطلاعات و دستگاه‌های قضائی و شبه‌قضائی و سایر نهادهای ‏شناخته شده، در طول سالیان دراز، قانون شکنی را به شیوه‌ای مستمر برای خود تبدیل کرده‌ و به آن عادت کرده‌اند ‏و همیشه و علی‌رغم قانون شکنی های آشکار و پی‌درپی، مخالفان سیاست‌های خود را به قانون شکنی متهم کرده و ‏می‌کنند. گویا تعهدات قانونی را یکطرفه می‌دانند و گمان می‌برند که در همه حال، این شهروندان اند که باید ‏یک‌سویه خود را ملتزم به قوانین مصوب آن‌ها بدانند.

من با علم و اطلاع از مجموعه‌ی امکانات قانونی و غیر قانونی رقیب متجاوز و ستمگر، اعلام می کنم که تا پایان ‏سال ۱۳۸۷ خود را در معرض قوانین کشور در خصوص “خروج از کشور” نگه داشته و به آن ملتزم خواهم بود. ‏اگر در مدت باقی‌مانده تا آن روز، پاسپورت را از روال عادی تحویل دادند، این التزام تداوم خواهد یافت، ولی در ‏صورت اصرار حاکمیت بر تخلف و قانون شکنی و عدم صدور گذرنامه، هیچ‌گونه التزامی به صورت یک‌سویه ‏نسبت به مصوبات یادشده را نخواهم پذیرفت و “در اولین فرصت مقتضی، به صورت غیر رسمی، از کشور ‏خارج خواهم شد”.

البته همچون تمامی ساعات، روزها، ماه‌ها و سال‌های گذشته، از هم اکنون نیز هرلحظه منتظر اقدامات حاکمیت ‏جور و ستم، هستم و خواهم بود و ترسی از بازداشت یا هراتفاق دیگری ندارم، چرا که در صورت تحقق آن اتفاق، ‏هنگامه‌ی “اطمینان من به صحت رویکردهایم” خواهد رسید و شهد چنین اطمینانی را هیچ شرنگی (حتی مرگ) از ‏بین نخواهد برد.

اکنون بیش از ۶ سال و ۹ ماه است که سند آپارتمان شخصی‌ام در تهران، با قرار وثیقه، بازداشت شده است و مرا ‏از فروش ملک مشروع خود، بازداشته‌اند (که برخلاف شرع و قوانین کشور است) و صدمات فراوان مالی را به ‏من تحمیل کرده‌اند، در صورتی که باید پس از ۶ ماه از صدور قرار، مجددا از مالک استعلام می‌کردند تا در ‏صورت رضایت او، قرار را تمدید کنند، ولی دریغ از اجرای قانون!!

در این خصوص، بسیاری از دوستان و سیاسیون مملکت با گرفتاری‌های مشابه و گاه طولانی‌تر مواجه‌اند و ‏هیچکس به تظلم آنانی که اقدامات رسمی برای تظلم کرده‌اند نیز پاسخ نداده است تا چه رسد به احمد قابل، که ‏مراجعه‌ی به دستگاه‌های قضائی و شبه قضائی حکومت را از باب “تحاکم الی الطاغوت” بر خود حرام کرده است ‏و جز در مورد اضطرار، مراجعه‌ی به آن را برای خود جایز نمی‌داند.

شخص ولی فقیه موجود، نمی‌تواند در خصوص رفتارهای یادشده‌ی دادگاه ویژه و وزارت اطلاعات و دادگاه ‏انقلاب، با مخالفان سیاست‌های حاکمیت، خود را بی‌خبر جلوه دهد. چرا که مطمئنا از اخبار کشور مطلع است. مثلا ‏در خصوص حکم برادرم، آقایان؛ سید حسن خمینی به توسط آقای ناطق نوری، آقای کروبی در دیدار شخصی با ‏ایشان، آقای هاشمی و برخی افراد دیگر نیز با ایشان صریحا سخن گفته و انتقاد کرده بودند ولی ایشان سکوت کرده ‏بود.

من آقای خامنه‌ای را در تمامی ظلم و ستم هایی که به من، برادرم و همه‌ی مخالفان سیاسی و خصوصا در مرحله‌ی ‏اخیر به آقایان؛ مجتبی لطفی، قیصری و سعید رضوی فقیه شده و می‌شود، آشکارا شریک می‌دانم. اگر در این دنیا، ‏جایی برای شکایت از ایشان و نهادهای تحت امر ایشان نیست (که نیست) در روز جزا نه داغ و درفش به‌کارشان ‏خواهد آمد و نه از کوچکترین ستمی بدون محاسبه گذر توانند کرد. پس باید گفت: “انما تقضی هذه الحیاة الدنیا”.

در آغازین روزهای دهه‌ی چهارم انقلاب، وقتی بهارش را با این ستم‌ها آراسته‌اند، آیا می‌توان منتظر “سالی نکو” ‏بود و امیدوارانه به آینده‌ی انقلاب، چشم دوخت. باند حاکم بر کشور، می‌خواهد که همه‌ی امید ملت به آینده را با ‏‏”ماهواره‌ی امید” گره بزند و چنان تبلیغ کند که “همه امیدوارند” ولی وقتی پا در کوچه و خیابان شهر و روستای ‏این کشور می‌گذاری و آمارهای مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی را مورد توجه قرار می‌دهی، تنها ‏چیزی که به چشم نمی‌خورد “امید” است و نشاط، و عمده‌ترین چیزی که به فراوانی دیده می‌شود، “نگرانی و ‏ناامیدی” است.

البته باند حاکم بر کشور، همچنان نسبت به “سکوت اکثریت ملت در برابر قانون‌شکنی ها و ستمگری‌های حاکمیت” ‏امیدوار است و دیر زمانی است که برای آن حساب ویژه‌ای بازکرده است. آنان از “عدم مطالبه‌ی حقوق” از سوی ‏آحاد ملت، بهره‌های هنگفتی برده‌اند و قدرت مافیایی خود را در سراسر کشور گسترش داده‌اند و اکنون نیز در ‏آستانه‌ی “انتخاب رئیس جمهور” به نمایشی غیر واقعی از حضور ملت می‌اندیشند، تا از سبد افرادی که آنان ‏گزینش می‌کنند، کسی را بر مسند نشانند که هیچ‌گونه تعرضی به قانون‌شکنی آنان نداشته باشد و راه را بر ‏‏”سیاست‌های” اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شکست خورده‌ی “رهبری کشور” نبندد و یا مسئولیت شکست ‏مفتضحانه‌ی آن سیاست‌ها را به‌دوش “رهبری” نیاندازد و با دادن آدرس عوضی، آن ها را صرفا ناشی از ‏رویکردهای ناشیانه‌ی “دولت احمدی نژاد” (که در حقیقت همچون ماسکی بر صورت رهبری است) معرفی کند.

همان‌گونه که در بیانات پیامبر خدا(ص) آمده است؛ “هرکس متولی امور مسلمین شود و آنان را ضایع کند، خدا او ‏را ضایع خواهد کرد” امروز کسی در پذیرش واقعیتی تأسف‌آور، یعنی؛ “ضایع شدن باند حاکم بر کشور” (با ‏سیاست های غلط و بنیان بر انداز آنان) یا “ضایع شدن ثروت و اعتبار ملت و کشور” تردید نمی‌کند.

امروزه نه بخش خصوصی مملکت می‌تواند در تجارت جهانی حضوری مؤثر داشته باشد و نه بخش دولتی از ‏اعتبار چندانی برخوردار است. بانک‌ها و مؤسسات پولی در آستانه‌ی ورشکستگی و صنعت و تولید کشور در ‏آستانه‌ی تعطیلی و نابودی است و کشاورزی مملکت نیز رو به انحطاط نهاده است. مراکز علمی و دانشگاهی از ‏رونق علمی دورمانده و تمامی تبلیغات حاکمیت، پیرامون باقیمانده‌ی توانی است که برخی دانشمندان کشور در ‏نهایت ایثار و از‌خودگذشتگی، آن را برای بقای اعتبار ملت و مملکت به‌کار می‌گیرند و اقتدارگرایان علم گریز، آن ‏را درجهت اقتدارگرایی خود هزینه می‌کنند. کاش در این صحنه‌ها نیز، اخلاق انسانی را مراعات می‌کردند و ‏قدردان کار و تلاش تلاشگران حقیقی می‌بودند!!

از طرفی به‌گونه‌ای تبلیغ می‌کنند که گویی تمامی آحاد ملت، خصوصا آن گروه‌های میلیونی که زیر خط مطلق ‏فقر‌اند، با تمامی فهم و شعورشان، از “انرژی اتمی” به عنوان جایگزین “دستمزدهای چند ماهه‌ی عقب افتاده، ‏اجاره‌ خانه‌ی عقب افتاده، نان، گوشت، تخم‌مرغ، برنج، روغن، حداقل پوشاک، حداقل مسکن، هزینه‌های تحصیل ‏فرزندان، جهیزیه‌ی دختران، کار و شغل برای بیکاران، ازدواج برای بیش از ۱۵ میلیون دختر و پسر سن ازدواج ‏گذشته، و…” استقبال کرده و می‌کنند!!؟

آیا در تمامی دستگاه‌های حاکمیت و در درون اردوگاه اقتدارگرایان، هیچ وجدان بیداری نمانده است که برای یک ‏لحظه به خدا و مسئولیت انسانی خود بیاندیشد و مستی قدرت را فراموش کند و دردهای بی‌درمان ملتی را احساس ‏کند که در طول سه ساله‌ی گذشته با ده‌ها و صدها میلیارد دلار درآمد نفتی و غیر‌نفتی نیز روز به‌روز وضع ‏معیشتی‌اش بدتر شد و این را “ثمره‌ی اصرار رهبری بر روش غلط اقتصادی خود” ارزیابی کند و به ایشان ‏هشدار لازم را بدهد که بیش از این، ملت و کشور را ضایع نکند و به روش‌های علمی و منطقی برگردد؟!!‏

خدا می‌داند که هیچ دشمنی، به اندازه‌ی “کبر و غرور” به آقای خامنه‌ای صدمه نزده و نخواهد زد!! خدا می‌داند که ‏اصرارهای ایشان بر سیاست‌های غلط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و تأکید عملی ایشان بر “یکه سالاری”، بیش ‏از فشارها و تحریم‌های بین المللی، به ملت و کشور صدمه زده است!!‏

من و همه‌ی کسانی که چنین می‌اندیشند، تمامی تلاشمان برای حفظ امنیت، رفاه، استقلال، آزادی، حفظ حقوق ‏شهروندان و حق حاکمیت ملت است و در این رهگذر، به دفاع از حقوق انسانی هم‌نوعان و حتی حاکمانی ‏پرداخته‌ایم که مورد نقد قرارشان می‌دهیم، ولی همیشه از سوی حاکمان به عنوان “دشمن، وابسته به بیگانه، سفله ‏و…” متهم شده‌ایم. ‏

اگر بنا باشد که همین روند ادامه یابد، چاره‌ای نداریم جز آنکه همچون مولای متقیان و امیر مؤمنان علی بن ‏ابی‌طالب(ع) دست به دعا برداریم که؛ “خدایا ما را به افرادی بهتر از این حاکمان و این حاکمان را به افرادی بدتر ‏از ما، مبتلا گردان”(آمین رب العالمین).

خدایا چنان کن سرانجام کار// تو خوشنود باشی و ما رستگار

منبع: ادوار نیوز