مصر و ایران: آراء دزدیده شده

حسین علیزاده
حسین علیزاده

اگر تصاویر دریافتی از اوضاع ناامن امروز قاهره در تیرماه ۹۲ را که مشحون است از زد و خوردهای خیابانی، تعقیب و گزیر، مقتولان و مجروحان و.. با اوضاع مشابه در همین ماه ها از سال ۸۸ مقایسه کنیم، به سختی بتوان گفت کدام قاهره است و کدام تهران.

از قضا در هر دو کشور آشوب زده که گروهی از مردم در یک سو و نظامیان در سوی دیگر ایستاده اند، موضوع ناآرامی یکی است: آراء دزدیده شده.

 

آستانه تحمل در کودتاگران مصر و ایران

سپهر سیاسی مصر چنان در ابرهای تیره و تار فرورفته که دیگر به دشواری بتوان غرور خدشه دیده آن دسته از مردمی را که به دنبال “رییس جمهور محبوب ولی محصور” خود می گردند، التیام داد. چه این غرور خدشه دار، در مصر باشد و چه در ایران.

برخلاف ایران که از فردای روز انتخابات ۸۸ به کلیه رسانه های خارجی ضرب الاجل فوری داده شد تا خاک ایران را ترک کنند و در غیاب “تلویزیون ملی” که گزارشگرش حوادث سطح شهر را منعکس نمی کرد، رسانه های داخلی و خارجی اینک با دستان باز لحظه به لحظه حوادث شهرهای مصر را گزارش می کنند.

دست کم کودتاگران مصرتاکنون آستانه تحملشان تا آنجا بالا بوده که اعلام کنند به هواداران رییس جمهور مخلوع (محمد مرسی) اجازه راه پیمایی می دهند و رسانه ها را نیز از پوشش اخبار منع نکرده اند.

با استفاده از همین آزادی رسانه ها، شبکه الجزیره در مصاحبه با شهروندی خشمگین که به زد و خورد با پلیس پرداخته بود علت این همه خشم در رخسارش را پرسید. پاسخ یک جمله بیش نبود: رأی ما را دزدیده اند.

شهروند دیگری فریاد می زد که اگر آنچه رخ داده است “کودتا” نیست پس چرا رییس جمهور ما را در حبس قرار داده اند؟ رییس جمهور کجاست؟ ما نگران حال او هستیم.

بنا به اخبار دریافتی از مصر تاکنون بیش از ۳۰۰ تن از یاران و اطرافیان محمد مرسی دستگیر و به ناکجاآباد منتقل شده اند. با این وجود حاکمان امروز و اپوزیسیون دیروز مصر، نه معترضان را “فتنه گر” می نامند و نه خود را کودتاگر بلکه عزل مرسی را “ادامه انقلاب” می پندارند؛ انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۹۰. (۱۱ فوریه ۲۰۱۱ که منتهی به سقوط مبارک شد)

در این تشابه تاریخی که اوضاع و احوال مصر را در تیرماه ۱۳۹۲ به اوضاع و احوال ایران در خرداد و تیر ۱۳۸۸ مشابه ساخته، یک چیز مشترک است و آن اینکه پاره ای از مردم هر دو کشور به رفتار صاحبان قدرت معترضند و به هیچ روی به رفتار آنان تمکین نمی کنند، حتی اگر از خونشان بگذرند.

 

کودتا علیه موسوی و مرسی

میرحسین موسوی به گفته آمار رسمی واجد ۱۳ میلیون رأی اعلام شد. محمد مرسی نیز با ۱۳ میلیون رأی بر رقیب خود احمد شفیق با ۱۲ میلیون رأی پیروز شده بود. در مصر کودتا علیه دولت مستقر محمد مرسی صورت گرفت ولی در ایران کودتای انتخاباتی علیه دولتی صورت گرفت که مردم می خواستند آن را مستقر کنند.

به رغم این تفاوت، در هر دو کشور کودتاگران از اقناع رأی دهندگان عاجز مانده اند که “کودتایی” صورت نگرفته است. در حالی که رهبر “فرزانه” موسوی و کروبی را به طلحه و زبیر تشبیه و معترضان را مشتی “میکروب سیاسی” توصیف کرده و رسانه های رسمی آنان را فتنه گر دانسته اند، درجه استیصال دستگاه تبلیغات جمهوری تا آنجاست که حبیب الله عسگر اولادی، مشاور علی خامنه ای، اعلام داشت که موسوی و کروبی را فتنه گر نمی داند. علی مطهری نماینده مجلس نیز فتنه گر را دولت احمدی نژاد و شورای نگهبان خواند. بدیهی است وقتی غلامحسین الهام عضو شورای نگهبان در ستاد احمدی نژاد سخنرانی کند، تخم لق فتنه را کاشته است.

از این گذشته، موضوع وقوع تقلب در انتخابات ۸۸ که مورد اعتراض کروبی و موسوی بود، موضوع اعتراض محسن رضایی دیگر نامزد انتخابات ۸۸ نیز بود الا اینکه او رأی شورای نگهبان را مبنی بر سلامت انتخابات تمکین نمود وگرنه هرگز منکر نشد که تقلب صورت نگرفته بود.

 

مطالبه رفع حصر در ایران و مصر

مطالبه رفع حصر از سران جنبش سران سبز تدریجاً به درد سر جدی برای رییس جمهور منتخب، حسن روحانی، تبدیل می شود که رفع حصر از مرحوم آیت الله منتظری را از دستاوردها و خدمات خود در پست دبیری شورای عالی ملی دانسته بود.

روحانی خود نیز می داند که چگونه از نفر سوم لیست نظر سنجی ها به یکباره به نفر اول پیروز انتخابات تبدیل شد وقتی عارف به توصیه خاتمی اعلام انصراف داد و فردای آن روز، خاتمی و هاشمی علناً اعلام کردند که به روحانی رأی خواهند داد. تو گویی لشگری گوش به فرمان ایستاده بود تا دوباره با رأی خود یاد “رییس جمهور مخلوع” را زنده کند. شادمانی فردای انتخابات و شعار “میرحسین رأیت رو پس گرفتیم” گواهی بود که در ۸۸ تقلب صورت گرفته بود. (مراجعه شود به مقاله : شادمانی 92، دلیل تقلب 88)

در مصر نیز، اینک محمد مرسی در حصر است با این تفاوت که کودتاگران مصر از اندک شعوری برخوردارند که همسراو را در حبس قرار ندهند. بدین ترتیب، رفع حصر از مرسی اولین مطالبه هواداران اوست تا به گفته محمد بدیع (رهبر اخوان) مرسی را “ر فراز شانه هایشان بالا ببرند یا آنکه جانشان را برایش تقدیم کنند.”

با شکل گیری چنین مطالبه ای، انتظار از هواداران او برای آرام ماندن، انتظار بی موردی است. اصولا انتظار سکوت و ظلم پذیری از هر ملت صاحب تاریخ کهن و تمدن، انتظار خطایی است چه آن کشور مصر باشد یا ایران.

 

کار دشوارتر کودتاگران در ایران

اما، از این گذشته کار کودتاگران ایران برای اقناع هواداران جنبش سبز به مراتب دشوارتر از اقناع کردن هواداران محمد مرسی است. گو اینکه دولت مرسی دولت مستقر بود، اما، مخالفان او توانستند با ۲۲ میلیون امضا و با ۴ روز تظاهرات شبانه روزی که جمعیتشان تا ۱۷ میلیون نفر گزارش شد، عَلَم مخالفت با مرسی را تا آنجا بالا بَرند که ارتش و شیخ الازهر و رهبر قبطیان مصر را یکجا در کنار خود قانع کنند که مرسی را از قدرت خلع کنند.

حکومت بنیادگرا و سلفی محمد مرسی تنها در یک سال چنان مرتکب خطاهای فاحش شده بود که موجب گردید ۱۷ میلیون معترض در سطح خیابان ها با رقم زدن “بزرگترین راهپیمایی تاریخ بشریت”، خواستار استعفای او گردند.

اما میرحسین، “نخست وزیر محبوب امام” بود. ۸ سال “دفاع مقدس” به سرپنجه تدبیر دولت او اداره شد. دستان احمدی نژاد در افشاگری علیه میرحسین چندان خالی بود که فقط توانست پرونده تحصیلات همسرش را بالا ببرد.

کروبی نیز به نوبه خود “استوانه ای” از استوانه های انقلاب اسلامی بود. رییس بنیاد شهید، سرپرست سازمان حج و رییس دو دوره مجلس و از پیشتازان انقلاب اسلامی؛ کسی که علاوه بر انتخابات ۸۸ انتخابات ۸۴ را نیز زیر سئوال برد و اعلام داشت که این نظام نه جمهوری است و نه اسلامی.

بدین ترتیب، تصفیه حساب کردن ۱۷ میلیون معترض مصری، آن هم در سایه حمایت ارتش، مفتی الازهر و رییس قبیطیان مصر با مرسی به استناد کارنامه مردودش کار آسان تری برای کودتاگران مصر است تا تصفیه حساب اقلیت حاکم در ایران با موسوی و کروبی با سابقه درخشانی که آنان در جمهوری اسلامی از خود به جا گذاشته اند.

 

تنگنای جمهوری اسلامی در بحران مصر

وزارت خارجه ایران اطلاعیه داده که “درگیری های مصری –ـ مصری این کشور را به سوی خشونت سوق داده، وحدت ملی و انسجام داخلی کشور را خدشه دار ساخته و موجبات خشنودی دشمنان را فراهم ساخته است”.

این سخن به غایت درست، اما، چرا آنگاه که معترضان ایرانی اعتراضات مشابه داشتند مورد عنایت مسئولان کشور نبود. لااقل تاکنون حاکمان مصر، معترضان را “میکروب های سیاسی”، “خس و خاشاک” و “مشتی گوساله بزغاله فتنه گر” توصیف نکرده اند و تاکنون از بازداشتگاه مخوف “کهریزک” در مصر خبری نیست.

وزارت خارجه ایران در حالی در بیانیه خود “روند دستگیری و بازداشت های اخیر شخصیتهای مصری را موجب نگرانی دانسته و بر ضرورت احترام به اصول انسان دوستانه” تاکید ورزیده که اگر از حصر غیر قانونی مرسی کمتر از یک هفته می گذرد، از حصر غیر قانونی سران جنبش سبز بیش از ۸۰۰ روز گذشته است. تو گویی وزارت خارجه ایران، تیغ را در پای دیگری می بیند اما خار را در چشمان خود نه.

پایان سخن اینکه بی تردید مصر آبستن حوادث ناگواری خواهد بود اگر حاکمیت به سوی “آشتی ملی” گام برندارد همچنانکه ایران نیز آبستن حوادث بیشتری است.

براستی اگر به جای یک سال حکومت زیانبار محمد مرسی، ۸ سال حکومت خسارت بار احمدی نژاد بر مصر تحمیل می شد، مصر امروز چگونه کشوری بود؟