“ایام مبارکه دهه فجر” است. “امام” که “نایب بر حق آقا امام زمان” خوانده می شد، حتی مقوائیش درسایه می آیدومی گذرد؛ودرحالیکه شرایط جدید برای ظهور امام زمان اعلام می شود، جانشین نایب بر حقش، لقب الهی می گیرد وروزروشن اورا کسی می خوانند که خداوند بر اساس آیات قرآن کریم برگزیده است.
اسناد توافق قدرت های بزرگ برای نشاندن آیت اله خمینی به جای شاه منتشر می شود. دکتر ابراهیم یزدی شرح مبسوطی از مذاکرات “امام ونمایندگان کارتر در نوفل لو شاتو” بدست می دهد.مردم ایران که ازاین توافق ومذاکرات کمترین اطلاعی نداشتند، با شعار
” استقلال، آزادی” به روز “امام آمد” رسیدند. وعده های “امام” دراین روز، گردشی بی پایان در فضای مجازی را آغازمی کند:
“علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشد، زندگی معنوی شما را هم میخواهیم مرفه باشد.شما به معنویات احتیاج دارید.معنویات ما را بردند اینها. دلخوش به این مقدار نباشید که فقط مسکن میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم، اتوبوس را مجانی میکنیم. دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدیم. شما را به مقام انسانیت میرسانیم. اینها شما را منحط کردند. اینقدر دنیا را پیش شما جلوه دادند که خیال کردید همه چیز این است. ما هم دنیا را آباد میکنیم و هم آخرت را. یکی از اموری که باید بشد همین معناست که خواهد شد. این دارایی ها از غنائم ملت است و مال ملت است و مستضعفین. من امر کرده ام که به مستضعفین بدهند و خواهند داد. و پس از این هم تغییراتی دیگر در امور خواهد حاصل شد.اسلام پشتیبان شماست.”
تاریخ، مُهر ۳۵ ساله براین وعده های طلائی دیروز می زند واخبار، ارقام واقوال ـ مشت نمونه خروار ـ نشان دهنده واقعیت امروزند.
استقلال چنان حاصل شده است که حتی رئیس جمهور “نظام” اخبار سرنوشتی را به بیگانگان می گویند تا برای مردم ایران بازگویند. فرید زکریا، روزنامه نگار امریکائی- می نویسد: “من پس از دیدار با روحانی و ظریف متقاعد شدم که آنها میانه رو و به دنبال تعامل گسترده تر ایران با جهان هستند. روحانی به من اشاره کرد که در چندین ماه آینده افراد در حصر آزاد می شوند.”
متخصصان ژاپنی برای بررسی علل و عوامل خشکی دریاچه ارومیه و یافتن راه نجات آن به ایران می آید.
هیاتی ازکارفرمایان ۱۴۰ شرکت فرانسوی، چنان به ایران هجوم می آورند که داد آمریکائی ها در می آید. تلویزیون سرداران با افتخار تمام اعلام می کند: “این هیات بزرگ ترین هیات تجاری غربی است که طی ۳۰ سال اخیر به ایران آمدهاست.”
فعالان حوزههای مختلف انرژی، سد ونیروگاه، ترابری، صنایع خودروسازی، سیمان، شیمیایی، دارویی و بهداشتی، مخابرات وفناوری اطلاعات، گردشگری و هتلهای زنجیرهای در این هیات حضور دارند و سرگرم بررسی بازار و شرایط سرمایهگذاری هستند.
حسین موسویان بر دیپلماسی پنهان نظام با امریکا که به توافق ژنو انجامید، منفذی می گشاید. او که در دولت هاشمی رفسنجانی سفیر جمهوری اسلامی در آلمان، در دولت خاتمی معاون حسن روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی و عضو هیات مذاکره کننده هستهای بود، به جرم جاسوسی دستگیر شد وبعدبه عنوان پژوهشگر ازدانشگاه پرینستون آمریکا سردرآورد. این عضو “طبقه بورژوا” که به گفته خودش در جوش دادن حکومت “مستضعفان” به “شیطان بزرگ” نقش مهمی داشته است، به صراحت تمام می گوید که مذاکرات وتوافقات با آمریکا ازدوسال پیش شروع شده بود وهرکس به ریاست جمهوری می رسید، راهش از توافق ژنو می گذشت.
دکترعلی اکبر ولایتی-ـ طبیب و حبیب آقا- حرفی می زند که اظهارات موسویان راچهارمیخه می کندو راه آینده را هم نشان می دهد: “مذاکره کنندگان هستهای در چارچوبی که رهبر جمهوری اسلامی تعیین کرده، حرکت میکنند. مادامی که استمرار حق استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای مورد قبول کسانی است که با ایران مذاکره میکنند ما به مذاکره ادامه میدهیم”.
فریدون خاوند- تحلیلگرسیاسی ـ توضیحی می دهد که روشنگرمیزان” استقلال اقتصادی” ناشی از توافق ژنو است: “آنچه در این متن گنجانده شده، از لحاظ اقتصادی، برای هر ایرانی بسیار دردناک است. ایران که در شرایط عادی و فارغ از تحریم میتوانست بدون دردسر هر سال دستکم بیش از یکصد میلیارد دلار از محل صادرات نفت و گاز و میعانات گازی و پتروشیمی در آمد ارزی داشته باشد و آن را به میل خود، با امضای مسئولانش، برای رفع نیازهایش در هر کشوری که میخواهد مورد استفاده قرار بدهد، حالا کارش به جایی رسیده که باید راضی باشد تنها بخش کوچکی از درآمدهای ارزی بسیار محدود شدهاش را آن هم به صورت قسطی تحویل بگیرد، و برای ارسال سالانه چهار صد میلیون دلار ارز برای دانشجویانش هم مجوز دریافت کند.به بیان دیگر بخش بزرگی از مبادلات اقتصادی بینالمللی کشور عملا زیر قیمومیت بینالمللی قرار گرفته است.”
عباس عراقچی، عضو ارشد تیم مذاکره کننده هسته ای، از ۱۷۰ میلیارد دلاری که صرف پروژه اتمی شده است، حرف نمی زند. معاون وزیر امور خارجه دلخوش به دریافت۵۵۰ میلیون دلار قسط اول چهارمیلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار دارایی های مسدود شده است.
معلوم نیست قسط اول رسیده است یا نه، هرچه هست حسن روحانی اعتراف می کند:وضعیت کشور بحرانی است. دارد زمینه افزایش قیمت حامل های انرژی را آماده می کند.
سونامی برف که در ۵۰ سال اخیر بی سابقه است، بحران تازه ای می آفریند. برف می بارد، کمک رسانی یخ زده است.
حسن قدمی، رئیس ستاد مدیریت بحران می گوید: “هنوزیک ریال از اعتبارات سال ۹۱ و سال ۹۲ به مدیریت بحران پرداخته نشده است و بنزین و گازوئیل هم نداریم.”
محمد محمدی گلپایگانی – رئیس دفتر مقام رهبری- خبرمی دهد که ۱۸میلیاردتومان شهریه ماهیانه خامنهای به طلاب تمام وکمال پرداخت شده است.
پرداخت “سبد کالا” آغازمی شود و فاجعه ای از فقروخشونت سر برمی کشد. تعبیرسخنان “امام” را می توان در صف های طولانی، دید: “رفاه مادی، معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدیم. شما را به مقام انسانیت میرسانیم.” مردم به چنان مقام انسانی می رسند که ماموران جانشین “امام” مردم را به خاطر یک شانه تخم مرغ به تمسخر می گیرند.
دویست نماینده کارگری عضو مجامع نمایندگان کارگران استانهای سراسر کشور در نامه ای به وزیر کار می نویسند که در باغ سبزی را که “امام راحل” چند سال پیش نشان داد به وعده انتخاباتی حسن روحانی پیوند می زند و ازنگرانی جامعه کارگری به شوک تورمی ناشی از اجرای فازدوم هدفمندی یارانه ها در سال آینده خبر می دهد.
روزهائیست که کلید تدبیر در قفل احمدی نژاد می چرخد. رئیس جمهور مژده افزایش قیمت بنزین را می دهد، و وزیر نیرویش بالارفتن قیمت آب را که از دی ماه عملی شده است، رسانه ای می کند.
استقلال درهمه زمینه ها تام وتمام است.می ماند عدل وآزادی که پرچمش بدست مصطفی پورمحمدی داده شده است. اوکه خودرا وزیر ضد فساد می خواند، از بازداشت بیش از ۱۰ نفر از مدیران و روسای شعبه و مستشاران سازمان تعزیرات حکومتی بدلیل فساد، انحراف و خطا خبر می دهد. سعید لیلاز می گوید که چنین موجی از غارت را به خاطر ندارد.
یکی از قضات دادگاه مرگ که حالا وزیر دادگستری است، پرچم آزادی را برسر درخانه های محبس شده نخست وزیرامام ورئیس مجلسش می آویزد. شرط آزادی میرحسین موسوی و مهدی کروبی “توبه” است. همان شرط دادگاه مرگ تابستان ۱۳۶۷.
تقی کروبی، جوابش را می دهد: “پدرم معتقد به خدایان زمینی نیست که نزد آنها توبه کند.”
وندی شرمن، معاون وزیر خارجه آمریکا، التزام جمهوری اسلامی به “رعایت حقوق شهروندان و همسایگانش” را از اهداف نهایی مذاکرات با ایران می داند و خواستار آزادی موسوی و کروبی می شود: “سیاست و رویکرد ما به ایران چندجانبه خواهد ماند و هدف نهایی ما دیدن ایرانی است که: تعهدات بینالمللیاش را رعایت میکند، به حقوق شهروندان و همسایگانش احترام میگذارد، و نقشی سازنده در منطقه بازی میکند. از ایران میخواهیم تا تمامی زندانیانی سیاسی، ازجمله میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران جنبش سبز، را که نزدیک به سه سال است بدون هیچ تفهیم اتهام رسمی در حصر خانگی بهسر میبرند آزاد کند.”
مرضیه افخم، سخنگوی وزارت امور خارجه روحانی، همان جوابی را به انگلیسی می دهد که سخنگوی دولت احمدی نژاد به فارسی می داد: “ایران با ایستادگی در مقابل زیادهطلبیها به هیچ وجه نخواهد گذاشت موضوعاتی خارج ازبحث هستهای در مذاکرات نهایی مطرح شود.”
و آزادی چنان دامن می گسترد که اسم بردن از محمد علی فردین و بهروز وثوقی هم نام خیانت می گیردو مرتکب آن یعنی سعید راد را به عذرخواهی وادار می سازد.
در آخرین ساعات روز چهارشنبه، محمد ملکی، اولین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب، می گوید که ساعاتی پس از توصیه حسن روحانی به استادان دانشگاه ها برای بیان نظراتشان، وزارت اطلاعات، او و فرزندش را احضارکرده است.
حسین زمان که جزو حامیان رای دادن به حسن روحانی بود، اعلام می کند که رسما ممنوع الکار شده است. اوبه رئیس جمهور می نویسد: “به احترام همه کسانی که به شما رای داده اند سکوت می کنم و فعلا از حق مسلم خودم می گذرم و آرزو می کنم با تدابیری مبتنی بر صداقت بذر امید در دلهای این مردم زجر کشیده و محرومیت چشیده بکارید و روزی شاید در آینده امثال من بتوانند در دشت سبز امیدواری و در فضای معطر به آزادی، سهم اندکی در وطن خویش داشته باشند.”
خانم ها! آقایان!
روزهای پیروزی “انقلاب شکوهمند اسلامی” است. نگران استقلال وآزادی و رفاه مادی و مجانی شدن آب وبرق و معنویات و مقام انسانی نباشید. مهم این است که کشور ما صاحب حکومت خدایی است. به دقت فرمایشات کاظم صدیقی٬ امام جمعه موقت تهران رابخوانید. حتما شک نمی کنید که “خود خداوند” علی خامنهای را برای رهبری جمهوری اسلامی برگزیده است و”آنقدر قرائن و شواهد وجود دارد که انسان به آرامش و یقین میرسد که این رهبر الهی است.”
محمد نوریزاد، به “رهبرالهی”، می نویسد: “اگر در کارنامه شما جز فضاحت هستهای هیچ نباشد، عدم کفایت شما در رهبری قطعی و محرز است.” و ازاو می خواهد که از مقام رهبری در ایران کنارهگیری کند و “عرصه را برای انتخاب همهجانبه مردم” باز بگذارد.
و چرخ تاریخ می گرددو به روزهای نخستین بهمن ماه سال ۱۳۵۷ بر می گردد و نوار پاره پاره را به یاد می آورد:
می گفتن که همه حرفا نواره
یکی می گفت نوار که پا نداره
می گفتن که شب آبستن صبحه
زمستون که بره فصل بهارِ
گفتند و شنیدیم و همه پا در آوردیم
رفتیم و رسیدیم به این شوق که بردیم
ما بود و نبود دست نابودی سپردیم
یک سیلی جانانه در این حادثه خوردیم
همه روزای هفته همون جمعه ی خون شد
هزار باغ گل سرخ خشکید و خزون شد
هزار غنچه که پرپر شد و از شاخه زمین ریخت
زمین لرزید و لرزید نه اون موند و نه این شد
حالا باقی چی مونده نوار پاره پاره
به هر کی میگی پا شو می بینی پا نداره