برای مجید توکلی

نریمان مصطفوی
نریمان مصطفوی

به هر روزگار، مشتاقان و قدر شناسان آزادی آدمی اندک شمارند. آنانی که به اختیار خویش بر می گزینند و تسخر زنان بر هراس های روزمره ی ما، راه راحت جان  وامی گذارند و «هر چه فریاد دارند» بر سر استبدادو مستبدان می کشند.

 مجید توکلی بلندای کوه و پهنای دشت را باهم دارد. امیر چالاک شجاعان الیوم و فاتح سرافراز جنگ درون است. نه چادر و مقنعه بر سر بی پروای بی تاب و خیزاب رفیع اندیشه اش حجاب تواند شد و نه افسران خودخوانده ی جنگ نرم را یارای هماوردی جثه ی کوچکش است. مجید مرغ خوش صفیر سبزی ترانه های امروز جوانانی است که نغمه هاشان سیه روزی ورنج را تقدیر ما نمی پذیرد. مجید رؤیای فروریختن همیشگی آلام مشتی اسیر خوابگرد و بزرگواری بخشنده ی مسالمت جویان گمنام و نجیب است مزین به غروری که تمام همّت خشونت ها و نعره های خام، در مواجهه با عظمتش پستی می کنند.

 درست یک سال گذشته از آن روز دانشجو که مجید توکلی در دانشگاه امیرکبیر به دل، سپیدی زمزمه های آفتاب می دید و بر لب ورد بی اعتباری طلسم ظلمت می خواند. حیات سبز می پراکند و شور دلنشین می انداخت و خطابه ی نغز می گفت. قهرمانی جادویی و افسانه ای را می مانست که مفتاح قفل های نفرین شده آمده است. معجون مهلک وقاحت و حمق را که استبداد لقب داده بود به ریشخند گرفت و خواست تا ضجّه و شیون ملتمسانه را وانهیم و فریاد گرم از جگرهای سوخته برکشیم.

مجید با چهره ی سوخته از آفتابش نشانمان داد که تکه ای مهتاب برای تابیدن به هر چه تاریکی کافیست و صداقتش چنان دیواری از مهر و اعتماد بر افراشت که اندک خدشه ای به وجود مؤمنش را کسی بر نتافت و مضحکه ی وهن آمیزی که برای کوچک شمردنش برپا کردند تکرار قصه ی ابراهیم و آتش شد و چنان توفانی انگیخت که همه مجید توکلی شدیم.

صراحت بی مرزو شجاعت بی مهار از خصائل بلافصل مجید توکلی و پرهیز از کوچکترین ملاحظه کاری ها، فراق فارق میان او و بسیاری از ما است. مجید نشسته بر سمند طغیان، دست در لگام افتادگی انداخته. پای در رکاب متانت و حجب دارد ودر رواج بد آیینی و رونق دروغ، از عقده ها و آلودگی های ناهنجار وارسته و از کبر و حسابگری بری است و حتی در محبس، با نوشته هایی که گاه و بی گاه بیرون می فرستد به مرمّت خانه ی آزادی سرگرم است. از سقوط و ابتذال بر حذر می دارد وسرود شکوهمند زندگی می خواند.

 روزهایی که در کنار هم در انجمن پلی تکنیک همدوش و همقطار بودیم، رشادت بی مثالش ضرب المثل اغراق و دستمایه ی طنز بچه ها بود. آدم بی مهابا و به اصطلاح عامیانه اش کله شق را می گفتند که طرف مجید توکلی است. کله شق که همه بودیم، او چیزی بیشتر داشت.

 مجید توکلی باز خواهد گشت و یقیناً خبرهای دلکشی خواهد داد. او بدفعات به زندان جور افتاده و هر بار سربلند و خستگی ناپذیر باز آمده است. این همه رفت و آمد و شکنجه و اعتصاب غذا لاجرم تأثیر کرده، انبوه اندیشه و پختگی سر آورده و قدری از قوای جسمانی کاسته است. مجید همچنان ایستاده و راست قامت، درس آزادگی ورادمردی می دهد، حکومت را از پایداری اش خشمگین می کند و ما را شرمسار وجود خویش. و خوش می رود که تا سرمشقی همیشگی باشد مبارزان امروز و فردای این سرزمین را. امّا آن چنان که او را شناخته ام، عقل به آن معنی که ماش دریافته ایم، هرگز در سرش نخواهد دوید، لااقل تا زمانی که عنان ملک هنوز بدست زنجیریان خواهد بود.

 

درباره مجید توکلی

مجید توکلی، فعال دانشجویی دانشگاه پلی تکنیک، در تاریخ ۱۶ آذر ماه بعد از مراسم روز دانشجو در مقابل دانشگاه پلی تکنیک بازداشت شد. توکلی به ۸ سال زندان محکوم شد که حکم وی به قرار زیر است:  ۵ سال به دلیل اجتماع و تبانی، ۲ سال توهین به رهبری، ۱ سال تبلیغ علیه نظام، ۶ ماه توهین به رئیس جمهور، ۵ سال محرومیت از فعالیت سیاسی و ۵ سال ممنوع الخروج از کشور.