سال دیگر ازسال های فلاکت می رسد و ازهمان روز نخست بهار اقتصاد دانان عنوانش را مشخص می کنند: کابوس ۹۲.
ودربر همان پاشنه می چرخدکه ا ز بهمن ۱۳۵۷ ایران رابه دامگه حادثه کشاند، داغ نقض حقوق بشر بر پیشانیاش زد ود ردهه ۹۰ دردایره شوم اتمی –سوریه گرفتارش کرد که راه به کابوس دو گانه بحران اقتصادی و خطر جنگ می گشاید و در انتخابات در راه منزل می گیرد.
پدرام سلطانی نایبرئیس اتاق بازرگانی ایران زیر عنوان “کابوس ۹۲” می نویسد:
“در سال ۹۲ تحریمها شدیدتر خواهد شد، با توجه به جو انتخاباتی تصمیمگیری متوقف خواهد شد، به دلیل کاهش منابع نفتی دولت و اجرای فاز دوم قانون معروف به «هدفمند کردن یارانهها»، افسار سیاست پولی بیش از بیش از دست بانک مرکزی خارج خواهد شد و اوجگیری تورم ادامه خواهد یافت، به دلیل افزایش مشکلات، تولیدکنندهها و صنعتگران نخواهند توانست تعهدات مالی خودشان را انجام بدهند، و در نتیجه حجم معوقههای بانکی بالاتر خواهد رفت. دولت مجبور خواهد شد بیش از گذشته به اقدامهای تعزیری و پلیسی روی بیاورد، چون ابزارهای تنظیم سیاستهای اقتصادی کشور در عرصههای پولی و مالی و ارزی و تجاری کماثرتر خواهند شد. در هیاهوی ناشی از انتخابات کسی صدای فعالان اقتصادی را نخواهد شنید. نرخ ارز حرکت صعودی خودش را از سر خواهد گرفت، مشکلات بازرگانی کشور به دلیل تحریمهای شدت خواهد گرفت و…..”.
و هنوز یک هفته از انتشار این مطلب نگذشته، کابوس چهره کریه خودرا نشان می دهد:
درحالیکه بوشهر می لرزد و شادی استقبال حماسی مردم اصفهان از آب زاینده رود را تباه می کند، آمریکا برای تحریم های جدید آماده و قدرتهای شیطانی از زبان احمدی نژاد معرفی می شوند که رویاروئی با جمهوری اسلامی را شدت بخشیده اند.
یکی شان یوکیو آمانو، مدیرکل سازمان بین المللی انرژی اتمی است که می گوید: “اطلاعات آژانس نشان می دهد که بر خلاف آنچه «پیشتر» تصور می شد جمهوری اسلامی ده سال پیش تلاش های مربوط به ساخت سلاح هسته ای را متوقف نکرده است.”
مذاکرات آلماتی ۲ شکست خورده و اصابت ترکش ها آغاز شده است. عنوان گزارش واشنگتن پست از آینده هسته ای جمهوری اسلامی چنین است:هیچ کس به هیچ چیز مطمئن نیست.
هاشمی رفسنجانی در روزهای آغازین سال که دخترش فائزه تازه از زندان و از کنار
”بهایی ومنافق و چپی” برگشته بود، برای سال ۹۲ پیشبینی “اتفاقات تندتری” را کرده بود. در روزهایی که اولین اتفاق برای خودش می افتد ورییس شورای سیاستگذاری نماز جمعه بازگشت او را به نماز جمعه تهران منتفی اعلام می کند، بحران کره شمالی را یکی از ترکش های ناشی از شکست الماتی ۲ می بیند. رئیس مجمع تشخیص مصلحت می گوید:” علیرغم ابراز خوشحالی نابخردانه برخی در داخل، اظهارنظرها و تبلیغات رسانههای غربی نشان میدهد که بزرگنمایی و پروبال دادن به اقدامات کره شمالی برای بزرگنمایی و چند برابر کردن خطر هستهای جمهوری اسلامی ایران برای منطقه و جهان بوده و همین میتواند زمینه تشدید فشارهای بیشتر بر کشور را فراهم کند.”
دیپلماسی ایرانی که توسط صادق خرازی اداره می شود از “بیسابقهترین تحریمها در راه ایران” خبر می دهد و بخشی از گزارش خبرگزاری بلومبرگ تحت عنوان “ایزوله اقتصادی” را نقل می کند: “به نظر می رسد که تدوین این تحریم ها پاسخی باشد به موضع تهران در مذاکرات هسته ای اخیر در آلماتی که در آن هیات مذاکره کننده هسته ای جمهوری اسلامی به بسته پیشنهادی ارائه شده در اسفند ماه واکنشی نشان نداد.”
شکست آلماتی، بلافاصله در تهران، ریسمان موقت مهار ارز را می بُرد. قیمت ها باز سر به طغیان برمی دارند. در ایامی که مرگ غم انگیز عسل بدیعی بازیگر سینما و اهدای قلب وکلیه اش موضوع روز است، قیمت کلیه در بورس کلیه ایران۳ میلیون گران میشود و به ۹ میلیون تومان می رسد.و برای اینکه سقوط آزاد اقتصاد ایران تحت مدیریت “نظام”مستند شود، مصباحی مقدم، رییس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس اعلام می کند:” رشد اقتصادی کشور صفر یازیر صفر است.”
همه به یاد می آورند که قانون برنامه توسعه رشد اقتصادی را هشتدرصد هدف گذاری کرده بود.
در زمینه حقوق بشر رکورد تازه ای بدست می آید. سازمان عفو بینالملل در گزارش سالانه خود اعلام می کند: “جمهوری اسلامی ایران با ۳۱۴ اعدام، پس از چین بیشترین اعدامهای سال ۲۰۱۲ را دارد. این در حالی است که پیشبینی میشود اعدامها در ایران دو برابر این تعداد باشد.”
عکسی از “معظم له” منتشر می شود که نیاز به هیچ توضیحی ندارد:
و در روزهای آفتابی شدن “فرنگی کار” قتل های زنجیره ای، کسی در فیس بوک گزیده سخنان سردارانی دست به سینه مقام رهبری را از حاضر و غایب، کنارهم می چیند تا مشت نمونه خروارفضا ی عمومی روشنتر شود:
سر لشگر محسن رضائی : ما خودمان آزادی داده ایم، ما خودمان به مطبوعات آزادی دادیم. یک شبه هم می توانیم همه اینها راجمع کنیم. کسی به ما چیزی تحمیل نکرده و مگر کاری برای انقلاب دارد یا برای نظام.خودمان مطبوعات را درست کردیم، خودمان آزادی دادیم و خودمان هم می توانیم تمام اینهارا برداریم.
سرلشگر قاسم سلیمانی: اگر سپاه فقط برای خون دادن است ما این لباس را می بوسیم و کنار می گذاریم. ما هستیم برای این که کسی خلاف مقام عظمای ولایت غلطی نکند.
سرلشگر رحیم صفوی: بعضی ها را بایدگردن بزنیم. بعضیها را زبانشان را قطع می کنیم و دست و قلم بعضیها را باید شکست.
سرتیپ دوم سپاه حسین الله کرم: هرکس بخواهد خلاف موج انقلاب حرکت کند، دست و پایش را خواهیم شکست.
سرتیپ محسن رفیقدوست: این ماجرا ـ- مساله سخنرانی ۱۳رجب آیت الله منتظری-ـ تنها زمانی تمام خواهد شد که سر فتنه ازبدنش جدا شود.
سرتیپ محمدرضا نقدی: ما طاقت نداریم خلاف اسلام چیزی را ببینیم. ما که نگران اسلام در قلب اروپا در بوسنی هرزگوین هستیم، اگر کسی بخواهد در این کشور اسلامی چیزی خلاف اسلام بگوید، به خون برادران شهیدمان قسم، حنجرهاش را با چنگ و دندان خواهیم درید.
سرتیپ یداله جوانی: هر جریانی که انقلاب را تهدید کند مقابلش سپاه خواهد ایستاد.
سر لشگر محمد علی جعفری: تنها اصلاح طلبانی می توانند در انتخابات مجلس نهم شرکت کنند که از خطوط قرمز عبور نکرده باشند. محمد خاتمی از جمله خاطیان است و در جریان فتنه امتحان خوبی پس نداده است.
“نظام” در معرض “فتنه” دیگری است. بحث بر سر آمدن و یانیامدن محمدخاتمی ادامه دارد. با ترافیک بالای انتخاباتی ، پروژه حماسه سازی کلید می خورد. محمود احمدی نژاد حرف هایی می زند که یا طعم لطیفه دارد“تحریم را بی اثر می کنیم، دشمن را شرمنده”
و یامثل این فرمایش” درایران انتخابا ت بازی سیاسی نیست “حاوی اشارتی که لابد محمدرضاباهنر می فهمد که جوابش را می دهد:“محمود احمدینژاد بهتر است که فکر «مانعتراشی» در مسیر انتخابات ریاست جمهوری را از سر بیرون کند و در صورت ردصلاحیت «نامزد مورد نظر» خود در «مقابل نظام» نایستد.”
بهار دیگری در کابوس آغاز شده است. رضا تقی زاده- تحلیلگر سیاسی- می نویسد: “دوام خون ریزی جاری مالی، بی تردید اقتصاد بحران زده ایران را به شرایط فروپاشی خواهد برد و از این لحاظ تا بینهایت قابل دوام نیست؛ حتی در مرحله بحرانی کنونی نیز وضعیت داخلی ایران را میتوان به انبار خشک کاه تشبیه کرد که در انتظار جرقه ای است. بروز نا آرامی های اجتماعی محتمل در نتیجه تشدید بحران معیشت و اشتغال در داخل و یا گردش سیاست داخلی به راست، در نتیجه رویکرد افراطی فرماندهان نظامی نیز از جمله احتمالات قابل پیشبینی طی ماههای آینده است و هر یک دارای ظرفیت لازم برای تأثیرگذاری بر روند پرونده اتمی ایران.”
و روی “عامل سوریه” دست می گذارد: “در صورت گذر سوریه از مرحله انتقالی کنونی و استقرار مخالفان اسد در دمشق، وضعیت حزب الله در لبنان و حمس در غزه تغییر خواهد کرد؛ این تغییر وضعیت غیر قابل اجتناب ایران را ضعیف تر و آسیب پذیر تر خواهد ساخت. به عبارت دیگر، کفه قدرت ایران در منطقه سبک تر از پیش خواهد شد. ضعیف تر شدن کفه قدرت منطقه ای ایران، هزینه رویارویی با تهران را کاهش می دهد و ایران عملاً در برابر دو گزینه قرار میگیرد: استقبال از خطر هجوم نظامی علیه تأسیسات اتمی، و یا تن دادن به تسلیم و تعطیل فعالیتهای اتمی بدون دریافت امتیاز متقابل.”
آمربکا، آزمایش سلاح لیزری در خلیجفارس را تدارک می بیند: “نیروی دریایی آمریکا درصدد تجهیز یک ناو رزمی به سلاح لیزری و اعزام آن به خلیج فارس است. این سلاح پیشرفته قادر به اختلال در دستگاههای الکترونیکی و ردگیری است و گفته میشود که تحولی در جنگهای آتی دریایی ایجاد خواهد کرد. در آزمایشهایی که سال گذشته انجام شد این سلاح لیزری نه تنها سیستمهای الکترونیکی را فلج میکند، بلکه موفق به آسیبرسانی فیزیکی و انهدام تجهیزات نظامی دشمن نیز شده است.”
شعر عطاء گیلانی ـ- که می توان متن کاملش را در بخش “حرف روز” همین شماره هنر روز ـ خواند- در فضای مجازی، یاد آور همه سال های فلاکت است که بهارش را دشمنان آزادی دزدیده اند:
نمیدانم چرا گلاب بوی جوراب را تداعی میکند
نمیدانم!
نمیدانم چرا گل محمدی حالم را به هم میزند
و با دیدن گل لاله
بغضم میترکد
نمیدانم چرا
و احمد صدر حاج سید جوادی که راه بس دراز و دشوار دموکراسی را در بهاری بی آزادی به پایان می برد، درنامه آخرش چنین می نویسد:
“آری! راه دشوار بود و گاهی نیز شاید به خطا و بیراهه رفتیم اما در این لحظات، با وجود کهولت و خستگی، بیش از هر زمان دیگر به پیروزی دمکراسی و آزادی ملت ایران باور و امید دارم. دمکراسی در ایران یک ضروت و سرنوشت محتوم است و امید دارم، ملت و به ویژه جوانان برومند ایران در مسیر سبزی که پیش رو دارند با عبرت گرفتن از تجربیات انقلابیون قدیمیتر، ضمن ایستادگی و پایداری روزافزون بر آرمانهای خود و با تعمیق ظرفیتها و صبر و توکل بر خداوند، بر مشکلات و بحرانها فائق آیند و آیندهای روشن را برای کشور و ملت ایران رقم زنند.
سخنم را با کلامی از خواجه ی شیراز آغاز کردم و با هم او به پایان می رسانم:
بود آیا که در میکده های بگشایند / گره از کار فروبسته ما بگشایند
در میخانه ببستند، خدایا مپسند / که در خانه تزویر و ریا بگشایند
هم اگر بهر دل زاهد خودبین بستند / دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند”