مدرنترین جنگندههای امریکایی در فاصله ۳۲۰ کیلومتری خاک ایران فرود میآیند، “عدهای از آقایان و حتی قضات” گرد دیزی مینشینند و برای غارت کشورنقشه میکشند. “اراجیف” نماینده ولی فقیه بر ملا، جزئیات قول شرف قاضی محبوبش فاش، وتمثال معظم اله در کنار آیهای از قران کریم به زیارتگاه مبدل میشود.
و اردیبهشت ۱۳۹۱ است به نیمه. از بهاری چنین عفن، کدامین سال بر خیزد. قاضی القضات “نظام” که جز فرمانبر صاحب باسن مربوطه نیست از “وجود یک اختاپوس ارتباطی بزرگ در کشور” خبر میدهد که “تخلف” این بارش “بیش از دهها میلیون یورو و چندین میلیون دلار” است. اسنادی بدست میآید “حاوی اطلاعات مستند درباره فساد اداری و تبهکاری اقتصادی در سیستم بانکی جمهوری اسلامی دردوره ریاست محمد جهرمی بر بانک صادرات” که فقط یک میلیارد تومانش به مسعود ده نمکی داده شده است تا لاتها را انقلابی کند.
جبهه متحد اصولگرایان از هزینههای میلیاردی با بودجه نهادهای دولتی برای ارسال اس.ام. اس علیه خود خبر میدهد و اعضای جبهه پایداری رقیب را متهم به انتشار جزوههایی با تیراژ میلیونی در نماز جمعه میکنند.
انگار نه انگار که “در آزادترین کشور دنیا” که ولی فقیه اولش دست و بازوی کارگران را میبوسید، دردوران سلطه “باسن معظم اله” به کارگران در روز جهانی کارگر حتی اجازه راه پیمائی ندادهاند. اما همه برای دفع “افسد” به “فاسد” یاد تولید ملی افتادهاند.
هاشمی رفسنجانی که حضوردگربارهاش در صحنه ملموستر میشود، از اینکه “۲۴ میلیارد دلار برای واردات کالاهای اساسی در سال تولید ملی” اختصاص دادهاند اظهار تاسف میکند. علی لاریجانی که مشغول بازی پینگ پنگ لغو و تصویب مصوبهها با احمدینژاد است، از خرید سالیانه ۸۰ میلیوندلارچوب بستنی ازآلمان، و حدود یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار واردات میوه خبر میدهد. و بدون اینکه بروی خودش بیاورد مجلس تحت امری که ریاستش را ایشان یدک میکشند، بر بودجه مهرتصویب میزند، میپرسد: “چطور ما میتوانیم اتم را بشکافیم اما نمیتوانیم چوب بستنی بسازیم؟ اگر مردم ما آناناس و موز مصرف نکنند، آیا دچار سوءهاضمه میشوند؟”
“تفکر شهید مطهری” رابه میان میکشد تا لابد تنور تبلیغ برای انتخاب علی مطهری را داغ کند که باید بیاید و بعنوان یک قهرمان ملی تازه نجات بخش ملت شود.
“نزاع فاسدان بر سر فساد” در اوج است. آمارهای فساد در قم منتشر میشود مایه افتخار: پایتخت تشیع؛ غرق در الکل و اعتیاد. پدیده “مردان فاحشه” در ایران رسانهای میشود؛ امری که در سالهای اخیر پدیدار شده وگسترش یافته و “نه تنها در میان گروهی معدود از زنان دارای سنین بالا، بلکه حتی در میان برخی دختران جوان” مشتری دارد.
فقر و فحشاء که وعده نابود شدنشان را ولی فقیه اول داده بود، به روزگار ولی دوم در هم تنیدهاند. روزنامههای شرق، دنیای اقتصاد، و اعتماد گزارشهایی درباره “انتقاد روحانیون بلندپایه از گرانیها” و “کاهش ۵۰ درصدی قدرت خرید مردم” منتشر میکنند.
شرق مینویسد: “گرانیها دولت را به زانو درآورده است.”
گزارش نشریه آلمانی ویرتشافتزبلت تکان دهنده است: “اوضاع اقتصادی ایران وخیمتر از آن است که مسئولان این کشور ادعا میکنند. به نظر میرسد مسئله اکثریت ایرانیان پیش از آنکه مسئله هستهای باشد تامین ابتداییترین مایحتاج روزمره است.”
بخش عمده گرانی با تحریم جهانی ارتباط مستقیم دارد. به نوشته اشپیگل: “جمهوری اسلامی در دور زدن تحریمها موفق نبوده است.”
تحریمها مدام دامنه بیشتری میگیرند. یک گروه لابی حقوقی امریکایی بنام “اتحاد علیه ایران هستهای” به رهبری مارک والاس سفیر سابق امریکا در سازمان ملل صندوق جهانی پول را تحت فشار قرار داده تا رابطه خود با ایران را محدود کند.
“نظام” که چراغ اطلاع رسانی رابرای مردم ایران کاملا خاموش کرده است، لغو یا توقف تحریمها را هدف دارد. تحریمهائی که در فاصله کمی از نشست بغداد –ـ سوم خرداد-ـ به سرمنزل تحریم رسمی نفت میرسد.
زمینه مناسب برای تحریم کامل نفت فراهم شده است. دو خبراختصاصی رویترز از وضعیت بازار نفت، افق راروشن میکند:
آمار صادرات نفت ایران به کمترین میزان خود در ۲۰ سال گذشته رسیده است.
عراق و عربستان سعودی، کمبود بازار را جبران کردهاند.
انگشتان فلزی اقتصاد که مدام فشارش را بر گلوی “نظام ” بیشتر میکند از صفحات قطور پرونده دهساله اتمی مِی آید. آشی که رهبر دوم به دستور رهبر اول بار گذاشت و حالا دارد بدجوری بطرف “نقطه جوش” میرود.
نشریه آرتیکولو تره، فضای بعد از نشست استانبول را دراین عنوان خلاصه میکند: “از طبل جنگ تا مذاکره و گفتمان.”
ترکیه را میتوان “دوست سابق” دید. عنوان “تودی زمان” بسیار پرمعنی است: “ترکیه خود را از دست ایران خلاص میکند.”
ترکها سخت از سیاست “فریب” جمهوری اسلامی جا خوردهاند. انتقال محل گفتوگوها از استانبول به بغداد، “نظام” را از حمایت یک میانجی قابل اعتماد و موثر برای “چانه زنی اتمی” محروم کرد. مسکو و بغداد میکوشند این نقش را بعهده بگیرند. بغداد در جستوجوی یافتن موقعیتی منطقهای، روی گرفتن “فتوا” ی مجدد حرام بودن سلاح اتمی از رهبر جمهوری اسلامی حساب بازکرده واز میزبانی بهره میبرد.
روسها با طرح “گام به گام” فعال شدهاند. سرگئی ریابکوف معاون وزیر خارجه روسیه و محمود رضا سجادی سفیر جمهور اسلامی در مسکو همزمان این طرح را تائید میکنند. کرملین جامه نقش “میانجی مورد اعتماد” میپوشد و “نظام” محتاطانه قدم بر میدارد.
رضا تقی زاده-ـ تحلیل گر سیاسی ـ– منظر روسها را چنین ترسیم میکند: “کاخ کرملین همین روزها شاهد جا بجایی در راس هرم قدرت سیاسی و آغاز سومین دور ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین خواهد بود. فشارهای داخلی و خارجی طی ماههای اخیر چهره نخست وزیر کنونی و رییس جمهور آینده روسیه را بشدت مخدوش ساخته است. پوتین مایل است با بدست گرفتن شاخه زیتون، پیش از تصاحب دوباره قدرت، مناسبات روسیه با غرب و بخصوص آمریکا را در مسیر توسعه همکاریها قرار دهد. ایفای نقش مثبت در قبال برنامه اتمی ایران و کره شمالی، میتواند تا حدودی به تامین این هدف کمک کند.”
علی باقری-ـ داماد رهبرـ معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی از چین به مسکو رفته است. مانند دور گذشته رایزنی اصلی بعهده اوست. نمایندگان جمهوری اسلامی و آژانس بین المللی انرژی اتمی هم دیدار دو روزهای در پیش دارند.
علیاصغر سلطانیه، نماینده “نظام” در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ابراز امیدواری می کند که مذاکرات آتی –ـ ۲۴ و ۲۵ اردیبهشت ـ- با آژانس به “حل مسایل باقیمانده” منجر شود.
چهارمین بار است که مذاکرات به دقیقه نود میرسد. در سه بار گذشته “مقام معظم” بر همه تصمیمات خط بطلان کشیدهاند. این بار که از طریق داماد مربوطه مستقیما در مذاکرات حضور دارند، باید در انتظار حاصل بود: نوشیدن جام زهر برای ایران یا اصرار بر ساختن سلاح اتمی برای حفظ “نظام”؟
در انتظاراین لحظه است که همزمان با آغاز مانور “سپرجزیره” چندین فروند از پیشرفتهترین جنگندههای اف- ۲۲ در یکی از پایگاههایی که با ایران نزدیک به ۳۲۰ کیلومتر فاصله دارد، فرود میآیند. خصوصیت این جنگندهها قدرت استتار و تکنیک بسیار مدرن آنهاست و در حال حاضر گرانقیمتترین هواپیمای جنگی دنیا به شمار میروند.
احمد وحیدی، وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، استقراراین جنگندهها را اقدامی “مضر” میخواند.
دیپلماسی تنش زا ادامه دارد. دعوا با کشورهای عربی، آمریکا، کانادا و اسرائیل وارد مرحله تازهای میشود. همزمان با درخواست وزارت خارجه از امارات برای پایان دادن به “گستاخی”، از بازداشت سه ایرانی به اتهام تلاش برای ترور سفیر خاندان آل سعود در مصر و احتمال اقدام تلافی جویانه جمهوری اسلامی در مقابل کانادا خبر میرسد. دفتر امور ویزای سفارت کانادا در ایران تعطیل میشود.
سردار محمد علی جعفری که دستانش به خون نداو سهراب آغشته است، دست به تهدید تازهای میزند: “سپاه مخالفان را از سرراه بر میدارد.”
تنها کسانی مانندغلامعلی خیاط خلقی، اجازه فعالیت دارند که خود را بعنوان طراح پروژه قدیمی انتقال آب دریای خزر به کویر جا زدهاند و تازه طرح جدید بسیار بزرگی هم دارند که “اندازه و فراگیری” اش از این پروژه هم بزرگتر و هدف آن مهیا کردن مقدمات ظهور امام زمان است.
بهار تلخ دیگری است که به روزهای سرنوشتی خرداد میرود.
رضا شهابی کارگر در بند، از”زندان شیخ”، اوین بند ۳۵۰ سالن ۱ اطاق ۳ می نویسد:
“از قصه پر غصه آزادی ستیزی و حکایت پر شکایت عدالت گریزی در این دیار گویی گریزی نیست. نسل امروز تاوان سکوت نسل دیروز در برابر انحراف از آزادی، استقلال و عدالت را میپردازد. پس فریاد بر آوریم تا نسل فردا ما را به عتاب خطاب نکنند. این باغ ویران را هر روز بری و زندان ایران را هر روز میهمان تازه تری میرسد. من تنها به در بند بودن فعالین کارگری و خودم اعتراض نمیکنم، آری من به همان شدت و با همان قوت به زندانی شدن فعالان آزادیخواه و شخصیتهای مردمی، روزنامه نگاران، دانشجویان و زنان آزادیخواه اعتراض میکنم، به نقض حقوق اولیه زحمتکشان اعتراض میکنم، به استثمار و بهره کشی از کارگران اعتراض میکنم. من به فقر و تبعیض مخصوصا برای طبقه فرودست جامعه اعتراض میکنم و در یک کلام به نقض حقوق بشر اعتراض میکنم.”
و فریاد فرخ یزدی که در زندان “ شاه” دهانش دوختند بر بام فلک می شود:
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
دست خود ز جان شستم از برای آزادی
تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
میدوم به پای سر در قفای آزادی
با عوامل تکفیر صنف ارتجاعی باز
حمله میکند دایم بر بنای آزادی
در محیط طوفای زای، ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی
شیخ از آن کند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی
دامن محبت را گر کنی ز خون رنگین
میتوان تو را گفتن پیشوای آزادی
فرخی ز جان و دل میکند در این محفل
دل نثار استقلال، جان فدای آزادی