هم نوایی جعفری و نتانیاهو

میر حمید سالک
میر حمید سالک

در طی هفتۀ گذشته، فرماندۀ سپاه پاسداران توانست دوبار خبر ساز شود. بار نخست زمانی بود که به نقش نیروهای نظامی ایران در لبنان و سوریه اشاره کرد؛ سخنانی که بلافاطله رئیس جمهور لبنان را به واکنش وادار کرد و به ادعاهای کشورهای غربی در مورد دخالت نظامی ایران در حمایت از دولت اسد مهر تأئید زد. بار دوم زمانی بود که از همگان خواست تا برای جنگی به مراتب بزرگتر و پر هزینه تر از جیب مردم ایران آماده شوند. او همانند وزیر دفاع جمهوری اسلامی و در کنار افراطی ترین جنگ طلبان اسرائیل منادی جنگی آخرالزمانی شد. به نظر می آید مجموعۀ این سخنان به همراه سایر مواضع نظامیان در مورد قدرت بی حد و حصر نظامی ایران از سر هدفی معین و منطقی ویژه طرح گردیده است. بیانات جعفری در مورد سوریه و لبنان، در چهارچوب سیاست های کلی حاکمیت نبود، چنان که مسئولین وزارت خارجه را وادار به تکذیب برداشت های رسانه های غربی از این سخنان کرد. هم چنین در مورد قریب الوقوع بودن جنگ بین ایران و اسرائیل و حامیان آن نیز سخنان جعفری مغایر مواضع قبلی حاکمیت بود. به نحوی که بعد از سخنان جعفری، رهبر برای تلطیف شرایط، اعلام کرد که ایران قصد تعرض به هیچ کشوری ندارد. معمولاً بیش از این تهدیدات اسرائیل، از سوی نظامیان و غیر نظامیان حکومت، بیشتر به “لاف زنی صهیونیست ها” تعبیر و تفسیر می شد.

 در این مقاله تلاش شده است تا معین گردد هدف کلی از بیان چنین مواضعی از سوی جعفری و تند کردن فضای جهانی علیه ایران، بیشتر پیامی رو به داخل است تا اینکه مناسبات جهانی را در نظر داشته باشد. سران سپاه سعی دارند با طرح چنین موضوعاتی در داخل، دامنه قدرت و حوزۀ اختیارات خود را افزایش داده، میدان را برای ترکتازی های روزافزون خود بیش از پیش مهیا سازند. بدیهی است طرح موضوع فوق در این مقاله جهت کتمان خطر وقوع جنگ از سوی نویسنده نیست. بدون شک سیاست های ماجراجویانۀ حاکمیت جمهوری اسلامی به همراه سیاست های افراطی جنگ طلبان در اسرائیل و آمریکا، چنان انبار باروتی فراهم کرده که به کوچکترین جرقه ای شعله ور خواهد شد. هدف از درج این مطالب روشن ساختن این نکته است که نظامیان در ایران تلاش می کنند با استفاده از چنین جو و فضایی، برای خود امتیازاتی بیشتر کسب کنند.

فرمانده سپاه با طرح بحث سوریه نشان می دهد که عملاً پای ایران به میدان جنگ کشیده شده است. ایران بارها اعلام کرده که کشورهای غربی به همراه کشورهای عربی وارد جنگ با دولت سوریه شده اند. به هنگام حضور سعید جلیلی و علاالدین بروجردی در سوریه، آنها وعده دادند که ایران سوریه را به هیچ وجه تنها نگذاشته، به هر وسیله ای مانع از شکستن “کمر مقاومت” می گردد. اگر چه قبل و بعد از سخنان جعفری وزارت امور خارجه دخالت نظامی ایران را در سوریه تکذیب کرد، مواضع ارشدترین مقام سپاه به نوعی درگیری نظامی را در درگیری های سوریه مورد تأکید قرار داد. این مواضع قبل از این از سوی معاونین وی هم اعلام شده بود که حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه مانع از آن شد که غیر نظامیان بیشتری به دست گروه های شورشی در سوریه کشته شوند. هم چنین سردار سالار آبنوش نیز بر حضور نظامی ایران در سوریه تأکید کرده بود. طرح موضوع از طرف فرمانده سپاه می تواند تأکیدی بر مواضع سایر رهبران نظامی کشور و نقطۀ عطفی در اعلام مواضع رهبران جمهوری اسلامی در قبال جریانات سوریه باشد.

با طرح موضوع حضور نظامی ایران در سوریه عملاً پیامی داخلی ارسال می شود. بخشی از این پیام متوجه کل حاکمیت است. سپاه طلب می کند در مقابل حضور نظامی در سوریه و دفاع از رژیم اسد و در نهایت تضمین بقای جمهوری اسلامی، حاکمیت باید از او به طور کامل حمایت کند. هم چنین پیام دیگر داخلی آن به گروه های سیاسی مخالف داخلی است. مسئول سپاه با ایراد چنین سخنانی قصد قدرت نمایی دارد. به عبارت روشن تر جعفری به مخالفین داخلی هشدار می دهد که سپاه از چنان توان و قدرت نظامی برخوردار است که توانسته به مقابله با یک شورش نظامی مورد حمایت کشورهای قدرتمند جهان برخیزد و تا حد زیادی مانع از سقوط دولت اسد شود.

اشاره به لبنان هم علاوه بر زنهار به کشورهای جبهۀ مقابل ایران، دلگرمی برای نیروهای داخلی است. او از یک سو به اسرائیل هشدار می دهد که در صورت حمله به ایران نیروهای ایرانی و متحدین حزب الله از مرزهای لبنان، جنگ با اسرائیل را پی خواهند گرفت. در ضمن نیروهای حامی خود را در داخل کشور آسوده خاطر می سازد که سپاه از چه امکانات ویژه ای برخوردار است. فرماندهان سپاه مطمئن هستند که واهمه از جنگ می تواند موجبات تزلزل را در میان نظامیان در همۀ سطوح فراهم آورد. باید نیروهای نظامی تضمین های لازم را داشته باشند، که در صورت بروز جنگ، امکانات دفاعی لازم مهیا است. هر چه این خاکریزهای دفاعی دورتر باشند آسودگی خاطر بیشتر است. تفسیر دیگر از کلام جعفری می تواند این باشد که در صورت حملۀ اسرائیل به ایران، جنگ در مرزهای لبنان و اسرائیل ادامه خواهد یافت، بنابراین گزندی نیروهای داخلی را تهدید نخواهد کرد. بدون تردید این محاسبات در روی کاغذ می تواند درست باشد، اما اینکه در واقعیت چه صورتی خواهد یافت، نکته ای بحث برانگیز است. به ویژه با توجه به تفاوت بین توان نظامی ایران و جبهۀ مقابل باید بیشتر به این تئوری شک کرد. بد نیست بدانیم، دکتر حسن یاری، کارشناس کالج نظامی کینگستون کانادا، حد این تفاوت را به اندازۀ یک اقیانوس ارزیابی می کند.

اشاره به حتمی بودن وقوع جنگ بین ایران و دشمنان از چند جهت می تواند کارکرد داشته باشد. اول آنکه باید کشور برای این درگیری نظامی آماده شود. به عبارت روشن تر امکانات حکومت و کشور باید صرف آمادگی نیروهای مسلح شود. بودجه های مورد نیاز نیروهای نظامی بدون کمترین سؤال و جوابی باید تأمین شود. این موضوع اهمیت بیشتری پیدا می کند اگر بدانیم بنا بر اعتراف نایب رئیس مجلس از صادرات نفت ایران، روزانه، رقمی قریب به یک و نیم میلیون کاسته شده است. نتیجۀ اینکه کشور با کسری درآمدی حدود 40 میلیارد دلار در سال روبرو است. بنا بر این در تقسیم این درآمد مختصر به جا مانده باید نیروهای نظامی و در رأس آن سپاه جایگاه ویژه بیابند. یعنی سپاه تنها به در دست گرفتن قراردادهای کلان اقتصادی با دولت و مدیریت بر پردرآمدترین وزارتخانۀ کشور قانع نخواهد بود و باید بیش از این ارقام، از خزانۀ کشور در اختیار بگیرد.

تعبیر دیگری که از جملۀ آمادگی همه برای آغاز یک جنگ دیگر وجود دارد، اعلام شرایط جنگی در کشور است. در شرایط جنگی تمام اتفاقات باید با صلاحدید نظامیان اجرایی شود. باید سکوتی قبرستانی بر کشور حاکم شود. به عنوان مثال انتخابات ریاست جمهوری آینده در پیش رو است. این امر که در طی چندین انتخابات اخیر ریاست جمهوری به ویژه آخرین آن، برگزیدن رئیس دولت با تنش هایی همراه بوده، چندان خوشآیند مسئولین کشور از جمله نظامیان نبوده است. از دیدگاه سرداران این انتخابات باید بی هیچ درگیری پایان یابد. به نظر می آید از هم اکنون سپاه تصمیم خود را گرفته است که با طرح شرایط جنگی، از هرگونه برخورد احتمالی پیشآپیش جلوگیری کند. هم چنین سپاه می داند با وخامت اوضاع اقتصادی کشور، خطر شورش های کور می تواند برای حاکمیت دردسر ساز باشد. بنابراین باید شرایطی را فراهم کرد که هیچ صدایی بلند نشود. هم چنین هر کسی که می تواند نقطۀ تهدیدی برای سیاست های تمامیت خواهانۀ سپاه باشد در چنین شرایطی باید یا تمکین کند و یا اینکه عوارض مخالفت های خود را پرداخت کند. نمونۀ بارز آن هاشمی و خانوادۀ او است. دستگیری شبانۀ دختر رئیس مجمع تشخیص مصلحت و تفهیم اتهام مهدی هاشمی توسط نمایندۀ دادستان در بدو ورود به ایران نمی تواند خارج از سیاست های کلی نظام و به ویژه رهبری و مشاورینش باشد که نظامیان دست بالایی در آن دارند. اگر توجه داشته باشیم بازگشت مجدد هاشمی به صحنه و نزدیکی برخی از اصولگرایان به وی می تواند زنگ خطری برای کسانی باشد که به بهانۀ وجود جنگ، سیاست های معتدل رفسنجانی را بر نمی تابند.

دست آخر باید به این نکته نیز اشاره کرد که شرایط جهانی به سویی می رود که فشارهای روز افزون باعث شده تا حکومت ایران بر سر یک دوراهی، پذیرش شرایط بین المللی و یا رفتن به سوی میدان جنگ، قرار بگیرد. اگر چه شرایط نه جنگ و نه صلح، برای نظامیان می توانست مطلوب ترین حالت باشد، اکنون که نقطۀ تصمیم گیری رسیده، پذیرش و توافق با کشورهای پنج به علاوۀ یک، برای ژنرال ها چندان کار ساده ای نخواهد بود. این توافق می تواند باعث دور شدن سایۀ جنگ از کشور شده و قدرت مانور سپاهیان را کاهش دهد. یعنی کسانی که، به بهانۀ “خطر وجود دشمن”، حوزۀ نفوذشان را همه جا، حتی به مناطق زلزله زده کشیده اند، در صورت رفع تنش باید بپذیرند که قدری آرام تر شده، بر اختیارات محدودتری قناعت کنند. اما اگر نتوان شرایط نه جنگ و نه صلح را ادامه داد، به نظر می آید سپاه راه خود را انتخاب کرده و از زبان فرمانده خود، مردم را برای یک درگیری نظامی آماده می کند. در حقیقت رهبری سپاه با طرح این سخنان مواضع خود را برای دیگران تبیین می کند تا بدانند شرکت در جنگ برای این گروه از “اوجب واجبات” است اگر منافعی در میان باشد. اگر این تصور پس ذهن آقایان نبود به توصیۀ عقلای داخل و خارج گوش فرا می دادند و در چنین شرایط خطیری بی پروا بر طبل جنگ نمی کوبیدند و راهی برای مصالحه می جستند.

سخنان فرمانده سپاه در مورد حتمی بودن جنگ به آشکارا نظیر سخنانی است که از زبان نتانیاهو و شرکا شنیده شده است. از هر دو سو نوای بد آهنگ شیپورهای نزاعی خانمانسوز برخاسته است. هر دو طرف به لفاظی های عجیب و غریب دست زده اند. از جمله فرمانده هوا و فضای سپاه مدعی شده در صورت حمله به ایران جنگ جهانی سوم آغاز خواهد شد. این ادعا تنها می تواند ناشی از خودباوری بیش از حد و یا فریب افکار عمومی باشد. اگر مدعی این فرضیه، سردار حاجی زاده، قدری به انزوای ایران در عرصۀ جهانی فکر می کرد، نگاهی به مانور اخیر دریایی غربی ها در خلیج فارس می انداخت، اندکی روابط ایران با روسیه و چین و ارتباطات غربی ها با این دو کشور را مرور می کرد، بعید بود به جز از سر مزاح این تئوری را مطرح کند. ممکن است درگیری نظامی با ایران ابعاد منطقه ای به خود بگیرد، ولی تصور اینکه مسلمانان جهان و سایر دولت های آزادیخواه جهان، نظیر “ونزوئلا و نیکاراگوئه”، در یک سو و در حمایت از ایران به مقابله با “صهیونیست ها و امپریالیست ها” برخیزند، بیشتر به درد دلگرمی برای نیروهای هوادار جمهوری اسلامی خواهد خورد. اگر چه ذائقۀ جامعۀ جهانی اکنون چندان با جنگ همراه نیست، اما نباید تصور کرد که تند کردن فضا باعث ایجاد حاشیۀ امن برای حاکمین ایران می شود. این فضای تند منتظر کوچکترین بهانه است. تا همین جا هم ایرانیان بهای سنگینی را برای این اضافه گویی ها پرداخته اند.هر چند که سپاهیان با ایجاد این فضای جنگ توانسته اند امتیازاتی ویژه دریافت کنند.