توطئه ای سه جانبه علیه حقوق بشر در ایران

علی کلائی
علی کلائی

این روزها اخباری جدید و شک برانگیز از روابط جدید دولتین ایران و آمریکا به گوش می رسد. روابطی جدید که البته با دلالی همسایه شمال غربی ایران یعنی ترکیه انجام می شود و البته آنچه شنیده می شود، با آن حرفها و حدیثهایی که در روزهای آخرین سال 1390 شنیده می شد در تضادی کامل قرار دارد. انگار کشتیبان سیاست خارجی ایالات متحده را در چند ماهه منتهی به انتخابات آمریکا، سیاستی دگر آمده است. سیاستی که شاید بخواهد از قبولاندن به ایران در صلح آمیز جلوه دادن سیاست های هسته ای خود و نشان دادن به جهانیان که مسئله خطرناک هسته ای در ایران حل شده است برای خود کلاهی بدوزد و آرای الکترال و عمومی بیشتری را برای آقای اوباما برای یک دوره دیگر جمع آوری کند.

در روزهای آخرین سال گذشته اما صدای آمریکا در برابر با ایران تهدید آمیز بود و خطر جنگ در آستانه سال نو بر ایرانیان سایه افکن. قصه اینگونه شده بود که ایران تا بهار وقت دارد و وگرنه آمریکا از پس اسرائیل بر نمی آید و اسرائیلی ها تمام همت و توان خود را در ارتباط با برخورد با ایران به کار می گیرند. خبری که به نقل از یدیعوت آحارونت منتشر و تحلیل آن نیز به نقل از القدس العربی منتشر شد تا به نوعی وحدت هر دو رسانه های اسرائیلی و عرب و درگیری ایشان در این مسئله کاملا مشخص باشد. مسئله که در 4 یا 5 ماهه اخر سال 90 دغدغه فعالین سیاسی ایران و غیر ایرانی شده بود که بالاخره آیا اسرائیل به ایران حمله می کند یا خیر و اگر حمله کرد چطور و چگونه و چه کشورهایی ایشان را همراهی می کنند. لینک

سال تحویل سال 1391 نیز گذشت و خبری از هجوم و حمله به ایران نشد تا مشخص شود که در لایه های بالایی سیاست گذاری کشورهای غربی و در راس ان ایالات متحده و اسرائیلی ها قصه ایران و نوع برخوردشان در حال تغییر است. درست در همین روزهای ابتدایی سال است که انگار فعالان ضد جنگ اسرائیلی و ایرانی ناگهان همه دست به کار می شوند و تلاشی را راه می اندازند که نشان دهند به دنبال صلح و عدم جنگ میان ایران و اسرائیل هستند. کمپین دوستی اسرائیلی ها با ایرانیان و بعد پاسخ جمعی از فعالان سیاسی ایرانی به آن در همین راستا اتفاق می افتد. و در این وضعیت است که کسی از این فعالین نمی پرسد که قرار بود اسرائیل به ایران تا سال تحویل و در آستانه سال حمله کند و اگر شما واقعا به دنبال عدم جنگ هستید چرا در ان زمان که باید ساکت بودید و بعد از سال تحویل در ایران که خبری نشد، تازه همگی تان شروع به فعالیت ضد جنگ و صلح طلبانه کردید؟ به قول یکی از دوستان قبلش کجا بودید؟!

اما این داستان در سال جدید ادامه پیدا کرد. رجب طیب اردوغان پس از اتمام تعطیلات نوروزی وارد تهران شد تا با مسئولین حکومتی ایرانی دیداری داشته باشد. دیداری که با حرف های رد و بدل شده اش خطراتی اساسی را برای فعالین حقوق بشری در ایران به دنبال خواهد داشت.

سالهاست که فعالین حقوق بشر ایرانی هشدار می دهند که غرب به جای تمرکز بر فعالیت های هسته ای ایران و وضع تحریم های سنگین اقتصادی می بایستی به مسائل حقوق بشری ایران و نقض آشکار حقوق بشر در ایران بپردازد و اگر قرار است تحریمی وضع شود، این تحریم می بایستی در عرصه سیاسی و نه اقتصادی اتفاق بیافتد. این خواسته ای بود که بسیاری از فعالین حقوق بشر ایرانی در برون مرز که امکان سخن گفتن داشتند در طی سالهای اخیر ارائه کرده اند. در طی سالهای اخیر هم در فضای خصمانه بین ایران و غرب بر سر مسائل انرژی هسته ای همیشه مسئله حقوق بشر در ایران مسئله ای درجه دوم تلقی شده است. درست است که برای آن گزارشگر ویژه مشخص می کنند، اما هیچ گاه در مراجع اصلی تصمیم گیری بین المللی مسئله حقوق بشر در ایران به عنوان مسئله اصلی برای برخورد با ایران عنوان نشده و اگر تحریمی بر ایران اعمال شده به دلیل مسئله هسته ای ایران بوده است و نه مسئله حقوق بشر در ایران. در واقع حفظ امنیت جهانی که می توان آن را حفظ امنیت سلطه دول غربی بر جهان خواند بر حفظ امنیت انسان ایرانی تقدم داده شده است و تحلیل غرب نه بر اساس موازین انسانی که بر اساس منافع سیاسی و اقتصادی ایشان است که تنظیم می شود و یا تغییر می کند.

اما چه روی داده است؟ رجب طیب اردوغان وارد ایران می شود. قبل از ورود به ایران در یک کنفرانس خبری در آنکارا با نکوهش شدید ایران، ایران را متهم به ریاکاری در بحران هسته ای می کند و می گوید: “فقدان صداقت ایران٬ وجهه این کشور را در جامعه جهانی مخدوش می‌کند.” اردوغان همچنین ادامه می دهد که: “جمهوری اسلامی گویا عادت دارد همیشه تمامی تخم‌مرغ‌های خود را در یک سبد بگذارد و به ناگهان یا به علت رفتارهای ماجراجویانه اش و یا «زیرکی» کشور مقابل نه از تاج نشانی به جا بماند و نه از تاج‌نشان.” و مثالش را چنین می داند که: “در طول سی سال اخیر می‌توان مثال‌های فراوانی در این زمینه زد؛ از ژاپن تا برزیل، افریقای جنوبی و سوریه و اکنون نیز ترکیه.” و تمام این حرفها برای این است که طرف ایرانی تقاضای تغییر محل مذاکرات با گروه (1+5) را از استامبول به دمشق یا بغداد داده است. مذاکراتی که قرار است بین ایران و طرف (1+5) در 13 و 14 آپریل سال میلادی جاری (25 و 26 فروردین 1391) برگزار شود. لینک

اصولا وقتی چنین اظهاراتی از سوی یک مقام خارجی در برابر ایران بیان می شود، داد و بیداد مقامات ایرانی را به دنبال دارد و روابط گاهی با طرف خارجی شدیدا تیره شده است. اما ظاهرا مورد اردوغان که رئیس دولت اسلامی و برادری ترکیه است فرق دارد. در واقع اردوغان به میانجی و در واقع دلال رابطه با ایران در روزهای اخیر بدل شده است.

واشنگتن پست نیز اعلام کرده بود که: “باراک اوباما در دیداری دو ساعته در سئول٬ خطاب به نخست‌وزیر ترکیه گفته بود در صورتی که آیت‌الله خامنه‌ای بتواند صحت ادعاهای اخیر خود مبنی بر صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای ایران را ثابت کند و در عمل نشان دهد که «هرگز به دنبال تسلیحات هسته‌ای نخواهد بود» ایالات متحده از برنامه هسته‌ای ایران حمایت خواهد کرد٬ در غیر این صورت باید بدانند که زمان برای یافتن راه‌حل صلح‌‌آمیز و دیپلماتیک برای این بحران به سرعت رو به پایان است.”

و همین اعلام است که ماجرا را به صورتی دیگر تغییر می دهد.

رجب طیب اردوغان در زمان ورود به ایران در بالاترین سطوح مورد استقبال قرار می گیرد (علی رغم حرفهایی که زده بود!) و به دیدار علی خامنه ای می رود. در این دیدار پیام اوباما را ابلاغ می کند و آنچه ابلاغ می کند سخن جدیدی است که هم نشان از تغییر مواضع ایالات متحده علیه ایران دارد و هم نشان از نرمش غرب در برابر جمهوری اسلامی و البته این سخنان در ماههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا قابل فهم است. پایگاه خبری ایران دیپلماتیک می گوید : “رجب طیب اردوغان در سفر به تهران پیام شفاهی اوباما را مبنی بر موافقت آمریکا با برنامه هسته​ای غیرنظامی ایران، درصورتی که رهبر انقلاب فتوای خود درباره حرام بودن تولید و استفاده از سلاح​های هسته​ای را تقویت کند، به مقامات ایرانی منتقل کرده است.” و این مقامات ایرانی کسی نیست جز شخص سید علی خامنه ای رهبری جمهوری اسلامی.

پیش از نیز احمد خاتمی گفته بود که پرونده رابطه با آمریکا تنها در اختیار شخص ولی فقیه است و ابلاغ این پیام به خامنه ای، ابلاغ پیام اوباما به مسئول اصلی سیاست های هسته ای ایران است. لینک

در همین وضعیت سخنگوی وزارت خارجه ایران در یک کنفرانس خبری از تلاش برای خدشه دار نشدن روابط ایران و ترکیه می گوید و ملاقات طرف ترک با خامنه ای را “بسیار مثبت و سازنده” بر می شمرد. لینک

بگذارید داستان را بار دیگر مرور کنیم. ابتدا شعار جنگ می دهند. بعد خبری نمی شود (و داستان کمپین های دوستی روزهای پس از سال تحویل). بعد در آستانه جلسه ایران به گروه (1+5) ابتدا طرف ترک که این بار دلال رابطه شده بسیار تند و شدید به ایران می تازد. بعد با استقبال گرمی وارد ایران می شود و صاف به دیدار خامنه ای می رود و پیغام اوباما را به او می رساند. تا اینجا نشان از تلاش ترکیه برای این دلالی است که خود را به عنوان یکی از محورهای همیشه قابل لحاظ سیاست خارجی منطقه نشان دهد و شاید از ایران طریق بر مسائل داخلی خود همچون بحران کردستان سرپوش بگذارد و همچنین دولت اسلام گرای ترکیه خود را در برابر مخالفان لائیک خود تقویت کند. و شاهد مثال این همکاری بسیار نزدیک امنیتی نیز از آنجا آشکار می شود که در همین سفر اردوغان به ایران “هاکان فیدان” رئیس سرویس اطلاعاتی ترکیه که به گفته واشنگتن پست روابط نزدیکی با سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس و عامل اصلی اعمال اخیر تروریستی جمهوری اسلامی در سالهای اخیر دارد، در دیدار اردوغان با اوباما و همچنین در دیدار او از تهران او را همراهی می کند. لینک

اما پیغام اوباما جالب توجه است. تا دیروز کلا به توقف غنی سازی هسته ای در ایران کمتر راضی نمی شدند و با تند ترین الفاظ بر جمهوری اسلامی می تاختند و ناگهان و در آستانه انتخابات آمریکا لحن آمریکایی ها نرم می شود و به فتوای خامنه ای استناد می کنند و از ایشان می خواهند که تقویت مواضع در ارتباط با حرام بودن تولید و استفاده از سلاح هسته ای کنند. در واقع تنها نشان دهد که به دنبال سلاح هسته ای نیست (آنهم نشانه اش شده فتوای خامنه ای!) و بعد برنامه هسته ای ایران بدون مشکل ادامه پیدا می کند. این یعنی ناگهان ! اعتماد آقایان آمریکایی به سخنان و فتوای خامنه ای (علی رغم سابقه تمام دروغ در طول بیش از 20 سال رهبری سید علی خامنه ای). ظاهرا آقایان آمریکایی نیز دارند ولایت آقا را می پذیرند و این اعتمادها به کسی که در طول 20 سال گذشته هیچ گاه راست نگفته است، کسی که مسئول اصلی کشتارهای روزهای پس از انتخابات سال 2009 (1388) است و کسی که در تمام طول این سالها مسئول تمامی رفتارهای تروریستی جمهوری اسلامی (عملیات های آخرین را هم که در جنوب شرق آسیا اخیرا شاهد بودیم و قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس و مجری این عملیات های تروریستی مستقیما تحت فرمان اوست) برای طرف آمریکایی به امری عادی بدل شده است!

و بعدش که نوشته نشده باید خوانده شود. بعد تحریم های اقتصادی علیه ایران برداشته می شود (و یا به کمترین میزان خود می رسد) و همچنین مشکل ایران با جامعه جهانی نیز به حد خود نزول می کند و جمهوری اسلامی با دستی باز به سرکوب تمام عیار مخالفین خود می پردازد و دیگر کسی هم یقه رژیم را نمی گیرد که چه می کنی؟! ایران هم می شود عربستان سعودی یا چین شماره دو یا سه که به راحتی به سرکوب میپردازد و با جهان روابطی دوستانه دارد. و این یعنی سلاخی شدن انسان و حقوق بشر در ایران توسط منفعت پرستی غربی و جنایت منشی جمهوری اسلامی.

و دقیقا خطر اینجاست. در صورتی که این پروژه به سرمنزل مقصود برسد، با توجه به اینکه دست جمهوری اسلامی در جامعه جهانی باز می شود، دیگر کسی به مسائل حقوق بشر در ایران وقعی نمی نهند و آنوقت باید منتظر هر آنچه می تواند یک نظام استبدادی تمام عیار مطلق العنان باشیم که با غرب هم روابطی بسیار حسنه دارد! هواداران ایدئولوژیک خامنه ای نیز با بهانه پیروزی سیاست های هسته ای ایران بر سیاست های خصمانه آمریکا راضی می شود و برای رهبرشان هورا می کشند و خلاصه جمهوری اسلامی با دست باز می ماند و ملتی که دیگر کک کسی هم نمی گزد که چه بر سرش می رود.

رسما یک معامله اساسی در حال روی دادن است. هر سه طرف هم ظاهرا نفع می برند. ایران از شر تحریم های کمر شکن که این اواخر بر سر نفت و بانکها بر سرش آمده و خرخره را فشار می دهد و تورمی وحشتناک را در ایران موجب شده راحت می شود، دولت اسلام گرای ترکیه علاوه بر خدمت به یار ایرانیش که احتمالا در پاسخ همکاری ایران در سرکوب کردستان را در پی خواهد داشت (یادمان نرود که جمهوری اسلامی برای باج دادن بر سر مسئله کردستان فرزاد کمانگر و شیرین علم هولی و آن گروه از اکراد مبارز ایران به قتل رساند) هم در کردستان ترکیه قدرت می گیرد و هم در برابر لائیک های مخالف خودش قوی تر می شود و از آن سو دولت اوباما و یاران دموکراتش در شب انتخابات یک ابزار تبلیغاتی بسیار خوب را در اختیار می گیرند که بار دیگر بر کرسی ریاست جمهوری بنشینند.

و این یعنی مصیبت برای مردم ایران از حیث حقوق بشر و آزادیهای مدنی و اجتماعی و سیاسی و مطلق العنان شدن دیکتاتور برای سرکوب مردم. این یعنی توطئه ای سه جانبه علیه انسانیت در ایران و علیه مردم به جان آمده و تحت ستم ایران زمین.

شاید فعالین بلند مرتبه حقوق بشر ایرانی و کسانی که دسترسی به مجامع حقوق بشری دارد می بایستی شروع به کار کنند تا بشود با افشای این توطئه بر علیه مردم ایران از این خطر جست. باید تلاش کرد.