نخود لوبیا، فروغ و خانه‌ی سینما

نویسنده
رحمان حیدری

» اتفاق‌های جامعه‌ی فرهنگی

شبکه‌ی ۲ به انعکاس مسائل ادبی هنری روز در شبکه‌های اجتماعی و عکس‌العمل کاربران ایرانی به آن مسائل می‌پردازد.

 

عکس هفته

“کریستوفر مولونی”، عکاس کانادایی در مجموعه‌ای جالب و تحسین‌برانگیز سعی در ادای دین به فیلم‌های ماندگار تاریخ سینما دارد. او در لوکیشن فیلم‌ها، از عکس صحنه‌ای از فیلم عکس می‌گیرد به شکلی که فضاها بر هم منطبق باشند. عکس بالا یادآور صحنه‌ای معروف از فیلم “آنی هال” ساخته‌ی وودی آلن است.

 

برخورد قانونی با کانون نویسندگان

پس از برگزاری مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران، غلامحسن محسنی اژه‌ای، سخنگوی قوه قضائیه، کانون نویسندگان ایران را تهدید به برخورد قانونی کرد. به گفته‌ی اژه‌ای چنانچه کانون نویسندگان در زمانی که برای آن محدودیت ایجاد شده، فعالیت‌هایش را از سر بگیرد، دادستان با آن برخورد قضائی خواهد کرد. در شصت و هشتمین نشست خبری قوه قضائیه، غلامحسن محسنی اژه‌ای در واکنش به برگزاری مجمع عمومی کانون نویسندگان گفت: “هر نهادی که به حکم قانون تأسیس و یا برای آن محدودیتی ایجاد شود، چنانچه در زمانی که محدودیت ادامه دارد خلاف آن عمل کند دادستان نسبت به آن معترض می‌شود و جلوی آن را خواهد گرفت. برخی از محرومیت‌ها ابدی است و چنانچه افراد نسبت به این محرومیت بی‌توجهی کنند حتماً جلوی آن گرفته خواهد شد.”

 

علی زمانی عصمتی: جشن خانه‌ی سینما

از جشن خانه‌ی سینما که دیشب برگزار شد خوشم آمد. نه از مجری و تریبون خبری بود نه از صحنه‌آرایی و تجمل. قاعدتاً سخنرانی و گزارشی هم در کار نبود. همه‌چیز سینمایی بود. مثل دیدن یک فیلم در سینما. برندگان جوایزشان را روی پرده می‌گرفتند و سعی شده بود جوایز با طرح‌های مختلف به صورت غافلگیری به دست برنده برسد. در واقع رساندن هر جایزه توسط دو نفر از اهالی آن فن به برنده، به صورت یک فیلم کوتاه ساخته شده بود و ما شاهد یک فیلم بلند شامل چندین فیلم کوتاه بودیم. به مجید برزگر سازنده‌ی این فیلم و مجموعه‌ی خانه‌ی سینما و جناب آقای بزرگ‌نیا و عسگرپور که جشنی بی‌هزینه و تجملات معمول را تدارک دیده بودند؛ تبریک و خسته نباشید می‌گم.

 

علی سرهنگی: سالروز درگذشت رضا بیک ایمانوردی

هنرپیشه مردمی و سرشناس سینما

روزی که مرد هزار چهره سینما با زندگی خداحافظی کرد!

“رضا بیک ایمانوردی” بازیگر سینما و ورزشکار، ایرانی در ۲۵ خرداد ۱۳۱۵ در تهران متولد شد…پدرش اصلان ایمانوردی از مهاجران باکو و مادرش اهل شاهین تپه قزوین بود، وی بعد از طی دوران نوجوانی به دلیل تسلط به زبان انگلیسی به استخدام سفارت آمریکا در آمد..

در سال۱۳۴۰ بر حسب اتفاق و به دنبال برخوردی که تصادفاً با ساموئل خاچیکیان در خیابان داشت خاچیکیان از اندام ورزیده و چهره سینمایی او که مناسب برای ایفای نقش‌های عامه پسند تشخیص داد و از ایمانوردی دعوت به عمل آورد تا دراستودیو آژیر فیلم حضور پیدا کند…او در این استودیو در اولین نقش زندگی سینمایی خود رل کوتاهی در فیلم فریاد نیمه شب بازی کرد که همین نقش چند دقیقه‌ای باعث شد تا این کارگردان بزرگ در فیلم‌های بعدی خود مانند: یک قدم تا مرگ، دلهره، ضربت، سرسام و… جهت بازی از او دعوت به عمل بیاورد…

در جوانی از قهرمانان ورزش رزمی کشتی کچ ایران بود و حرفه اصلی بیک که در سینما هم بسیار به او کمک کرد تا به شهرت برسد ورزش کشتی کچ بود، او در باشگاه‌های ستاره، نادر و کیان تهران ضمن تمرین گاهی سمت مربی را نیز بر عهده داشت…

بعد از ورود به صحنه سینما با اجرای نقش‌های مختلف در فیلم‌های اکشن و کُمدی با نام هنری بیک ایمانوری در بیش از یکصد و پنجاه فیلم سینمایی ایرانی و خارجی، به عنوان یکی از پرکارترین بازیگران سینمای ایران در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی به محبوبیت ویژه‌ای دربین مردم کوچه و بازار و کارگر دست یافت و به واسطه توانایی که او درایفای نقش‌های مختلف سینمایی داشت، لقب مرد هزار چهره سینما را کسب کرد…

بیک ایمانوردی در فیلم‌های کُمدی با الهام از نقش ستوان کلمبو با بازی پیتر فالک به همراه گویشی شیرین با دوبله منوچهر اسماعیلی ظاهر می‌شد، که این فیلم‌ها در بین عامه مردم با استقبال زیادی همراه بود…وی در سال ۱۳۵۵ استودیو “آربی فیلم” مخفف (رضا بیک) را در خیابان نادری بنا نهاد، که در آن اقدام به تهیه فیلم‌های ایرانی و نیز خرید و دوبله فیلم‌های خارجی می‌نمود…

این هنرپیشه مردمی در اواخر شهریور ۱۳۸۲ بعد از یک سال مبارزه با بیماری سرطان ریه، در بیمارستان شهر فینیکس آریزونا، ساعت ۴۸: ۱۲ بامداد در سن ۶۷ سالگی درگذشت.

 

علی میرشاه‌ولدی: نخود لوبیا و فروغ

امروز متوجه شدم تو کتابخونه‌م به صورت کاملا اتفاقی کتاب فروغ و پروین کنار هم چیده شده. حالا اینکه چرا کتاب پروین انقدر رنگ و رو رفته و شبیه گونی نخود-لوببا ست و کتاب فروغ با جلد رنگی و محکم، لابد واسه اینه که به قول آقا خواستند چهره‌ی پروینو بپوشونند و فروغو بالا ببرند! :دی به قول فروغ “و کور شوم اگر دروغ بگویم.”

 

اسماعیل یوردشاهیان: هانیبال الخاص

امروز یکشنبه ۲۳ شهریور ماه‌، سالروز در گذشت “هانیبال الخاص” است،‌ او یکی از نقاشان بزرگ تاثیر گذار نقاشی معاصر ایران است. شاگردانی زیاد تربیت کرد و بسیار نوشت و مهمتر از همه آثار ارزشمند بسیاری کشید. به شعر و ادبیات معاصر علاقمند و مسلط بود.با او دیر آشنا شدم. در یکی از روزهای تابستان ۱۳۷۶ بود که در ارومیه بدیدارم آمد.خانه ای کوچک در روستای ریحان آباد که بیشتر یک روستای مسیحی نشین است می ساخت با هم از شعر و هنر بسیار گفتیم و این درست زمانی بود که من مجموعه شعر ( ترانه آبی) خودرا برای انتشار آماده ساخته بودم که خواست طرح جلد آن را نقاشی کند و همین کار را بر اساس موضوع شعر ترانه آبی که رقص گوها و افسانه روئین تن شدن کسی که رقص و معاشقه قوها را وسط دریاچه ارومیه ببین بود طراحی کرد و مجموعه شعر ترانه آبی با طرح او چاپ شد و وروزی که برای همیشه به امریکا می رفت از درخت مقابل خانه اش و برگهای ریخته آن گفت و من در صحبتی از او پرسیدم که برگهایت را جمع کرده کجای می روی و درپاسخ گفت با پائیز دیگر وقت رفتن است و او برای همیشه رفت یادش گرامی باد.