پاپیون و ناموس

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

کلنل KFC یکی ازدو نماد جهانی آمریکا بدون پایپون به ایران می آید، کسی با پاپیون اسکار می گیرد، سرداری بسیجی از بر باد رفتن ناموس نظام سخن می راند، فرمانده بسیج “نظام” نابودن کردن آمریکا را چاره کار می خواند، وزیر دفاع از فروپاشی اسرائیل می گوید، بسیجی دیروز –ـ مهدی خزعلی-ـ از اسارت کسانی که رنگ جنگ ندیده اند نامه خون می نویسد، جنگنده های عربستان در مانور هوایی آمریکا شرکت می کنند و مصباح یزدی با تشکیلات جدید از راه می رسد و درست در آستانه انتخابات.

دومین هفته اسفند ۱۳۹۰ است و تازه دارند در دیگ آشی را که برای ایران پخته اند بر می دارند. بجای یک وجب روغن سنتی، دریائی از نفت وخون روی این آش ایستاده است.

ردپای باندسعید امامی درترورشکست خورده بانکوک پیدا می شود. اعترافات دستگیر شدگان که در ایران و حتی رسانه های فارسی زبان پژواک در خور نمی یابد، نشان می دهد سرگروه ترور که “محمد خزائی” باشد، عضو برون مرزی وزارت اطلاعات و از همکاران اکبر خوشکوش معروف است. او عضو اصلی شبکه”ماموران فرنگی کار وزارت اطلاعات” در ترور های خارج از کشور بود و در زمان محمد خاتمی دررابطه باپروژه قتل های زنجیره ای دستگیر شد. صباحی چند در زندان ماند. سپس پاداش شرکت فعال در پروژه قتل های زنجیره ای راگرفت وپروپیمان هم گرفت: امتیاز ورودگوشی خارجی به ایران. و داشت از یادها می رفت که سر وکله یکی از همکارانش در دور جدید “فرنگی کاری” پیدا شد؛ آنهم وقتی که در سیاست، نقش های مهم به یار گرمابه و گلستان سعید امامی یعنی روح اله حسینیان واگذار شده که حالا دست راست مصباح یزدی است.

در هفته ای که مصطفی پورمحمدی دخالتش در قتل عام درمانی را تکذیب می کند، از نقش کلیدی اش در کشتار تابستان ۶۷ سخن نمی راند، محمد نوری زاد سرحلقه قتل های زنجیره ای را بدرستی بدست آقای خامنه ای می دهد. او درنامه جدیدش می نویسد: “مجلس خبرگان اگر شأن بایسته خویش را به کار می‌بست، شما خیلی زود کنار گذارده می‌شدید. با یک قلم، همان قتل‌های زنجیره‌ای. چرا که دستگاه مخوف اطلاعاتیِ قاتل و شکنجه‌گرِ ما، به هیچ دستگاه جز شخص جناب شما پاسخگو نبوده و نیست. و سال‌ها این فاجعه‌ها در بطن این دستگاه مخوف دست به دست می‌شده است. امروز نیز کار به‌‌ همان منوال است. امروز نیز فرزندان پاک ما اسیر این دستگاه بی‌حساب و کتاب‌اند و قانون خاک آلود ما شهامت پرسیدن یک «چرا» از او را ندارد.”

 و روح اله حسینیان درست از بطن این دستگاه مخوف سر بر می آوردوتا پدرمعنوی “طالبان شیعه ” در دقیقه نود از راه می رسد، برنامه انتخاباتی تشکیلات “آرمان گرایان” راکلید می زند. او که بارها سعید امامی را شهید خوانده، مذهبیون سنت گرا را “دایناسور” هائی خطاب می کند که” برای عقل و هوش و تحلیل و زیرکی مردم ارزشی قائل نیستند.”

علی سعیدی ـ نماینده ولی فقیه در سپاه ـ پروژه دیگری را از سایه بیرون می آورد تا معلوم شود حوزه علمیه هم رسما براه نظامی- امنیتی شدن می رود. سفیران بصیر از سپاه روانه می شوند تاروحانیون همسو را در حوزه ها تربیت می کنند. آن دسته از فرزندان پاسداران و اعضای سپاه که درس طلبگی را آغاز کرده اند، درسمیناری در شهر مشهد شرکت می کنند. لابد آغاز دوره ایست که سپاهی زادگان به مراجع تقلید ریشه داری چون آیت‌الله دستغیب “بصیرت” مذهبی و سیاسی خواهند آموخت تا پا در کفش رهبرجمهوری اسلامی نکند و پرسشی هائی چنین در میان نگذارد: “آیا نیمه شب و با رعب و وحشت به منزل افراد مشکوک الاتّهام وارد شدن، شرعی است؟ آیا نیمه شب و با رعب و وحشت به منزل افراد مشکوک الاتّهام وارد شدن، شرعی است؟”

ظهور مجدد مرد سایه رهبری،  حضور وحید حقانیان دستیار ارشد آیت الله خامنه ای و مدیر اجرایی دفتر رهبر جمهوری اسلامی برای حذف نماینده ۳۰ساله هاشمی رفسنجانی از دانشگاه آزاد، زمزمه های بر کناری خوداوازریاست مجمع تشخیص مصلحت، و دور زدن مهدوی کنی درهمین چهارچوب قابل درک است. چراغ ها یکایک در گذرتوفانی حوادث روشن می شوند ونقشه کلان “نظام” را که سرمنزلش انتخابات فردای مجلس است، درمنظر تاریخ قرار می دهند؛مجلسی که قرار شده بالای۶۵ در صد مشارکت داشته باشد و باید بهر قیمت “پر شور” باشد.

 راه را هم مثل همیشه ترورو توطئه و سرکوب هموار می کند ودر قدم اول به “فتنه ۸۸” بر می گردد. علی مطهری برای نخستین بار فاش می کند که بیش از ۶۰ نفر در سی ام خرداد این سال کشته شده اند. تایلند از بازداشت مظنونین ایرانی جدید در ارتباط با سه گانه بمب گذاری اخیر خبر می دهد. آخرین اخبار حاکی است که سرویس اطلاعاتی هند نیز به نتایج قطعی در خصوص دست داشتن جمهوری اسلامی در بمب گذاری دهلی نو رسیده است، اما هنوز از انتشار آن سر باز می زند. چهار کارمند دولت افغانستان به اتهام “جاسوسی” برای ایران و پاکستان بازداشت می شوند. “چشم روباه” بر روزنامه نویسان ایرانی می افتد تا جو ترس غالب شود. سرکوب سیستماتیک یک قدم جلوتر می آید. گزارش سازمان عفو بین الملل می گوید: “جمهوری اسلامی دامنه سرکوب مخالفانش را در آستانه انتخابات گسترش داده و محدودیت آزادی بیان را نیز شدت بخشیده است.”

 سپاه پنهان نمی دارد که درانتخابات- به اعتراف علی سعیدی، نماینده ولی فقیه- به دنبال رای “هدفمند” است، خود ولی فقیه شرکت در آن را “واجب” اعلام می کند، و نامزدهای اصولگرا شرکت در آن را به معنای “تایید رهبری و حکومت” می دانند. حسن غفوری فرد از چهره های شاخص اصولگرایان می گوید: “مهمترین مسئله برای ما میزان مشارکت مردم در انتخابات است…”

خبرگزاری امنیتی فارس دو روزمانده به انتخابات، نتایج را باجزئیات منتشر می کند. میزان مشارکت بالای۵/ ۶۵ درصد است و حدادعادل هم نفر اول تهران می شود.

لابد نیروی انتظامی هم برای مراقبت از نتیجه از پیش اعلام شده، تدارک جنگی دیده است.چند روز پس از اعلام حضور “۸۵ هزار نیروی بسیج” برای تأمین “امنیت” انتخابات مجلس نهم، فرمانده نیروی انتظامی از گسترش حضور “گروه‌های احتیاط” در “مکان‌هایی که در روز انتخابات زمینه درگیری دارد” خبر می دهد.به گفته اسماعیل احمدی‌مقدم، این “گروه‌های احتیاط” از “نیروی انتظامی و سازمان‌های دیگر” تشکیل شده و “وظیفه پشتیبانی را برعهده دارند”. حتما ماهیت “سازمان‌های دیگر” و جزئیات “وظیفه پشتیبانی” هم لازم نیست وگرنه در اختیار مردم گذاشته شود که نمی شود.

معلوم است مهندسان انتخابات در تاریکخانه چه تدارکی دیده اند و ازهمین حالا می توان “غلام خانه زاد” نخست وزیر آینده را هم حدس زد.

در روشنای زندگی، موضع رهبران “اهل سنّت” هم روشن می شود: “از هیچ کاندیدایی حمایت نمی‌کنیم.” برای نخستین بار در جمهوری اسلامی است که تقریبا همه جریان های اجتماعی- سیاسی به انتخابات “نظام” جمهوری اسلامی “نه” می گویند. در صحنه تنها رهروان استبداد مانده اند. از تمامی تبار جمهوری اسلامی می توان سه چهره را بر گرد بستر بیمار رو به موت “انقلاب اسلامی” دید: مهدوی کنی، مصباح یزدی با چراغ نیمه روشن و محمود احمدی نژاد که به نوشته نوول ابزرواتور تا حد یک رییس دفتر بی نفوذ سقوط کرده است، درتاریکی.

تنور انتخابات چنان سرداست که نامزدها دست بدامان آمریکای عزیز شده اند. بر بنرهای عظیم تبلیغاتی در تهران نوشته اند: “اگر کمتر از ۵۰ درصد درانتخابات شرکت کنند، آمریکا حمله خواهد کرد.”

محمد باقر قالیباف که هنوز در آب نمک قدرت، انتظار می کشد تا قبای “رضا شاه حزب الهی” بپوشد، به التماس می افتد: “ما از مردم عاجزانه خواهش می‌کنیم اشتباه امثال ما را ببخشند، ما هم قول می‌دهیم اشتباهاتمان را تکرار نکنیم و بیاییم همگی از اساس عزت ملتمان در این شرایط حساس دفاع کنیم. شرایط ما در حوزه خارجی بسیار حساس است و نباید اجازه دهیم دشمنان از این شرایط بهره برداری کنند.”

به نظر می رسدولادیمیر پوتین هم سخت نگران همین “شرایط حوزه خارجی” است و بیشتر از هدفی که “دشمن” دارد: “هدف آنها برنامه اتمی ایران نیست، بلکه هدف تغییر رژیم در ایران است. روسیه نگران تهدید روزافزون حمله نظامی علیه ایران است. اگر چنین رویدادی اتفاق بیفتد، تبعات و پیامد‌هایش آن چنان فاجعه‌آمیز خواهد بود که ابعاد آن از تصور خارج است.”

به تاخیر افتادن چند باره افتتاح نیروگاه اتمی بوشهر از همین منظر قابل درک می شود. روس ها فردا راانتظار می کشند.

آمریکا و متحدانش حلقه محاصره را تنگتر می کنند.هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا در مجلس سنا می گوید: “دولت باراک اوباما به طور جدی در پی اجرای درست و کامل تحریم ها علیه ایران است و در این راه دیگر متحدان از جمله ژاپن و اتحادیه اروپا، با واشینگتن همکاری می کنند.”

خبر از زمینه سازی استفاده از ذخایر نفتی آمریکا برای جبران قطع صادرات ایران می رسد. همزمان عربستان بطور ناگهانی یک و نیم میلیون بشکه بر صادرات نفت خود می افزاید.

 خبرگزاری رویترز از قطع روابط “بانک اسلامی نور” با جمهوری اسلامی خبر می دهد. این بانک بزرگ عربی بلافاصله تائید می کند که زیر فشار آمریکا تمام روابطش با ایران را قطع کرده است.

اسراییل به جمهوری آذربایجان سامانه دفاع موشکی و ضد هوایی به قیمت یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار می فروشد.

 ناتو سپر دفاع موشکی خود در ترکیه برای مقابله با “تهدید ایران” را راه اندازی می کند.یک فرمانده ارشد ارتش آمریکا این امررا رسما تایید می کند: “سربازان و کارشناسان نظامی آمریکا در منطقه مستقر شده اند.”

این سیستم رادار دفاعی که بخشی از سامانه دفاع موشکی ناتو برای مقابله با خطرات احتمالی موشکی جمهوری اسلامی است در ۷۰۰ کیلومتری مرز ترکیه با ایران مستقر شده است.

 ترکیه با درایت وبرنامه قدم به قدم رویای تاسیس دوباره امپراطوری عثمانی را دنبال می گیرد. وزیر جدید دفاع ترکیه که عضو اخوان المسلمین است، بدون پوشش خبری بر مسند بسیار مهم خود می نشیند. هم اکنون در مصر اخوان المسلمین در رابطه تنگاتنگ با شورای نظامی حاکم بر مصر حرف اول را می زند.هر اتفاقی در سوریه بیافتد اخوان المسلمین نقش کلیدی پیدا خواهد کرد. ترکیه از حالا به مثلث نظامی سوریه ـ مصر- ترکیه و پیوند آن با عربستان سعودی و شورای همکاری خلیج فارس می اندیشد.

اولین اقدام وزیر دفاع جدید ترکیه تقویت بی سابقه رابطه با اخوان المسلمین مصر، سوریه وجنبش حماس است. چرخش بی سابقه و غیرمنتطره اسماعیل هنیه به نفع مردم سوریه از دل همین مناسبات زائیده شده است: “حماس از خواست‌ها و اهداف مردم سوریه حمایت می‌کند. درود بر ملت قهرمان سوریه که در راه آزادی، دمکراسی و اصلاحات تلاش می کند.”

هنیه در روزهائی چنین می گوید که تعداد جانبختگان سوریه از مرز ۷۵۰۰ نفر گذشته است. لین پاسکو، معاون سیاسی دبیرکل سازمان ملل متحد، حرفش این است: “بر اساس گزارش‌های معتبر تلفات در سوریه اغلب بیش از ۱۰۰ غیرنظامی در روز است.” و نیروهای امنیتی سوریه با همراهی و یاری “سربازان بدنام امام زمان” مدام بر این رقم می افزایند.

وزرای امور خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا بر سر تشدید تحریم‌ها علیه دولت سوریه به توافق می رسند؛ دارایی های بانک مرکزی سوریه و همچنین هفت تن از مقامات دولت این کشور را مسدود و خرید طلا، الماس و فلزات گرانبها از سوریه ممنوع می شود.

 روز آخر هفته، العربیه به پیش نویس یک طرح آمریکایی و فرانسوی جدید در مورد سوریه دست می یابد. طرح از شورای امنیت می خواهد که نخست همه نوع خشونت و درگیری در سوریه را متوقف کند و در گام بعدی طرح اتحادیه عرب برای پایان دادن به بحران را به اجرا در بیاورد. اتحادیه عرب خواستار انتقال مسالمت آمیز قدرت و تقدیم کمک های انسانی به غیرنظامیان به ویژه غذا و دارو در مناطق درگیری است.

 

اسفندبه نیمه می رسد. جمهوری اسلامی بیشتر و بیشتر محاصره می شود. آتش تحریم به کارخانه های کبریت سازی می رسد. کسی به فکر یافتن راهی برای جلوگیری از تعطیلی یکی از قدیمی ترین صنایع ایران نیست. مبادلات تجاری که بخش مهمی از “نظام” از آن سود کلان می برد، اولویت دارد. چاره جدید ـ چنانکه رئیس کل بانک مرکزی ـ می گوید دریافت طلا به جای ارز در مبادلات تجاری است.

مهدی خزعلی از زندان به همسرش می نویسد: “این برهه سیاه تاریخ را بخاطر بسپار و به فرزندان مان بگو که چه کسانی از خویش گذشتند تا آینده ای آزاد و آباد را رقم زنند.”

 یکی از این کسان آریا آرام‌نژاد، خواننده و ترانه‌‌سرایی است که نهاد بین‌المللی فری‌میوز freemuse که مهم‌‌ترین نهاد پیگیر وضعیت هنرمندان عرصه موسیقی در سراسر جهان به‌شمار می‌آید خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرطش می شود. مخاطب درخواست، رهبر جمهوری اسلامی است. محمد نوری زاد درنامه بیست وچهارمش از او می پرسد: “آیا اگر همین کارهای شما را شاه پهلوی می‌کرد، او را تأیید می‌کردید؟ یا نه، بر او بر می‌آشفتید و گریبان چاک می‌زدید و دنیا را خبر می‌کردید؟ نمی‌دانم این روز‌ها آیا دلتنگ آغوش خدا شده‌اید یا نه؟ می‌خواهید نشانی‌اش را بدهم؟ آغوش مردم!”

رهبرجمهوری اسلامی به آغوش مردم برگردد یا نه، زمینه ساز “ائتلاف بزرگ ملی” شده است؛ انتلافی که دکتر حسین باقر زاده چنین تصویرش می کند: “یک ائتلاف بزرگ ملی بی‌سابقه در ایران در حال شکل‌گیری است. این ائتلاف نه از طریق گفتگو و مذاکره «رهبران» سیاسی در پشت اتاق‌های دربسته و از بالا صورت می‌گیرد، و بلکه از پایین و در صحنه عمل سیاسی در حال رخ دادن است. در این ائتلاف، تقریبا همه نیروها و قشرهای مختلف اجتماعی شرکت دارند، و داوطلبانه به آن می‌پیوندند. عامل و محرک این ائتلاف هم کسی یا نهادی جز حکومت جمهوری اسلامی ایران نیست. این ائتلاف، اولین حضور میدانی خود را روز جمعه این هفته در جریان رأی‌گیری برای مجلس شورای اسلامی به نمایش می‌گذارد، و راهبردی اساسی را فرا روی اپوزیسیون سر در گم جمهوری اسلامی قرار می‌دهد؛ راه‌بردی که به اپوزیسیون می‌آموزد چگونه می‌توان در فضای متنافر سیاسی ایران حول یک برنامه و شعار واحد متشکل شد و وسیع‌ترین حرکت سیاسی و اجتماعی را ایجاد کرد.”

و زندانیان دلاور سیاسی، سخن آخر را می گویند: “رژیم رای مردم را نه برای تحقق مطالبات آنها و حل بحران ها و مشکلات کشور، بلکه برای تائید سیاست های ویرانگر و بازسازی مشروعیت خود می خواهد. رژیم را در رسیدن به چنین هدفی ناکام بگذارید. قدرت خود را با عدم شرکت در انتخابات به حکومتگران نشان دهید و اجازه ندهید که رژیم ایران نمایش انتخابات را به عنوان سند مشروعیت خود در داخل و خارج از کشور بفروشد.”

و صدای حافظ از اعماق فرهنگ و تاریخ ایران می آید:

شاه ترکان سخن مدعیان می شنود

شرمی از خون سیاوشش باد