جشنواره ♦ حرف

محمد عبدی
محمد عبدی

شصت و یکمین دوره جشنواره ادینبرو نیز به پایان رسید. این جشنواره معتبر بریتانیایی که از 15 تا 26 اگوست 2007 برگزار شد، محل کشف فیلم های قابل اعتنا، کارگردان های جوان و هم چنین تجدید دیدار با بزرگان سینمای دنیا است. همکار مان محمد عبدی ده نکته خواندنی درباره این جشنواره و حواشی آن برای ما نوشته است.

 

یادداشت های جشنواره ادینبورو

  1. بابای پولدار

آیدین آغداشلو همیشه به شوخی یا به جد از بابای پولداری یاد می کرد که اگر داشتیم چه کارها که نمی کردیم. حالا باید گفت که من اگر چنین بابایی داشتم، حتماً هر سال تمام ماه آگوست را در شهر ادینبورگ[به قول خودشان ادینبورو] می ماندم و از صبح تا نیمه های شب به تماشای تئاتر و باله و اپرا و کنسرت و فیلم می نشستم و زندگانی چقدر شیرین می شد! حیف…

  1. عیش مدام

باور کردنی نیست که بتوان از ساعت ده صبح تا نزدیکی های سحر روز بعد-هر روز طی نزدیک به یک ماه- به تماشای آثار هنری نشست، اما واقعاً جشنواره ادینبورگ این امکان را فراهم می کند: جشنواره بین المللی[تئاتر، موسیقی، باله و اپرا]، جشنواره فیلم، جشنواره هنرهای تجسمی، جشنواره کتاب و فستیوال جنبی[نمایش ها و کنسرت های بیشمار کوچک تر] برنامه هر ساله این به قولی بزرگ ترین فستیوال هنری دنیاست.

  1. هری پاتر

این پایتخت اسکاتلند، جدای از فستیوالش، شهر واقعاً زیبایی هم هست؛ یک شهرتاریخی چشمگیر با معماری خاص خود که در جای دیگری در بریتانیا کمتر مشابه اش را می توان یافت. نکته جالب قلعه هایش است؛ قلعه هایی دقیقاً شبیه به فیلم های هری پاتر که می توان با آنها رفت به قعر خیال و کلی رویا بافت!

  1. دود از کنده بلند نمی شود!

نمی دانم ما ایرانی ها چرا همیشه فکر می کنیم کارهای مهم را باید به افراد پیر- و لابد باتجربه- سپرد؟ امسال سکان جشنواره فیلم ادینبورگ را- که یک جشنواره 12 روزه مستقل در این شهر است و بعد از جشنواره لندن، مهمترین جشنواره فیلم بریتانیا محسوب می شود- سپردند به یک خانم منتقد جوان پر شر و شور به نام هانا مک گیل، تا چشم کوته بینان از حدقه درآید!

  1. باله اسکاتلندی

این گروه باله ملی اسکاتلند واقعاً شگفت انگیز است. در عین حال که به اجراهای طراز اول کلاسیک مشغولند، از نوجویی - در حد معقول و دوست داشتنی- ابایی ندارند، در نتیجه این جسارت را به خرج می دهند که در بخش دوم، رنگ و موسیقی - دو عامل اصلی در باله- را از اجرا حذف کنند و با رنگی کاملاً مرده- رنگ دنیای صنعتی- و صدای قطار و باز و بسته شدن درها، به اجرا بپردازند و کماکان مخاطبان را راضی از سالن بیرون بفرستند.

  1. سینمای کلاسیک

فیلم های کلاسیکی که در جشنواره ادینبورگ به نمایش در می آیند، غالباً فیلم هایی هستند که کمتر جایی می شود دید. امسال مروری بود بر کارنامه آنیتا لوز، فیلمنامه نویس زن سینمای کلاسیک هالیوود و فرصتی برای تماشای یکی از فیلم های بسیار کم دیده شده گریفیث به نام “کشمکش” و یکی از کلاسیک های بامزه جین هارلو در نقشFemme Fatale به نام “زن موقرمز”.

  1. دیوید لینچ

این دیود لینچ هم موجود عجیبی است. کافی است مستندی را که درباره او در فستیوال به نمایش درآمد ببینید تا بر این باور بیشتر استوار شوید.“متفاوت” بودنش ادا و اطوار نیست. واقعاً جهان ذهنی اش این گونه است؛ دقیقاً مثل فضای فیلم Inland Empire. این مستند سعی دارد زوایای تازه ای از این ذهن پیچیده را عیان کند؛ که می کند. اما این که کارگردان این مستند چه کسی است، همچنان راز سر به مهر است.از من نشنیده بگیرید، اما شاید خود دیوید لینچ!

adbi_02-mike_leigh.jpg

  1. مایک لی

این مایک لی هم با آن که در ظاهر بسیار ساده - و حتی ساده لوح- به نظر می رسد، آدم عجیب و پیچیده ای است. آرام در گوشه ای از سالن فستیوال می ایستاد و با دیگران حرف می زد اما طبق معمول حواسش به آدم های دیگری بود که می آیند و می روند. گاه خیلی مودب و متین به نظر می رسد و گاه در برخوردهایش با آدم ها آن قدر بی اعتنایی می کند که تو باور نمی کنی او همان سازنده فیلم ها و کارگردان تئاترهایی است که در انگلیس به توجه به حس و حساسیت های روابط انسانی شهره است.

  1. اندی وارهول

نمایشگاه آثار اندی وارهول در فستیوال، از پر رونق ترین برنامه ها بود و علاوه بر نمایش آثار معروف او- از پرتره های مریلین مونرو تا الویس پریسلی- طراحی های دوران اول او را که از کلکسیونرهای شخصی به امانت گرفته شده بود- و من تا به حال آنها را در موزه ای ندیده بودم- در برمی گرفت و حتی چک های خریداران آثار به مبالغی چون 94 دلار، غافل از این که حالا هر یک از آنها ده ها یا صدها هزار دلار معامله می شوند[یکی از دوستان او، که در اوج بی پولی واحتیاج وارهول و به اصرار او، علیرغم میل اش اثری از این هنرمند را به مبلغ هزار دلار خریده بود، به تازگی همان اثر را به قیمت پانزده میلیون دلار به موزه ای فروخت! خب، این هم از سرنوشت هنرمند…]

  1. برهنگی

 

این برهنگی هم گویا جزوی از برنامه فستیوال شده است! همین پارسال بود که چند بازیگر مرد یک نمایش برزیلی، بدون هیچ دلیلی بر روی صحنه کاملاً برهنه شدند. یک بار هم بازیگر معروف ایرانی ای برایم تعریف کرد که سال ها قبل در فستیوال، در یک نمایش، بازیگران کاملاً برهنه آن، خود را به میان تماشاگران پرت می کردند![ بیچاره مادر بزرگم اگر زنده بود حتماً می گفت: “حیا و آبرو که ندارند”!!] امسال هم نمایشگاه پرتره های برهنه، پر سر و صدا بود: تصویر زنان و مردان برهنه، پیر و جوان به روایت هنرمندان معروفی چون لوسین فروید و گیلبرت و جرج، تا تازه کارهای جویای نام؛ تصویری عریان از زشتی ها و زیبایی های بدن انسان.