تراژدی آدم های بلاتکلیف

نویسنده
مهرداد زمانی

» پرده نقره ای

پوستر فیلم آرایش غلیظ که به دلیل وجود مولفه های گرافیکی پوسترهای قبل از انقلاب در فونت، نقاشی چهر ها و…و شباهت های بسیارش به پوستر فیلم “تنگسیر – امیر نادری” محل بحث بسیاری در فضای مجازی شد.

فیلم تازه “حمید نعمت الله”،برای سینمای این روزهای سینمای ایران یک اتفاق است.

 فیلم های موسوم به “فاخر” -دولتی و سفارشی - و “سینمای آپارتمانی”- فیلم هایی که در لوکیشن های محدود، و نه الزاما فضاهای داخلی، با محوریت گفت وگو، و با بودجه ای کم، توسط بخش خصوصی سینمای ایران ساخته می شود – تقریبا تمامی تولیدات سینمائی را بخود اختصاص داده اند.

این دو شیوه تهیه فیلم، به دلایلی چون وجود رانت در اکران فیلم ها، عدم ثبات شرایط و سیاست های سینمایی دولت و ظرفیت کم سینمای ایران در جذب مخاطب،رفته رفته و طی پنج سال اخیر به جریان غالب سینمای ایران تبدیل شده است.در نتیجه سینمای ایران از مولفه های جذاب سینما مانند حادثه پردازی، شخصیت سازی، تعدد لوکیشن،و حتی تعلیق و هیجان خالی شده و فیلم ها را در محدوده ی “ملودرام” آبکی و “کمدی رومانتیک” های لوس متوقف کرده است.

فیلم “آرایش غلیظ ” – بعنوان استثنایی بیرون از قانون رایج- داستانی جذاب و پر تعلیق را با خلق چند کاراکتر سینمایی روایت می کند.

طرح کلی داستان، تقاطع خط زندگی چند شخصیت کاملا متفاوت است که حول م مساله ی فروش محموله ی قاچاق ترقه و فشفشه، به دلایلی تصادفی و ساده دور هم جمع می شوند، و در نهایت هم، به همان سادگی و بی برنامه گیِ قبلی، از هم جدا می شوند و سرنوشت خود را پی می گیرند.

با تقسیم روند کلی فیلم به یک سوم های مرسوم فیلمنامه نویسی،بخش اول داستان به معرفی شخصیت های متعدد داستان و همزمان، چگونگی گرد هم آمدن آنها، می پردازد. قسمت میانی داستان همراهی آنها و کنش و بر هم کنش شان را به تصویر در می آوردو یک سوم نهایی روایتگرنزاع و کشمکش و در نهایی جدایی آنها از یکدیگر است.

 در این خط سیر داستانی، فیلم با لحنی مفرح و حتی رومانس و کمدی، آغاز می شود؛ اما رفته رفته و بدون هیچ اتفاق خاص و صرفا بر مبنای کیفیت بر هم کنش شخصیت ها و تاثیر آنها در روند داستان، فیلم تغییر لحن داده وبه سوی تراژدی نهایی که همان مرگ دو نفراز آنها و بلاتکلیفی ِ بقیه است، تغییر مسیر می دهد. “حمید نعمت الله “و “هادی مقدم دوست ” که تدوام همکاری شان در امر فیلمنامه نویسی،طی یک دهه ی اخیر به ساخت فیلم های “بوتیک”، “بی پولی”، “سر به مهر” و سریال “وضعیت سفید” منجر شده است؛ در آخرین همکاری خود توانسته اند با طراحی، پردازش و اجرایی درست و سینمایی مجموع چند داستان موازی، و پیوند آنها از میانه ی فیلم، بقیه ی داستان را بر مبنای درهم شدگی همان داستان ها، جلوببرند. در واقع مایه ی پیش برنده ی داستان جذاب فیلم از همان اتفاقات کوچک ابتدایی فیلم نشات می گیرد.

برای مثال داستان کتک خوردن “مجید” از طرف “آقای فاتحی”، دوستی قدیمی “مسعود / حامد بهداد” و “لادن / لادن طباطبایی”، علاقه ی “مسعود” به مواد مخدر که او را جذب “آقای دکتر / هومن برق نورد” می کند، وضعیت نابسامان و غریب “آقای برقی / علی عمرانی” و… همه، در نگاه اول داستان هایی مستقل از یکدیگر و بدون کمترین میزان همپوشانی نسبت به هم به نظر می آیند؛ اما در میانه ی فیلم همه ی این داستان ها، با تمهیداتی منطبق با شخصیت آدم ها و منطق درونیِ خود داستان، در هم ادغام شده و برآیند برهم کنش آنها،شخصیت ها و کل فیلم را به دنبال خود می کشاند.

فیلم “آرایش غلیظ” از این منظر فیلمی جزیی نگر و دقیق محسوب می شود که توانسته با طراحی دقیق شخصیت هایی ملموس،راه اندازی ِ داستانک هایی مستقل از هم و سپس همراه کردن آنها با یکدیگر، فیلمی جذاب و دیدنی بسازد. فیلمی که دوباره جمله ی کلیدی “سینما یعنی جزییات” را در ذهن ها تداعی می کند.