لایحه حمایت از انسانیت تدوین کنید

صبا واصفی
صبا واصفی

زنان از طیف¬ها و اقشار گوناگون، علی¬رغم اختلاف های طبقاتی و اجتماعی¬، با وجود تفاوت در تهدیدها و سلب حقوق شهروندی¬شان با یک وجه مشترک، یعنی  تغییر قوانین تبعیض¬آمیز همواره  کوشیده اند به حقوق حقه¬ی انسانی خود دست یابند.  نظام حاکم بر نهاد خانواده، با اتکا به مقررات شرعی و به دلیل پای بندی قانون گذاران به سنت ها، با نیازهای زندگی بشر معاصر، چه از لحاظ حقوقی و چه از نظر انسانی، سازگاری نداشته و گاه به تضادی خشونت بار کشیده شده است. در این مسیر، حرکت های برابری خواه زنان، برای رسیدن به حقوق شهروندی و انسانی، همواره متهم به مخالفت با دین و سنت شده است.

احترام به اصالت بشر ایجاب می کند، کاربردی ترین تفسیر از دین، برای بهبود شرایط زندگی انسان¬ها صورت بگیرد و قوانین،  با تغییر سبک زندگی مردم، به خواست خود آنان قابل تغییر و اصلاح باشد. به قول فوکو: “حقیقت در دست کسی است که سخن را کنترل می کند.“1
در حالی که  قانون گذاران، بر مبنای اصل مصلحت اندیشی، مهریه را که در قرآن “عندالمطالبه” قرار داده شده است، به “عندالستطاعه” تغییر داده اند، جای تعجب است که چرا برخی، مخالفت با چندهمسری و مهریه را به معنی مخالفت با دین اسلام  تلقی می کنند و اعتراض به قوانین جامعه ای که در آن قاعده فراش وجود دارد و طبق آن “اگر مردی زن خود را هنگام نزدیکی با مرد دیگری ببیند، می تواند او را بکشد”( ماده 630 )، اعتراض به قوانینی که مجوز تعدد شرکای جنسی راصادر می کند مذموم و معترض را محارب می دانند.
نهادهای قانون گذار، به جای صرف همت مضاعف¬شان، در راستای حقوق فراموش شده ی کودکان خانواده؛ این قربانیان بی دفاع بزهکاری و بهره برداری سرمایه اندیشانه در حمایت قوانین واپس گرا، مبنای کارشان را در راستای ترویج تعدد شرکای جنسی گذاشته اند.

 قانونی شدن تعدد شرکای جنسی، نماد بارزی از خشونت  و سلطه جویی است که زن را از ارزش و اعتبار انسانی، ساقط می کند.  نیروی های سرکوب گر به عنوان بازوی اعمال قدرت قانون با برداشت های افراطی و تعبیرهای سودجویانه از حقوق انسانی شهروندان، و با سرکوب ایده¬های خشونت پرهیز، عرصه ی خانواده را به میدان نبرد زن و مرد تبدیل کرده اند. در این مبارزه ی نابرابر، زن، چنگ و دندان نفقه و مطالبه ی مهریه را نشان می دهد و مرد، گرز گران تمکین، زن دوم و منع خروج از منزل را بالای سر به چرخش درمی آورد. 

 در حالی که آیات 3 و 139 سوره نساء، تعدد زوجات را در شرایطی مجاز دانسته، ولی در آیه دوم این سوره، این شرایط با چنان قید و شرطی مقید شده است که تعبیر به محال می شود.
در ماده ۲۵ لایحه ی حمایت خانواده آمده است: “وزارت اقتصاد و دارایی، موظف است؛ از مهریه‌های بالاتر از حد معمول، تصاعدی مالیات دریافت کند.” بر طبق این بند، زن پس از پذیرفتن ازدواج‌های بی قید و شرط مرد، باید مواجب مهریه‌ای راکه معلوم نیست بتواند، دریافت کند هم به دولت بپردازد؛ به این ترتیب، به ضرس قاطع گمان می رود، دولت، از مسلم ترین حق زنان که در اسلام بر آن تاکید شده است، قصد بهره برداری دارد.

همواره از خانواده، به عنوان کانونی یاد شده است که در آن انسان به آرامش می رسد و نیازهای مادی و معنوی اش تامین می شود، ولی در چارچوب این نظم نمادین، زن، زندگی بی تغییرش را  با وساطت مرد تکرار می کند و مطابق قانون حمایت خانواده ای که قانون گذاران خیراندیش  به فکر تدوین آن افتاده اند، پیکر زن با مهریه، بی هیچ  ضمانت پرداختی، خریداری می شود. در نظام و قانونی که تنها  تن زن، شناسایی می شود و راه رستگاری وتعالی او به معراج رساندن مرد به قیمت تنزل کردن در حد “شئی جنسی” است و این شئی انگاری مقدس نیز قلمداد می شود،  چرا اخذ مهریه ای که مرد با عقل سلیم آن را تقبل کرده، چنین بر قانون گذاران گران آمده است؟

 انسان¬ها برای اینکه بتوانند نیروی خود را برای رسیدن، به نتایج مثبت متمرکز کنند، باید محترم شمرده شوند. “کلوارد و اهلین” می گفتند: “بزهکاری بدان سبب روی می دهد، که همه نمی توانند، از راه های مشروع  ـ سخت کوشی- به ویژه از راه احراز صلاحیت های تحصیلی، به هدفی مقبول در اجتماع دست یابد.“2

زنی که خود را کم ارزش و در حاشیه می بیند، و  حتی حق طلاق از شوهری که به او وفادار نبوده، از او سلب می شود، چیزی ندارد از دست بدهد، پس طغیان در برابر قوانین را بر فقر و انزاوای اجتماعی ترجیح می دهد و می کوشد در زمینه ی جنسی انتقام بگیرد.  خشم و گردن کشی نشان دهنده این است که زن به مرحله ای رسیده که زندگی مشترک به هیچ رو ممکن نیست، اما به دلیل عدم وجود امکاناتی که  بتواند به شفاف سازی شخصیتش کمک نماید، ابزار تسکین خشم گمشده خویش را در جاهای دیگر جست وجو می کند.نخستین و کاری ترین  ضربه را بر کودکان  که به منابع اقتدار، کم ترین دسترسی ای دارند، وارد می کند تا از این طریق به آشکار سازی بخش پنهان وجودش بپردازد. وقتی احساس حقارت، در ضمیر زن، نهادینه شود، فرهنگ خشونت، تکرار و قربانی به جانی تبدیل می شود. تن دادن به این قسم هم آغوشی که در آن لذت جنسی یکی از طرفین محلی از اعراب نداشته باشد، عین “تجاوز” است. خانواده با این شکل مفروض، به ابزاری برای بهره کشی از بدن زن تبدیل می شود. “کریستوا” معتقد است: “بدنی که زندگی می کند، بدنی دوست داشتنی است، بدن دوست داشتنی بدنی است که سخن می گوید، اعتراض می کند و اظهار عقیده می نماید. عشق، برای بدنی که زندگی می کند، ضروری است. بدون عشق، زن  چیزی جز جسم متحرک نیست.“3

اخلاق اصالت بشری می خواهد که هر تجربه، معنایی انسانی داشته باشد، وقتی روابط  دو انسان، به عنوان ابزار اعمال قدرت استفاده شود؛ حمایت جامعه، توجیه رابطه ای حیوانی است؛ چرا که قوانین حاکم بر چنین نظام خانواده ای مرد را به دیکتاتوری افزون¬خواه و هوسناک تبدیل و او را به رفتاری غیر انسانی تشویق می کند.

علی رغم اینکه سازمان ها و رسانه های دولتی، نقش بسزایی در تغییر نگرش جامعه و نمایش قبح رفتار تبعیض آمیز دارند، اما هم¬چنانبر افزودن تبعیض و نابرابری در حق زنان اصرار می ورزند.
   

پیشنهاد می کنم، هموطنان دست اندرکار، نگاهی به تاریخ بیندازند! فریاد حافظ  شیراز، از عمل¬کرد افراطی محتسب و فقیه و پناهنده شدن¬اش به رند و پیرمغان، شکوائیه ای است گردن¬کشانه در برابر آنان و فریاد سعدی از عالمان بی عمل و…. نتیجه ی ابرام بر ترویج و تدوین واپس نگری است. بکوشیم نام نیک در جریده تاریخ بر جا بگذاریم.

منابع:
1-      تمیزی، بکری، ذهنیت، جنسیت و نقد فمینیستی، لس آنجلس، کالیفرنیا، 1380،  ص45
2-      تانگ، رزمری، درآمدی¬جامع بر نظریه¬های فمینیستی، ترجمه منیژه نجم عراقی، نی، تهران، 1387، ص221    
3-      تمیزی، بکری، همان، ص 94