تراژدی تعالی در بسیج شبه دانشجویی

مرتضی سیمیاری
مرتضی سیمیاری

جامعه ایران نگاه به ارمان دارد، کلی گو است و از مبهم گویی لذت می برد. در واقع در ایران برای انکه ‏مقابله ای با واقعیت ها صورت نگیرد پروژه هایی در وصف منجی ساخته می شود. این ویژ گی تنها مربوط ‏به روشن فکران نیست، بلکه بطن جامعه ایران دارای چنین روحیه ای می باشد، زیرا ارمان، روحیه بخش ‏است و می توان با اسطوره سازی جامعه را به ستایش وا داشت و بسیجی توده وار در مقابل شر بعنوان لشگر ‏خیر را ساخت. در سوی دیگر روشنفکران ما در بن بست استبداد، ارمانی می شوند و رهبران ایران نیز هر ‏زمان ثبات نسبی در کشور ایجاد شده سودای فتح دروازه های تمدن را داشته اند. ‏

در واقع جامعه ایران با ارمان سازی دچار ذهن ساده ای گردیده که هم روشنفکران ان، هم رهبران ان وهم ‏حوزه عمومی ان مانند هم می اندیشند، لذا در ایران جایگاه افراد مشخص نمی باشدو سودای فتح و بلند ‏پروازی تعادل را به سمت پیشتازی تغییر می دهد. ‏

نگارنده در نقد انجمن های اسلامی و دفتر تحکیم وحدت، در طی سری مقالاتی ضمن ستایش ارمان در جامعه ‏راهکار ماندگاری این نهاد را پیدایش ذهن مدنی و پذیرش نقش فعال در حوزه مدنی قلمداد کرده، داشتن چنین ‏نگاهی باعث می شود تا موانع چنین زیستی را نیز مورد شناخت و سپس تحلیل قرار داد. ‏

برگزاری کنگره بیسج دانشجویی در سفارت سابق امریکا در تهران که در ادامه طرح پر طمطراق تعالی ‏بسیج دانشجویی صورت می گیرد صورت مسئله ای را می سازد که بعد از سه دهه از انقلاب پاسخ مناسبی ‏در برای ان وجود ندارد. ظاهرا تجربه طی شده در سازمان دهی مسائل دانشجویی در کشور با انجام ازمون ‏های متفاوت قفل ان بر همان پاشنه قبلی می چرخد و علاقه به فربگی دولت در ذهن گرداندگان چنین ‏پروژهای پر هزینه و کم دوام موج میزند. ‏

ابتدا شاید بهتر باشد یک بار دیگر تحلیل گران چنین طرح هایی به سرنوشت نهایی دفتر تحکیم وحدت که از ‏سوی انها از دست رفته می باشد نگاهی دوباره انداخته و به باز خوانی نقش هایی که برای انها در نظر گرفته ‏بودند بیاندیشند. مجموعه ای که در برخی دوره ها تحکیم وحشت در دانشگاه ها خوانده می شد و بعنوان ‏بازوی نظارتی دولت سودای ارمان مستضعفان را داشت و در انقلاب فرهنگی نقش پر رنگی را ایفا کرد، در ‏حال حاضر در ان سوی پیوستار ماجرا افرینی می کند و حامل شعار هایی می باشد که با بطن سازنده ان در ‏تضاد جدی قرار داردوبعد از سی سال ارام ارام در حال پذیرش نقش مدنی می باشد و به باز یابی نقش واقعی ‏خود در جامعه می پردازد. ‏

تبلور داشتن ذهن حکومتی در بسیج دانشجویی تجربه ای خوشایند برای سازمان دهندگان ان نخواهد بود. به ‏راستی ایا گردانندگان چنین طرح هایی می توانند پاسخ به این پرسش اساسی بدهند که اگر تنها برای چند ماه ‏رهبری این جریان از بیرون دانشگاه به درون دانشگاه بیاید بسیج دانشجویی قامت دفتر تحکیم را خواهد یافت ‏یا خیر. ‏

پاسخ به این سوال در تجربه بسیاری از نیروهای وابسته به جناح قدرت در ایران نشان داده است که وا نهادن ‏نقش ها بر عهده خود افراد انها را در زمره اپوزیسیون خود ان جریان قرار خواهد داد که اگر ضرورت ‏رعایت اخلاق نبود چه تعداد اسامی که می توان از انها یاد کرد. ‏

گردانندگان پروژه تعالی بسیج دانشجویی امروز مدعی کادر سازی برای انقلاب هستند. جمله ای که بیشتر باید ‏ان را یک ارمان متکی به ذات قدرت باید دانست، تا یک طرح کارشناسی شده. در واقع طرحی که به گزینش ‏نیروها برای مدیریت کشور می پردازدودر یک عملکرد نرم، بدون شعار های بلند به حذف سایر نیروها از ‏ساختار کشور می پردازند. اینکه بسیج دانشجویی پروژه انقلاب فرهنگی دوم را در ذهن خود پالایش می دهد ‏و سودای مهندسی فرهنگی را داردونگاه استراتژِک ان در قالب کلان نگری و اینده نگری در حذف جریان ‏های منتقد از ساختار توسعه عدالت، ازادی، وترقی و تک بعدی کردن خواسته های عمومی ملت، بیش از ‏انکه نگران کننده برای نیروهای منتقد دانشجویی باشد، لبه تیز ان متوجه خود این سازمان شبه دانشجویی می ‏باشد که با سودای تمامیت خواهی جایگاه خود را در دانشگاه گم خواهد کرد و روزی سر بلند خواهد کرد که ‏تمام ارمان های رهبران ان فرو ریخته است. ‏

بسیج دانشجویی با ادعای قدرت و پشتیبانی عظیم دانشجویی از رویارویی مستقیم وارائه منشوری از نگاه ‏خود بسوی دانشگاه سر باز می زند و تیغه گفتمان تعامل بدون وادادگی به قدرت را به سوی حذف سایر ‏جریان هامی برد. در واقع این سازمان هیچ گاه مفهوم تعامل را نخواهید فهمید زیرا اساس تعامل در استقلال ‏است نه وادادگی در مقابل قدرت ها …‏‎ ‎بسیج دانشجویی در جایگاه واقعی خود ملزم به پذیرش همه جریان ها ‏از کمونیست کارگری تا مذهبی و غیر مذهبی است. این پذیرش از سوی جریانی که مدعی عقبه دانشجویی می ‏باشد امری طبیعی محسوب می شود. مسائل روی داده در دانشگاه امیر کبیر وشیراز نمونه ای از تراژدی ‏بسیج شبه دانشجویی می باشد. ‏

جریانی که مدعی مهندسی فرهنگی می باشد و تئوریسین های ان مانند رحیم پور ازغدی مدعی ان هستند که ‏‏”باید اساسا مشخص شود که چقدر حاکمیت می تواند تاثیر گذار باشد”لازمه ان قرار گرفتن این جریان ها بر ‏جایگاه اصلی خود است. نگارنده اعتقادی به ان ندارم که این جریان به نوع دیگری زیست کند و اعتقادی به ‏حذف ان نیز ندارم و این اعتقاد نیز از سر رعایت احتیاط نیز نمی باشد. بلکه هدف، قرار گرفتن این سازمان ‏در جایگاه واقعی خود وپذیرش گفتمان مدنی و تبدیل ان از یک نهاد امنیتی- نظامی به یک سازمان در قواره ‏یک تشکیلات دانشجویی می باشد. ‏

واگذاری رهبری این سازمان به دانشجویان باعث خواهد شد که اگر گفتمانی از سوی این نهاد تولید گردد که ‏خواه این گفتمان هم جهت با دیدگاه قالب جامعه ایران باشد، خواه دارای چنین ویژگی هایی نباشد گفتمان انها ‏قابل فهم باشد و بتوان جایگاهی را به ان اختصاص داد. ‏

راهکار شعار جامعه مدنی در گفتمان کنش و واکنش نمی باشد. بسیج شبه دانشجویی امروز سردمدار جریانی ‏است که اگر در مقابل انحصارات سیاسی و اجتماعی در ایران اعتراضی صورت گیرد ان اعتراض را به ‏عامل خارجی نسبت می دهد و علیه ان کودتا می کند. در واقع تجربه انجمن های اسلامی نشان می دهد بسیج ‏دانشجویی در زمانی فعال است که انجمن های اسلامی فعال باشند و مقابل فعالیت های انها واکنش نشان دهد و ‏انجمن ها را از ارائه راهبرد دور سازد. این کنش و واکنش در ایران دموکراسی نمی اورد. دموکراسی الزام ‏می خواهد؛ الزامی که از راست تا چپ کارگری را تحمل کند. تجربه های منتهی به دموکراسی مستقل در ‏جهان مانند هند و افریقای جنوبی فاقد گفتمان حذفی بوده است و دارای سطح تحمل در شناخت جایگاه همه ‏انسانها و زایبش اندیشه به سود جامعه مدنی و رفع انواع اپارتاید ها بوده است. کادر سازی بسیج دانشجویی ‏تولید اپارتاید فکری برای اینده ایران است. که با استراتژی حذف و ستاره دار کردن دگر اندیشان به سوی اوج ‏خود در حرکت است. این جریان ها در حالی اعمال نژاد پرستی در افریقا و فلسطین را با (حق دخالت در ‏امور این کشورها )با بی تابی فریاد می زنند که در همین سرزمین حق تحصیل ، حق فعالیت قانونی عادلانه ‏از بسیاری از گروها گرفته شده است. ‏

تعامل یعنی پذیرش دیگران و برتری دادن حقوق انسانی انها بر عقیده انها تا حقوق انسانها برای دموکراسی ‏الزام بیاورد. اما این منطق که با داشتن قدرتی مافوق یک دانشجو عرصه را برای منتقدین تنگ کردن با هیچ ‏کدام از شعا رهای وکالت از حقوق مستضعفان دنیا هم خوانی ندارد. ‏

مدنی شدن بسیج دانشجویی با اسیب ها و موانع اساسی نیز روبرو می باشد. ‏

الف: از بین بردن عدالت ملی: با وجود سابقه طولانی اکادمی در ایران، این زیست بلند مدت همواره با اسیب ‏وابستگی به دولت ها سپری شده است. مطالعه در نحوه برنامه ریزی در دانشگاه ها نشان می دهد که تحقیقات ‏دانشگاهی بسوی ترقی ملت نبوده بلکه در مسیر بلند پروازی های رهبران انها بوده است. در حال حاضر ‏بسیج دانشجویی سمبل چنین وابستگی می باشد. قرار دادن منابع ملی برای یک جریان خاص و جلو گیری از ‏فعالیت منتقدین و ممانعت از فعالیت سالم و عادلانه به انها عدالت ملی در کشور را تحت تاثیر قرار داده است. ‏

تاریخ ایران نشان می دهد فربگی جریان های واداده یا تقابلی در مقابل دولت در ایران به گسترش دموکراسی ‏در کشور کمک نمی کند به گونه ای بعد از 100 سال باید ارزوی برگزاری انتخابات سالم و ازاد و نیز عایده ‏نفت برای ملت را داشته باشیم. ‏

ب ـ کادر رهبری در خارج از دانشگاه: اولین و بارزترین تفاوت دفتر تحکیم وحدت در حال حاضر با بسیج ‏دانشجویی در نحوه تعیین کادر شورای مرکزی این دو نهاد است و نیز وجود روحیه دانشجویی در فعالان ان ‏می باشد. در حالی که دفتر تحکیم وحدت دارای تعاریفی در واژه دبیری می باشد و نیز انتخابات ان در بین ‏دانشجویان صورت می گیرد، کادر رهبری بسیج دانشجویی با انتصابات بالا به پایین و از بین سرداران بخش ‏فرهنگی قدرت انجام می پذیرد. در واقع تفاوت بسیج دانشجویی و تحکیم حد فاصل بین مفهوم دبیر و رییس ‏می باشد. به عنوان مثال طرح تحول بسیج دانشجویی یک طرح هرمی از بالا به پایین و متناسب با ساختار ‏نظامی می باشد در حالی که تصمیم گیری در دفتر تحکیم وحدت در کادر شورای مرکزی ان و با حداکثر ‏نظارت شورای عمومی و با وجود نقد فراوان برهمین سیستم تصمیم گیری در برگیرنده حد اقلی از ‏سانترالیسم دموکراتیک است. این تفاوت باعث می گردد قامت بسیج دانشجویی در حد یک مجموعه شبه ‏دانشجویی –نظامی هویدا باشد. ‏

پ ـ نقد ایدئولوژی معیار اثبات هویت: بسیج شبه دانشجویی در شناخت استراتژِی و گفتمان سازی فاقد هیچ ‏پارادایم هویتی می باشد. در واقع بسیج دانشجویی فاقد اصول هویت سازی در مجموعه خود می باشد. زیرا ‏زایش اندیشه نه از سوی خود مجموعه بلکه در یک ساختار هرمی صورت می گیرد که به هیچ عنوان در ‏تعامل با اعضا درونی نمی گرددلذا هنجار سازی نگردیده و انتظار از هنجار ها لزوم هویت را مطرح نمی ‏کند. لذا اگر مطالعه ای حتی سطحی در تحلیلی ترین مطالب وگفتار بسیج دانشجویی صورت گیرد تنها حامل ‏یک سری انتقادات سلبی در شناخت و رد دیالوگ های سوسیالیستی ولیبرالیستی و نیز مخالفت با هر ایده ‏خارج از حوزه شناختی خود می باشد. ‏

تعامل با نهاد های امنیتی در تقابل با دانشگاه: پروژه دشمن سازی در مقابله با نظریه انحطاط سیاسی مانور ‏بسیج دانشجویی برای بقای خود می باشدعدم استقلال بسیج دانشجویی باعث گردیده جریانی در خارج از ‏دانشگاه برای ماجرا افرینی انها تصمیم بگیرد. باز افرینی دوباره 13 ابان با تصمیم نهادی در خارج از ‏دانشگاه هشداری خواهد بود در تکرار تجربه ای دوباره تا نقد رفتار امریکا در ایران به نهایت در اختیار ‏جریانی قرار گیرد که با ابزاری کردن دانشگاه به سرنگونی یک دولت دموکراتیک دیگر بپردازدوباشعار از ‏دست رفتن نظام، هویت وارزشهای اسلامی به حذف منتقدان بپردازد. ‏

رحیم پور ازغدی نظریه پرداز بسیج دانشجویی و مدافع بحث کرسی های نظریه پردازی در دانشگاهها باید ‏بتواند به این سوال پاسخ دهد که اگر سکولار ها از پشتیبانی فکری برخوردار نیستند پس چگونه است که بعد ‏از سی سال رویارویی فیزیکال و نرم هنوز باقی مانده اند. ‏

بسیج دانشجویی اگر مدافع کرسی مناظره می باشند باید مخاطب خود را نه از میان مردم انتخاب کند که ‏مناظره انها به موعظه تبدیل شود و نه از غربی ها که بخواهند انها را افشا کنند. مخاطب انها زمانی مشخص ‏می گردد که انها جایگاه خود را بعنوان یک بخش نه چندان قدرتمند بپذیرتند و در تعامل با دانشگاهیان منتقد ‏باید به انها نیز فرصت بدهند تا جایگاه خود را مشخص گردانند. ‏

بسیج شبه دانشجویی که سرداران ان دائما توهم زمستان داغ و کودتا را دارند، در صورتی می تواند مدعی ‏تعالی بسیج دانشجویی وانقلاب نرم افزاری باشند که نوع نگرش خود را به دانشگاه و حوزه عمومی ایران ‏تغییر دهندو گرنه هر شعاری بر شن روان است. ‏


‏- عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت