دایره مینا خط می زند
صبح و فروزان را
گل های مانده در ایوان را
در زمستان های طولانی
منتظر ماندیم:
“یکی می آید…
یکی می آید”…-
حتی شعرش شعر ش را بر چهار راهها می نوشتیم:
“کسی از آسمان توپخانه در شب آتش بازی می آید
و سفره را می اندازد
و نان را قسمت می کند
و پپسی را قسمت می کند
و باغ ملی را قسمت می کند
و شربت سیاه سرفه را قسمت می کند
و روز اسم نویسی را قسمت می کند
و نمره مریضخانه را قسمت می کند
و چکمه های لاستیکی را قسمت می کند
و سینمای فردین را قسمت می کند
درخت های دختر سید جواد را قسمت می کند
و هر چه را که باد کرده باشد قسمت می کند
و سهم ما را هم می دهد
من خواب دیده ام…”
بانوی شعر خواب دید و خوابید…
و ما دیگر بیدار ماندیم
کسی آمد
و سهم ما را هم داد
سینمای فردین ممنوع شد
فروزان ممنوع شد
عشق ممنوع شد
و همه جام های شراب هزارساله را
از دیوان های پارسی
در شیشه های سیاه سرفه ریختند
و دایره مینا خط می زند
فردین و فروزان را
و باز می کند بندهای آهن و سیمان را
پنج بهمن 1394