تا آزادی روزنامه نگاران زندانی

مهسا امرآبادی
مهسا امرآبادی

آیا قرار است دوباره روزنامه نگاران و فعالین دانشجویی قربانی شوند؟ این سوالی است که در این چند ماه بارها از خود می پرسم و هربار خوش باورانه و با امید، می گویم نه این بار همه با هم هستند، این بار قرار نیست ما قربانی سیاست ورزی سیاستمداران شویم، این بار هم سیاستمداران طعم زندان را چشیده اند و می دانند زندان ناحق چه زجری است.

محبس بودن افرادی مانند تاج زاده، امین زاده، صفایی فرهانی، میردامادی، بهشتی و بقیه بزرگ مردان سیاست ایران یک مصیبت برای کشور است که تا مدت ها آسیب و زیان آن جبران نمی شود و بر هیچ کس پوشیده نیست که اکنون شریفترین فعالین عرصه سیاست ایران در زندان به سر می برند و یا مدتی بازداشت بودند و با وثیقه های سنگین و میلیونی آزاد شدند.

همه ما با زندانی بودن فعالین احزاب و فعالین سیاسی مخالفیم و از زندان بودن آنان ناراحت. اما شاید لازم باشد با نگاهی به صدور احکام سنگین برای سیاستمدارانی که زمانی در حکومت نقش ایفا می کردند و در دایره قدرت بودند و نگاهی به شرایط نگهداری و اعطای مرخصی به آنان و مقایسه آن با احکام غیر قابل تصور و شرایط روزنامه نگاران و دانشجویان، به این فکر بیافتیم که موضوع روزنامه نگاران و فعالین دانشجویانی که بعضا حتی نام آنها هم در میان خبرهای افراد شاخص گم می شود، توجه ویژه می طلبد و باید با نگاهی جداگانه آن را بررسی کرد.

باز هم تاکید می کنم که از زندانی بودن افرادی که قبل از این خدمات بسیاری به نظام کرده اند و کشور به وجود تک تک آنها نیازمند است، ناخشنود و خواهان آزادی این افراد هستم اما قرار نیست در این میان روزنامه نگاران و دانشجویان قربانی شوند.

اکنون خانواده روزنامه نگاران بازداشتی، به دلیل سابقه و تجربه ای که در این زمینه دارند و بارها شاهد قربانی شدن این طیف توسط برخی از سیاستمداران بوده اند، نگران هستند. آنان مدام از هم می پرسند آیا در صورت مصالحه و یا آرام شدن فضا، همسران و فرزندان روزنامه نگار ما در زندان می مانند؟ آیا هنگامی که آقایان هاشمی، موسوی، کروبی، خاتمی و سایر مقامات نظام از لزوم آزادی زندانیان سیاسی سخن می گویند، به عزیزان ما هم توجه می کنند و یا این که در مذاکرات و لابی های خود، تنها به یاد دوستان هم حزبی و همفکر خود هستند و تنها به آزادی فعالین سیاسی توجه می کنند که زمانی در دایره خودی ها قرار داشتند؟

شاید این نگرانی بی مورد باشد اما هنگامی که روند آزادی ها، مرخصی ها و احکام را می بینند، نگرانی شان دو چندان می شود. سنگین ترین احکام فعالین سیاسی ۶ سال است و خوشبختانه شاهد آزادی برخی از آنان و احتمال آزادی برخی دیگر هستیم، اما وقتی به احکام روزنامه نگاران و دانشجویان نگاه می کنیم متوجه می شویم بیشترین فشارها متوجه این دو قشر آسیب پذیر است. حکم ۶ سال زندان و ۵سال تبعید و محرومیت مادام العمر از فعالیت مطبوعاتی احمد زیدآبادی در دادگاه تجدید نظر تایید می شود، ناباورانه خبر حکم ۷ سال و ۴ ماه به همراه ۷۴ ضربه شلاق بهمن احمدی امویی را می خوانیم، به پسر بچه مسعود لواسانی نگاه می کنیم و ۸ سال و نیم زندانی او را به یاد می آوریم، خبر ۹ سال زندانی سعید لیلاز همه مان را شوکه می کند، خبری از مزدک علی نظری و محمد داوری نداریم، شنیده ام که مو و ریش ساسان آقایی بلند شده اما همچنان می خندد، صمیمی و سحرخیز همچنان بلاتکلیف هستند، تاجیک دوباره دستگیر می شود و شیوا نظرآهاری در سلول سردش می لرزد.

مسعود باستانی به انتظار حکم دادگاه تجدید نظر است و با ناامیدی از احتمال تایید حکمش خبر می دهد و خود را برای ۶ سال زندان آماده می کند. خانم مفیدی و شمس الواعظین به جرم دفاع از آزادی مطبوعات و روزنامه نگاران بازداشت شده اند، وقتی به عکس خونین مهدی محمودیان و چشمان محزونش نگاه می کنیم معنای واقعی درد را می فهمیم، کیوان مهرگان در انفرادی است و کاری از دستمان بر نمی آید که برای نسرین وزیری و محمد نوری زاد انجام دهیم.

وضعیت دانشجویان و فعالین دانشجویی نیز بهتر از روزنامه نگاران نیست که شاید بدتر از آنان باشد. ۱۵سال حبس برای ضیا نبوی رتبه اول کارشناسی ارشد، ۱۱ سال برای مجید دری، ۸ سال و ۶ ماه زندان برای مجید توکلی و …

دوست دارم در این جا نام تک تک دوستان روزنامه نگارم را بیاورم اما تعدادشان بسیار زیاد شده است. درحالی که روزنامه نگاران و دانشجویان نه خواهان قدرت بوده اند و نه به دنبال پول و مناصب دولتی. گناه آنان شاید تنها در این بود که تحریریه ای می خواستند با روزنامه ای که آزاد باشد و توقیف نشود. بسیاری از روزنامه نگاران حتی از خیر بیمه و حقوقی که کارکنان سایر نهادها از آن برخوردارند، هم گذشته بودند.

پس دلیل این همه فشار بر ما چیست؟ چرا افرادی که فکر می کنیم دولت و حکومت از آنان کینه ای بس عظیم و فراموش نشدنی دارد، حداکثر به ۶ سال حبس محکوم و البته بسیاری از آنان پس از برگزاری دادگاه بدوی با وثیقه های سنگین آزاد می شوند و برخی از آنان هم به مرخصی های طولانی مدت می آیند اما روزنامه نگار و دانشجو باید مدت های مدید زندانی را تحمل کند، احکامی غیرقابل تصور برایشان صادر می شود و در پاسخ به درخواست خانواده ها مبنی بر ارائه وثیقه و حتی درخواست مرخصی می گویند این افراد باید تا زمان اجرای حکمشان در زندان بمانند؟!

لازم است باز هم در اینجا تاکید کنم که من و قطعا همه ما از زندانی بودن بزرگان عرصه سیاست ایران ناخشنود و نگرانیم اما آیا قرار است باز هم ما روزنامه نگاران قربانی شویم؟ آیا هزینه بازداشت و زندانی کردن روزنامه نگاران و دانشجویان برای حکومت بسیار کم تر از سایرین است؟ و آیا مقامات و متنفذین نظام به موضوع روزنامه نگاران توجه دارند؟

همه این سوالات در آینده ای نه چندان دور پاسخ داده می شود و امیدوارم پاسخ سوالات و دلنگرانی خانواده روزنامه نگاران زندانی این باشد که بزرگان و افرادی که احتمالا در سطوح بالای کشور قدرت چانه زنی و لابی دارند، به این موضوع هم توجه ویژه می کنند و تنها به دنبال آزادی دوستان و همفکران خود که زمانی در تصمیم گیری های کلان نقش داشتند، نیستند. هرچند که زمانی از گزند انتقاد همین روزنامه نگاران هم بی نصیب نبوده باشند.

( این یادداشت درباره شرایط و انتظارات روزنامه نگاران دربند است، در حالی که مشکلات روزنامه نگاران و خبرنگارانی که به اصطلاح آزاد هستند و هنوز گرفتار نشده اند نیز بسیار بیشتر از آن چیزی است که بتوان در اینجا گنجاند)

منبع: کانون زنان ایرانی