روزنامه، روزنامه...

پژمان موسوی
پژمان موسوی

1

انتشار یک روزنامه جدید همواره “یک خبر خوب” است، یک “اتفاق” است و یک “شادی نهان” را در خود پنهان دارد؛شادمانی ای که کم و بیش در نهاد هر آن کس که این “خبر خوب” را می شنود، مستتر است و بسته به روحیات آن فرد، می تواند بروز یابد یا نیابد. همه ی اینها هم نه یک ادعا که واقعیتی است انکار ناپذیر و دلایلی دارد چند که هدف از این نوشتار هم در واقع واکاوی همین موضوع است.

2

چرا انتشار یک روزنامه جدید یک “خبر خوب” است؟ البته که در پاسخ به این سوال مهم ترین نکته ای که به ذهن می رسد، همانا ضرورت آگاهی بخشی و نیاز مردم به “خبر” است اما به نظر می رسد که با گسترش وسایل ارتباط جمعی و نفوذ رسانه های دیجیتال از یک طرف و گسترش شبکه های مختلف خبری تلویزیونی و ماهواره ای از طرف دیگر، مردم دیگر نیاز چندانی به پیگیری اخبار مورد نظرشان از طریق روزنامه ها ندارند و این نیاز خود را به خوبی و حتی بسیار بهتر و بیشتر از روزنامه ها از خمان طرق دنبال می کنند و برای این منظور نیاز چندانی به روزنامه ها ندارند. پس چیست راز جذابیت روزنامه ها برای صاحبان فکر و قلم از یک سو و مردم از سوی دیگر؟ به نظر می رسد مهم ترین نکته در این خصوص، نیاز مردم به “صدایی جدید” است. صدایی که با صداهایی که تاکنون به گوش می رسیده متفاوت بوده و نظرگاهی تازه را بر روی مخاطبانش بگشاید. صدایی باشد نو در میان انبوه صداهایی که یا شنیده نمی شده یا دیگر بسیار تکراری و خسته کننده شده بوده. از همین رو هم هست که همواره شماره اول هر جریده تازه معمولا بسیار دیده و خریده می شود به امید دستیابی به همین نگاه و صدای تازه. اگر صدا، به واقع صدایی تازه بود، این دیده شدن و خریده شدن تداوم می یابد در غیر این صورت آن جریده تازه نیز به خیل جرایدی می پیوندد که تنها صفحه اولش روی گیشه مرور می شود و کسی رغبتی به خریدن و خواندن آن از خود نشان نمی دهد. این صدای تازه لزوما در موضع گیری ها یا خط مشی های آن روزنامه نیست که خود را به تمامی می تواند نشان دهد بلکه اتفاقا این صدا و نگاه تازه، در چیدمان صفحات، انتخاب سوژه ها و نویسندگان، به کار گرفتن خبرنگاران و کادر حرفه ای، اختصاص صفحاتی جذاب برای صفحات لایی یا فیچر، انتشار ویژه نامه های موضوعی یا هفتگی و… است که خودنمایی می کند.

3

یک زمانی بود که تصور می شد (و هنوز هم می شود) که با گسترش شبکه های تلویزیونی و ماهواره ای و راه اندازی و فعالیت ده ها سایت و خبرگزاری دولتی و خصوصی، دیگر جایی برای روزنامه ها نخواهد بود و مردم دیگر دلیل و انگیزه خود را برای خواندن روزنامه ها از دست خواهند داد؛عدد شبکه های ماهواره ای و تلویزیونی از هزار گذشت و عدد سایت ها و خبرگزاری ها هم از صد، اما نه تنها اقبال مردم به روزنامه ها کم نشد، که در مواردی بیشتر هم شد. چرایی اش روشن است. همانطور که کتاب جایگزینی نیافت، روزنامه ها هم جایگزینی نخواهند یافت. شاید مهم ترین اصل در بیان چرایی این رویداد، ماندگاری روزنامه در مقابل مرگ سریع خبر و تحلیل در رسانه های دیداری و شنیداری است. اگر یک بخش خبری یا یک میزگرد تلویزیونی از دست برود، از دست خواهد رفت اما مطالب و تحلیل های یک روزنامه نه تنها از بین نمی رود، که سال ها و دهه ها می تواند در کناری آرشیو شود و روزی دوباره به کار آید. انسان در هنگام مطالعه اخبار و تحلیل های روزنامه ها و سایر رسانه های مکتوب، می تواند تامل کرده و با حلاجی آنچه تاکنون خوانده است، به مطالعه مطلب مورد نظر ادامه دهد بی آنکه از فرار بودن و از دست رفتن آن خبر یا تحلیل نگران باشد. اینها و ده ها دلیل دیگر را بگذارید در کنار حس نوستالژیکی که خواندن روزنامه به انسان می دهد و بوی کاغذی که ما را می برد به روزگارانی دور…

روزنامه صدای مردم است، حداقل می بایست که اینطور باشد؛روزنامه نگار هم مستقل است و می بایست که حامی حقوق مردم و مخاطبانش باشد بنابراین طبیعی است که اگر این دو اصل اساسی یعنی بازتاب صدای مردم و مستقل بودن، در رسانه ای رعایت شود، مردم هم مخاطب آن رسانه یا روزنامه شده و آن را از خود و برای خود می دانند. از سوی دیگر به نظر می رسد برای بخشی از مردم همواره نظرات و دیدگاه های آن دسته از صاحبنظرانی که مثل خود آنها در این آب و خاک زندگی می کنند و مسائل را از نزدیک لمس کرده و دنبال می کنند، بسیار خواندنی تر از دیدگاه های کسانی باشد که در وطن نیستند هر چند برای دسته ی دیگری نیز این تقدم و تاخر اساسا محلی از اعراب ندارد و دیدگاه های صاحبنظران داخلی دقیقا در کنار دیدگاه های صاحبنظران ایرانی مقیم خارج از کشور باشد که کامل کننده و هم پوشاننده باشد. هر چه که هست، در این اصل اساسی که تولد هر روزنامه ی جدید، یک “اتفاق” و “خبر خوب” است، دیگر کمتر کسی هست که بتواند خللی وارد کند…

منبع: بهار