در تئوریهای توسعه سیاسی، یکی از راههای مشارکت شهروندان در تعیین سرنوشت خود، انتخابات عنوان شده است. احقاق حق مشارکت سیاسی مسیر طولانی و پرفرازو نشیبی را طی نموده است. تاریخ حیات و زیست انسانی تاریخ همکاری و کشمکش بوده است. مشارکت انسانی هنگامی تبلور یافت که انسانها دریافتند که در صورت انسجام و همکاری باهم می توانند بر عده ای دیگر غلبه کنند. مشارکت سیاسی نیز ابتدا در دولت شهرهای یونانی مجال ظهور یافت اما چنین مشارکتی تنها مختص به عده ای خاص بود که طبق تعریف معمول آنزمان شهروند تلقی میشد اما تمدن غربی پس از پشت سر نهادن چندین دوره سخت و گاهی نیز خونین مشارکت سیاسی را برای کلیه شهروندان اش به ارمغان آورد. مشارکتی که امروزه در بستر جامعه ای دمکراتیک و نهادمند صورت می گیرد.
مشارکت سیاسی به عنوان فرآیند قدرت گرفتن مردم نوعی گذار از سیستمهای حکومتی سنتی و اقتدار طلب است و با دشورایهای زیادی برای مردم ممکن خواهد بود زیرا حاکمان مستبد به آسانی راضی به مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود نخواهند بود و از طرفی دیگر پدیده مشارکت ساختارهای بوروکراتیک را نیز به مبارزه می طلبد خصوصا در مواردی که این ساختارها به مانعی جهت مشارکت تلقی شوند.
مشارکت به معنای همکاری، شرکت داشتن و حضور است حتی اگر این حضور تنها به یک فرد محدود شود. در واقع مشارکت، حضور فعالانه افراد در حیات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی شان است. مشارکت می تواند در ابعادی مانند همکاری، همیاری، همبستگی، انطباق، سازگاری و پذیرش تجلی یابد.
مشارکت سیاسی نیز به معنای شرکت سازمان یافته شهروندان در انتخاب رهبرانشان و شرکت در فعالیتهای اجتماعی سیاسی است. همچنین مشارکت سیاسی به معنای تأثیرگذاری افراد بر روند شکل گیری شاکله دولت و تعیین سرنوشت سیاسی شان است. حال گاهی مشارکت سیاسی به صورت مستقیم است و گاهی نیز به صورت غیر مستقیم صورت می گیرد. مشارکت سیاسی همیشه به معنای شرکت در انتخابات نیست بلکه عدم شرکت شهروندان در انتخابات نیز که بصورت آگاهانه و حتی سازماندهی شده و معطوف به حق ویژه و اعتراضی نمادین باشد می تواند مشارکت تلقی شود. مشارکت سیاسی در دمکراسی های مرسوم امروزی مبتنی بر مشارکت آگاهانه و آزادانه است.
در حالی جمهوری اسلامی می خواهد انتخابات مجلس نهم را در اسفند ماه امسال برگزار کند که بسیاری از فعالان سیاسی و روزنامه نگاران در بند هستند و دو تن از رهبران نمادین جنبش موسوم به سبز کماکان در حبس خانگی قرار دارند. بسیاری از گروههای سیاسی که در درون جمهوری اسلامی و گفتمان حاکمان جمهوری اسلامی سر برآوردند از گردونه قدرت و رقابت سیاسی حذف شده اند. جریان های غیر حکومتی و سکولار نیز که سال هاست مجوز شرکت در قدرت سیاسی ندارند. کردها نیز که از همان ابتدا به حکومت اسلامی نه گفتند. فعالان عرب در سکوت رسانه ای در زندان کشته می شوند. زنان در زیر تیغ استبداد جمهوری اسلامی کماکان مجبور به واپس گرایی می شوند. جامعه مدنی دیگر مجالی برای تنفسی حتی کوتاه مدت نیز ندارد و مردم از حق دسترسی به اطلاعات و رسانه ای جمعی محروم شده اند. اقتصاد ایران در ورطه نابودی قرار گرفته گرفته. ارزش پول ملی ایران هر روز کاهش می یابد، تورم و گرانی کمر مردم ایران را خم کرده است. جوانان ایرانی از هرگونه شادی و هیجانی محروم شده اند و مجبوراند بر مبنای ایده و الگوهای متحجرانه حاکمان اسلامی به زندگی کم رمق و رقت باری تن دهند. فساد اداری تمامی لایه های حکومتی را در برگرفته است. دانشگاهها به حوزه تبدیل شده و تفکیک جنسیتی اجرا می شود.
انتخابات مجلس پیش رو تنها با حضور نیروهایی برگزار خواهد شد که به طیف اصول گریان وابسته هستند. روشن است انتخاباتی که تنها با حضور یک گروه برگزار شود در خوشبینانه ترین حالت ممکن هم نمی تواند سالم و آزاد باشد. شورای نگهبان حتی برخی از چهره های اصول گرا را نیز که در مجلس هشتم بوده اند رد صلاحیت کرده است. در چنین وضعیتی و با چنین مختصاتی چه موضع گیری می تواند موثر واقع شود؟
هر چند انتخابات تنها راه مشارکت سیاسی نیست و گاهی اعتراض و حضور در خیابان خصوصا در کشورهای غیر دمکراتیک و استبدادی موثرتر می افتد. اما حال که بحث انتخابات است سه راهکار می تواند پیش رو قرار گیرد:
شرکت در انتخابات: هر چند در این دوره از انتخابات مجلس بیشتر گروههای سیاسی داخلی و خارجی تصمیم به تحریم انتخابات گرفته اند اما هستند صداهایی که هنوز تحت عنوان سیاست ورزی مصلحت طلبانه سعی بر شرکت در انتخابات دارند. معمولا سیاست ورزی در سیستم سیاسی معنا دارد که امکان حضور حداقلی و تنوع در رقابت را به رسمیت بشناسد و اگر از روی اجبار هم بوده باشد به برخی از نمایندگان نزدیک به مردم امکان حضور و بروز در عرصه سیاسی را بدهد. چنین امری در جمهوری اسلامی تجربه شده است و به شکست انجامیده است. اصلاح طلبان هنگامی که در دهه هفتاد شمسی بر مسند قوه مجریه قرار داشتند از این روش پیروی می کردند و به سیاست ورزی چانه زنی از بالا و فشار از پایین می پرداختند. اما پس دوره ای کوتاه سیستم سیاسی ایران و حاکمیت نشان داد که تحمل چنین موضع گیری را ندارد و قادر به پذیرش تنوع و تکثر نیست. همچنین انتخابات ریاست جمهوری سال 88 نیز دلیل دیگری بر شکست استراتژی انتخابات محور در چهارچوب قانون اساسی فعلی است. پس تقاضا از مردم جهت شرکت در انتخابات بر مبنای سیاست ورزی مصلحت طلبانه شکست خورده و آزموده را آزمودن خطا است و چنین استراتژی تنها باعث مشروعیت بخشیدن به حاکمیت می شود.
تحریم: تحریم انتخابات به عنوان یکی از استرتژیهای سیاسی در بخش هایی از جهان مورد توجه قرار گرفته است. تحریم معمولا در چند وضعیت اتفاق می افتد. مواقعی که جامعه به لحاظ فرهنگ سیاسی بسته و محدود باشد در نتیجه مردم نیز اطلاع و آگاهی از حقوق و تأثیرشان در فرآیند سیاسی ندارند. در مواقعی نیز بدلیل بسته بودن سیستم سیاسی و تقاضای وافر مردم به حضور در سیاست تحریم اتخاذ می شود. تحریم به تنهایی شاید کافی نباشد و برخی مواقع نیز به انزوای نیروهای سیاسی کشیده شود و در نبود نیروهای مردمی نوعی آنومی اجتماعی ایجاد گردد که چنین حالتی به نفع برخی جریانات فرصت طلب خواهد بود.
تحریم فعال: شاید این واژه برای اولین بار باشد که زیاد به گوش می رسد و در رسانه های ایرانی انعکاس می یابد. اما تحریم فعال انتخابات در کردستان ایران تاریخ طولانی دارد. از همان ابتدای روی کارآمدن جمهوری اسلامی کردستان وضعیتی متفاوت داشته و به تنهایی در مقابل استبداد و دیکتاتوری جمهوری اسلامی قد علم کرده است. یکی از راههای مقابله احزاب کردستان ایران با جمهوری اسلامی تحریم انتخابات بوده است. چنین امری در بیشتر انتخاباتها درکردستان با همراهی مردم روبرو شده و به پای صنوق های رأی نرفته اند.
حال که کلیه نیروهای اپوزسیون اعم اصلاح طلب، لیبرال، کرد، چپ، زنان و بیشتر شخصیت های سیاسی و افکار عمومی مردم ایران تصمیم دارند انتخابات مجلس نهم را تحریم کنند، چرا می تواند به مثابه مشارکت و تحریم فعال تلقی شود؟
پس از انتخابات پرچالش 88 ریاست جمهوری، حاکمیت جمهوری اسلامی اولین انتخابات را برگزار می کند و هنوز مردم خاطره کودتای انتخاباتی و حوادث پس از آن را به یاد دارند و در چنین وضعیتی تنها سیاستی که می تواند بر مردم ناراضی موثر افتد شعار تحریم انتخابات است و از سوی دیگر نیز به دلیل عمق یافتن نارضایتی های مردم امکان آزاد شدن نیروهای اجتماعی در فضای انتخاباتی وجود دارد.
به میان آمدن دوباره بحث انتخابات در فضای رسمی و حکومتی ایران و خصوصا رسانه غیر ملی اش می تواند ابزاری باشد جهت یادآوری عملی نشدن برگزاری انتخابات آزاد و دمکراتیک به مردم. پس بدون اینکه حاکمیت بخواهد ناخواسته در دام مشروعیت زدایی خود گام برمی دارد.
همگرایی نیروهای سیاسی و اپوزسیون سراسری داخلی و خارجی در باب تحریم انتخابات می تواند به نزدیک شدن و همدلی بدنه اجتماعی ایران با نیروهای اپوزسیون منجر شود و امکان شروع رسیدن به توافق همگانی بر سر آینده سیاسی را حاصل می کند.
در حالی که دست اندرکاران نظام جمهوری اسلامی در مقابل نظام بین المللی قرار گرفته اند و به ماجراجوی های غیر عقلانی شان ادامه می هند تحریم انتخابات راهکاری است جهت توجه بیشتر نظام و افکار بین المللی به زنده و پویا بودن جنبش آزادی خواهی مردم ایران و هر چه بیشتر نشان دادن شکاف میان حاکمیت و مردم ایران.
تحریم فعالانه انتخابات عامل انسجام بخش و همگرایی خواهد بود و امید به پیگیری و تحقق مطالبات سیاسی مردم درآینده را تقویت خواهد کرد و احتمال رسیدن به کنش جمعی را بیشتر تقویت خواهد کرد.