حسن روحانی میراث دار سه حوزه ملتهب در سیاست خارجی است که از گذشته برای او به ارث مانده : پرونده هسته ای، بحران سوریه و پرونده نقض حقوق بشر.
افزون بر این سه، بحران یمن در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی بر مشکلات سیاست خارجی او نیز افزوده شده است.
بحران سوریه و یمن هر دو، تابع تیره شده روابط ایران و شورای همکاری خلیج فارس است. این بدان معناست که اگر ایران دارای مناسبات گرم و روابط در هم تنیده با این کشورها بود، بحران سوریه و یمن یا آغاز نمی شد یا به این حد از التهاب نمی انجامید که در حاشیه آن جنگ نیابتی و جنگ شیعه و سنی نیز رقم خورده باشد.
توافق با غرب، توافق با عرب
در کمتر از دو ماه پس از توافق هسته ی ایران با 6 قدرت جهانی و 4 کشور غربی، شواهد و قرائن حاکی است که تهران اقداماتی در جهت تنش زدایی با 6 کشورعربی خلیج فارس را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار داده است.
پذیرش پیشنهاد تشکیل گروه 7 (ایران و 6 کشور شورای همکاری خلیج فارس)، اقدامی در راستای تنش زدایی در منطقه است . حسین امیر عبداللهیان، معاون وزیر خارجه ایران، کشورهای قطر و عمان را مبتکران اصلی این ایده معرفی کرده که توانسته نظر مساعد تهران را نیز جلب کند.
تشکیل گروه 7 (که معاون وزیر خارجه جمهوری اسلامی از آن با عنوان “مجمع گفتگوی خلیج فارس” نام برده) اگر صورت واقع به خود بگیرد، قطعاً ایده ای مبتکرانه و اقدام مهمی است که سهم بسزایی در پایان دادن به روابط تیره ایران و شورای همکاری ایفا خواهد کرد.
تنش زدایی با شورای همکاری به ویژه بحرین و عربستان، نه تنها عادی سازی روابط با این شورا تلقی می گردد که از آن مهم تر، حل و فصل بحران سوریه و یمن را نیز در پی خواهد داشت به گونه ای که یک تیر است و چند نشان.
پذیرش این ایده بر اساس راهبردی کلید خورده که آقای ظریف در یادداشتی در چند روزنامه عربی در مورخ ۱۲ مرداد پیش از سفرش به کویت و قطر و عراق منتشر کرد. او در این یادداشت یادآور شده بود: “تجربه به ما می گوید بی ثباتی و ناآرامی مرز نمی شناسد و امروز امنیت هیچ کشوری در دنیای جهانی شده نمی تواند در محیطی ناآرام تضمین شود”.
در حالی که حسین امیر عبداللهیان قطر و عمان را مبتکران این ایده معرفی کرده که توانسته نظر مساعد تهران را نیز جلب کند، هنوز واکنش های ملموس از دیگر اعضای شورای همکاری، به ویژه ریاض، در قبال این طرح دیده نشده است. به نظر می رسد که موفقیت چنین طرح مبتکرانه و مهمی در گرو عواملی است که تحقق آن دشوار می نماید. با وجود این، امیرعبداللهیان ابراز امیدواری کرده که مرحله نخست این گفتگوها حداکثر تا پایان شهریور (حدود یک ماه دیگر) آغاز شود.
گروه 7 و دشواری هایش
ظریف در یادداشتی که برای مخاطبان عربش نوشت با یادآوری این سخن که الجار ثم الدار (اول توجه به همسایه بعد توجه به خانه)، چنین اندیشه و مرامی را “یک الگوی اخلاقی و ضرورت راهبردی” توصیف کرد.
وی در عبارتی گویا، با اشاره به توافق هسته ای، خطاب به مخاطبان عربش نوشت که توافق جامع اتمی ایران با قدرت های جهانی به یک “تنش غیرضروری” با غرب پایان داده است. وی با چنین رویکردی گمان دارد که می توان به تنش غیر ضروری با اعراب نیز پایان داد. او از همین رو در یادداشت خود خاطر نشان ساخته که “همه باید این واقعیت را بپذیریم که زمان بازی با حاصل جمع صفر تمام شده و ما همه با هم یا برنده ایم یا بازنده”.
اما، نکته ای که در سخن ظریف مغفول مانده این است که رهبر جمهوری اسلامی سراپا از سیاست مذاکره ایران با غرب (از جمله امریکا) در پرونده هسته ای حمایت کرد به گونه ای که جمهوری اسلامی با نادیده گرفتن بسیاری از خط قرمزهایش، انعطاف امریکا را هم موجب شد و در نتیجه توافق وین زایش یافت.
اما، آیا دولت روحانی از حمایت آیت الله خامنه ای برای تنازل از بسیاری خطوط قرمز نظام جمهوری اسلامی در منطقه برخوردار است؟
به بیان دیگر، آیت الله خامنه ای با اعلام سیاست “نرمش قهرمانانه”، پذیرفت که در مساله هسته ای جز با نشان دادن نرمش، راه برونرفتی در بحران هسته ای نیست. اما، آیا وی مجوز چنین نرمشی را در مسائل منطقه هم صادر کرده است؟ برای مثال در حالی که موضع قاطع عربستان، کناره گیری شخص بشار اسد از قدرت است، آیا آیت الله خامنه ای با چنین پیش شرطی موافق است؟ جالب تر اینکه شخص آقای ظریف خود نیز پیشتر راه حل “سوریه بدون اسد” را یک “توهم” دانسته بود.
در سیاق همین مثال، پرسش هایی بیشتری مطرح است که تا زمان نرمش تهران، بعید بتوان امید داشت یخ روابط بین تهران- ریاض و همچنین تهران- منامه و به طور کلی ایران و شورای همکاری خلیج فارس ذوب شود.
در حالی که ظریف توافق با غرب را الگویی برای توافق با عرب ها می داند، پرسش این است که چگونه آیت الله خامنه ای حاضر به انعطاف و نرمش در پرونده هسته ای شد، اما، در مسائل منطقه ای با نادیده گرفتن دولت بحرین و یمن تاکید کرده که از مردم مظلوم بحرین و یمن حمایت می کند. او دراولین سخنرانی اش پس از توافق هسته ای گفت: “چه این متن[توافق هسته ای وین] تصویب بشود و چه نشود، ما از حمایت دوستانمان در منطقه دست نخواهیم کشید؛ از ملّت مظلوم فلسطین، از ملّت مظلوم یمن، از ملّت و دولت سوریه، از ملّت و دولت عراق، از مردم مظلوم بحرین، از مجاهدان صادق مقاومت در لبنان و فلسطین؛ [اینها] همواره مورد حمایت ما خواهند بود.”
به بیان ساده، در حالی که آیت الله خامنه ای با نادیده گرفتن دولت یمن و بحرین، جانب حوثی ها را در یمن و جانب معترضان شیعه بحرین را گرفته چگونه دولت جمهوری اسلامی به دنبال گفتگو و همکاری با دولت های عرب منطقه در قالب گروه 7 است؟
در یک نتیجه گیری ساده، باید گفت اگر توافق با کشورهای غربی تنها در پی نرمش و تعدیل مواضع ایران در پرونده هسته ای فراهم آمد، همکاری با کشورهای عرب منطقه نیز تنها با پیروی از الگوی مشابه متصور است نه الگوی یک نظام و دو سیاست خارجه.