چگونه شب چله به یادماند

علی اصغر سیدآبادی
علی اصغر سیدآبادی

از ۲۲‌سال پیش که روزنامه نگاری را شروع کرده‌ام، هر‌سال همین روز‌ها، به صرافت می‌افتیم چیزی درباره شب چله بنویسیم و روز قبل یا بعداز شب چله روزنامه‌ها به عکس هندوانه و آجیل و یاداشت‌های ما تزیین می‌شود تا باز یک‌سال بعد، یکی، دو روز مانده به شب چله ما به صرافت تهیه مطلب بیفتیم و‌‌ همان آش و‌‌ همان کاسه قبلی تکرار شود. حالا درباره شب چله چه می‌نویسیم؟

شب چله‌‌ همان‌طور که قرن‌هاست ما را به خود مشغول کرده است، ظرفیت بالایی هم از نظر تولید مطلب دارد. شب چله را هم در قالب مطالب تاریخی و نگاه اسطوره‌ای و فرهنگی و حتی‌گاه سنتی و هویتی می‌توان توضیح داد و هم در قالب مطالب اقتصادی و تاثیرش بر قیمت هندوانه و آجیل و هم در قالب صله رحم و فواید دور هم جمع‌شدن و گل‌گفتن و گل شنیدن و احترام به بزرگتر‌ها. البته فال حافظ هم هست و شب چله بی‌فال حافظ اصلا شب چله نیست و گاهی می‌شود در روزنامه‌ها به آن هم گریزی زد و فالی گرفت و به مخاطبان عرضه کرد.

چند‌سال قبل مجله ۴۰چراغ هم شب چله خودش را برگزار می‌کرد و آقای خاتمی می‌آمد فال حافظ می‌گرفت و چه فال‌هایی هم می‌گرفت و صدایش هم که خوب بود و یادآور خاطره‌های خوب. یک‌سال هم یادم هست، به لطف مرحوم محمد اناری، در شب چله ۴۰چراغ انار دونه کرده هم نوش جان کردیم و این مجله این جوری مدتی قبل و مدتی بعد از شب چله درباره این شب عزیز مطلب داشت.

یک دوره‌ای هم جایزه‌ای ادبی داشتیم به اسم یلدا که مراسم اهدای جوایزش را شب چله برگزار می‌کردیم که بعد‌ها در بازار داغ تهمت و افترایی که نصیب جایزه‌های غیردولتی می‌شد تا درشان تخته شود، دیگر برگزار نشد. اینها بخش‌هایی از تلاش ایرانیان معاصر بود برای کارآمد کردن یکی از آیین‌های کهنشان. کارآمد کردن آیین‌های کهن در روزگار ما، یکی از راه‌های مهم کسب درآمد است و خیلی از کشورهای جهان با همین کار گردشگر جذب کشورشان می‌کنند. مثلا پنجشنبه هفته گذشته آقای دکترپورجوادی در یاداشتشان در روزنامه شرق توضیح داده بود که ترک‌ها چه بلایی سر سماع آورده‌اند تا گردشگر جذب کنند.

این جور که پیداست شب چله یکی از شب‌هایی است که در زندگی ما ایرانیان خواهد ماند و ما باید تکلیف خود را هر‌سال با آن روشن کنیم. این تکلیف روشن‌کردن هم، با “بردار و بچسبان” یا‌‌ همان “کپی پیست” کردن مطالب “ویکی پدیا” در ستون‌های روزنامه حاصل نمی‌شود.

از طرفی چون این مراسم در خانه‌های ما هم برگزار می‌شود و هرکداممان به شیوه‌ای برگزارش می‌کنیم، و هنوز هم که معضلات گردشگری حل نشده است، تا امکان جذب گردشگر خارجی باشد، بنابراین هر گلی می‌خواهیم به سر خودمان و این آیین کهنمان بزنیم فعلا باید در چارچوب خانه‌های خودمان باشد.

هر کدام از ما باید فکر کنیم، با این شب چه کار کنیم؟ و این آیین ماندگار چگونه می‌تواند کارآمد شود، به گونه‌ای که از معنا تهی نشود؟ من پیشنهادم این است که در کنار تخمه شکستن و هندوانه خوردن و فال حافظ گرفتن و گل‌گفتن و گل‌شنیدن، قصه بخوانیم. قصه‌خوانی یکی از سنت‌های فراموش شده شب‌های چله است. بچه‌ها هیچ چیزی را به اندازه قصه دوست ندارند. حتی بچه‌های شما که از صبح تا شب پای تلویزیون‌ها و احتمالا موبایل‌های هوشمند و تبلت‌ها به کارتون دیدن و بازی کردن مشغولند، عاشق قصه‌اند. اصلا یکی از دلایل جذابیت کارتون‌ها و بازی‌ها استفاده از قصه است.

اگرهم می‌خواهید که شب چله‌تان کمی آیینی‌تر باشد، افسانه‌های ایرانی بخوانید. فقط لطفا در کتابخانه‌تان دنبال کتاب نگردید، شال و کلاه کنید و به نزدیک‌ترین کتابفروشی سربزنید و برای بچه‌هایتان کتاب قصه بخرید و وقتی سفره انار و هندوانه و آجیل را چیدید، کتاب‌ها را هم کنارش بگذارید و به آنها هدیه بدهید و برایشان بخوانید! مطمئن باشید که خوششان خواهد آمد و یک شب چله به یادماندنی خواهید داشت.

منبع: شهروند، شنبه ۲۰ آذر