پائیز فروپاشی

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

ماه اول پائیز به پایان می رسد. در تهران “پائیز فروپاشی” کتاب پر فروش روز است. شاید بتوان کتاب را در این خطوط خلاصه کرد:” بسیار پیش از به خیابان آمدن مردم شمع بدست، ضرورت رفرم را به هونکر- رهبر وقت آلمان شرقی- و برخی اعضای رهبری حزب گوشزد کرده بودم ،اما بدلیل فضای بسته حاکم بر دولت و حزب، نظراتم نتوانست به بدنه حزب و به میان مردم راه یابد.”

نویسنده کتاب - اگون کرنتس -  آخرین رهبر آلمان دمکراتیک و دبیرکل حزب سوسیالیست متحد این کشور است. اوزمانی سکان رهبری کشور و حزب را بدست گرفت که در خیابان های چند شهر بزرگ آلمان دمکراتیک، مردم شمع بدست به خیابان ها آمده بودند و از رفرم عبور کرده و سرنگونی دولت را می خواستند.

او بعد از فروپاشی، محاکمه و به زندان محکوم شد. اکنون خاطرات “رژیمی راکه دیگر نیست” می نویسد و” نظامی که دیگر نبود”- به تعبیر زیبای رامین احمدی- اجازه انتشار آن را در پایتختش می دهد.

پایتختی که هم قصد نجات جهان را دارد و هم به گفته یکی از رهبرانش که سالهاست کنار گور فریادهای هیستریک می کشد، دچار” زلزله سیاسی” است.

 

احمدجنتی در نماز جمعه می پرسد:” در زلزله سیاسی چه کار باید کنیم ؟” و خودش جواب می دهد:” مثلا در زلزله اخیر تهران کلی به مردم توصیه می‌کنند که مراقب باشید و یا باید نماز بخوانید، حال اگر زلزله سیاسی آمد چه تکلیفی داریم؟ باید بگوییم سپاه و بسیج و بعضی طلبه‌ها در صحنه هستند و کاری نکنیم. این نظام را خدا نگه داشته است، انقلاب‌های مخملی در چند جای دیگر کشورها را زیر رو کرد. این اتفاقات در هر کجای دیگر اتفاق افتاده بود، آن نظام زیر رو می‌شد. بدانیم مسئله‌ای که مانع وقوع این اتفاق در کشور شد، ولایت فقیه و رهبری بود. امروز وظیفه ما خیلی سنگین است، ما واقعا در حال جنگ هستیم. بعضی انقلاب و ولایت فقیه را قبول دارند، ولی متوجه نیستند که دارند در زیربناها بمب‌گذاری می‌کنند تا یک دفعه منفجر کنند، بنابراین احساس مسوولیت نمی‌کنند.امروز ما دچار این مساله شده‌ایم که افرادی با 30 سال سابقه انقلابی و تدین، مشکل فرهنگی، اقتصادی و سیاسی پیدا کرده‌اند وراهشان کج شده و منحرف شده‌اند، یک تعدادی باقی ماندند که دست نخورده‌اند و نظام و ولایت فقیه را حفظ کردند. در جریانات اخیر از برخی توقع نمی‌رفت متزلزل شوند یا سکوت کنند ولی رنگ عوض کردند چون نمی‌فهمند چه اتفاقی افتاده یا قرار بیفتد از بحران عبور کردیم ولی کسانی که در 18 تیر و وقایع اخیر شکست خوردند بیکار ننشسته‌اند ما هم باید حواسمان جمع کنیم.ما برای دنیا پیام داریم، اول باید بنیاد خودمان محکم باشد، بعد به جنگ دشمن برویم . به لطف الهی دو عامل اصلی قدرت آمریکا در جهان رو به زوال است قدرت اقتصادی آن نیز هم متلاشی شده است. در این شرایط باید یک قدرت بیاید که جایگزین این قدرت‌های طاغوتی شود، چشم امید انقلابی‌ها و محرومان جهان هم به این قدرت است، امام و رهبری و بچه‌های انقلاب هم می‌خواهند این قدرت را بسازند حالا این وسط یک عده می‌آیند، آشوب می‌کنند تا این قدرت متزلزل شود. “

 

مصباح یزدی هم که مثل “پلنگ تیر خورده” در پی ردخون است،می گوید:” دشمنان می گویند  اسلام دین تساهل است.” و باردیگر خواهان برخورد قاطع بامخالفان می شود.

مثلت سیاست گذاری عملی طالبان شیعی را سخنان آیت اله خامنه ای در تیتر اول کیهان چهارشنبه کامل می کند:” پایه های علوم انسانی در دانشگاهها باید بر قرآن استوار شود.”

و نظامی که می گفت “جمهوری” است و” اسلامی” برآخرین نشانه های جمهوری اسلامی بسرعت خط بطلان می کشد؛ درعمل “ انقلاب اسلامی بهمن 1357” را به تاریخ می سپارد و با گام های بلند بسوی “حکومت اسلامی ” می رود.

باتائید” السلطان بن سلطان بن سلطان والخاقان بن خاقان بن خاقان”ـ به تعبیر ابراهیم نبوی ـ تغییرات تازه ای در سپاه داده می شود . تدارک آینده را می بینند. نگران پس لرزه های”زلزله سیاسی” هستند و” انقلاب مخملی” که بساطشان را”زیر و رو” کند.

 کودتای 22 خرداد نشان داد همه رجزخوانی ها درباره بسیج 20 و 30 میلیونی تنها جنگ روانی با مردم بوده است و حتی برای جمع کردن 40 ـ 50 هزار نفر برای تظاهرات به نفع احمدی نژاد “ هم نتوانستند نیروی مردمی ” بسیج” کنند، و حالا این نیروی”مردمی” رسما به نیروی زمینی سپاه پاسدارانی می پیوندد که در همین هفته گروهی از فرماندهان و نیروهایش قربانی یک حادثه انتحاری در سیستان و بلوچستان شده اند.

حسب معمول حادثه به “ دشمن” نسبت داده می شود. رهبر انقلاب که تکیه داده بر عصا ، هر روز بیشتراز پیشتر با نظامیان عکس می گیرد، از” ددمنشی” سخن می راند و دستور” مجازات” و”انتقام” می دهد.

اما زیبا ترین تفسیر را روزنامه الشرق الوسط در یک تیتر و یک جمله خطاب به مقامات ایرانی دارد:” ایران: بازگشت ترور به خانه؛ این همان عملیات انتحاری کوری است که از آن در لبنان و عراق حمایت می‌کردید .”

حبیب اله عسگر اولادی هم خبر می دهد طرحی که پیش از این اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان «طرحی برای برون رفت از وضعیت کنونی» از آن یاد کرده بود به رهبری جمهوری اسلامی تحویل داده شده است و منتظر “ارشادات” ایشان هستند.

پدر معنوی حزب موتلفه که شانه به شانه طالبان شیعی می رود، می گوید:“در این بین حرف تازه‌ای که آیت ‌الله هاشمی رفسنجانی زدند این بود که من دولت را مشروع می‌دانم.»

دفتر هاشمی رفسنجانی سخنان عسگر اولادی را تایید یا تکذیب نمی کند، اما حسین شریعتمداری شمشیر را از رو می کشد. پیداست دعوا بر سر تعیین تکلیف  افرادی است که” با 30 سال سابقه انقلابی و تدین، مشکل فرهنگی، اقتصادی و سیاسی پیدا کرده‌اند وراهشان کج شده و منحرف شده‌اند.” یعنی اسیران بعد از کودتای انتخاباتی.  و کودتا چیان درست مانند دهه  شصت عمل می کنند. چوبه های دار را نصب کرده اند. حلقه های ضعیف را مانند جوان متهم به  عضویت در” انجمن پادشاهی” را با ابلاغ حکم اعدام به آن نزدیک ترمی کنند. مازیار بهاری را که فشار جهانی آزادیش را می خواهد رها می سازند تا بلافاصله به لندن برود. به چند نفر هم احکام زندان شش تا 12 سال می دهند. بقیه هم گروگان هستند. زندانیانی که  عملا از صحنه سیاست حذف شده اند و هر آن می شود برایشان یک “تابستان 67” تدارک دید.

و صدالبته” نظام” آنقدر مهربان است که معاون دادستان به دیدار بهزاد نبوی در بیمارستان می رود و خود دادستان هم در زندان از کیوان صمیمی، محمد قوچانی و بهمن امویی احوالپرسی می کند. این  دادستان محترم بیشتر شبیه اسداله لاجوردی است. فعلا که دارد کارهای او را تقلید می کند.

بااین اقدامات” بنیان نظام محکم” شده است و باید به” جنگ دشمن” رفت که در “ حال زوال” است؛ حالا باید “جایگزین این قدرت‌های طاغوتی” شد.

جنگ با” دشمن” هم که همان آمریکا باشد،به جای حساسی رسیده است. درست در نزدیکی دومین دور مذاکرات  ژنو ،مجلس بسرعت برق و باد خواست دولت را تصویب می کندو یارانه رااز چند قلم از اصلی ترین نیازهای مردم از جمله شیر و نان و شکر و دارو بر می دارد. اقدامی که بیشتر ازهر واکنش سیاسی به مراکز اصلی قدرت سرمایه داری نشان می دهد که به درخواست های بانک جهانی  گردن گذاشته شده است. اشغال کنندگان سفارت آمریکا زندانی هستند. اقتصاد بسرعت به نام  خصوصی شدن به  کام زندانبانان آنها می شود و یارانه ها هم پر می کشند.

راه مذاکره با شیطان بزرگ هم که در نهایت”عزت” باز شده است. حاصل کشت تهران را می شود در ژنو درو کرد. نگاه کنید به عکس ها  که “برادر” علی اکبر صالحی با آن لباس یقه آخوندی راه راه

درکنار محمد البرداعی چه لبخند شیرینی می زند . آخر تازه از جلسه مذاکره با نماینده آمریکا بیرون آمده است. کاری که اگر خاتمی می کرد، بلافاصله او را به سیخ می کشیدند. حالا خبر رابخوانید :” در حالی که مذاکرات ایران و قدرت های جهانی در خصوص غنی سازی سوخت اتمی مورد نیاز ایران در وین ادامه خواهد یافت، مقامات ایران و آمریکا در حاشیه این نشست دیدار کرده اند.مایکل هامر، یک سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا، گفت: «هیات آمریکایی اوایل عصر امروز (سه شنبه) در دفتر محمد البرادعی، مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی، با هیات ایرانی ها در چارچوب بحث های فنی برای اجرای توافق به دست آمده درباره پیشنهاد ایران برای تبدیل سوخت مرکز تحقیقات در نشست ژنو، دیدار کردند.»

 

خبرنگار آینده از لندن هم  اطلاع دقیق تری درمورد دیدار هیئت های ایران و آمریکا، ارسال کرد:“همزمان با آغاز مذاکره وزیر خارجه ایران به انتقاد از حضور فرانسه در مذاکرات پرداخت و در خبری که به نظر می‌رسد با مصرف داخلی و تبلیغاتی به خبرگزاری‌ها داده شد، ادعا شد که مذاکرات به تعلیق در آمده است.به این ترتیب مذاکرات مستقیم و دوجانبه  امریکا- ایران کل وقت هیات های نمایندگی ایران، فرانسه، روسیه و آمریکا را به خود اختصاص داد و طی آن توافقات دوجانبه صورت پذیرفت و مشکل حل شد. “

 

بر  اساس این توافق بخش عمده اورانیوم غنی شده درجمهوری اسلامی به روسیه می رود و پس از تغلیظ برگردانده می شود.توافقی که چند قدم از توافق شش سال پیش دولت خاتمی در پاریس عقبتر است. علی لاریجانی آن  توافق رادادن گوهر در برابر گرفتن شکلات ارزیابی می کرد. حالا باید دید بر این معامله چه نامی خواهد گذاشت.

در این فضای مارکزی که باد و باران درهم آمیخته هم بیشتر جادوئیش می کند، جنبش هنوز ادامه دارد. فقط میر حسین موسوی نیست که دراولین مصاحبه اینترنتی بعد از انتخابات این را می گوید. صفارهرندی در دانشگاه با فریادهای “ قاتل برو بیرون” و لنگه کفش روبرو می شود. مردم می خواهند  باشعار” ایرنا و فارس و کیهان، رسانه های شیطان” به مراسم افتتاحیه نمایشگاه مطبوعات بروند، اما درهارا بسته می یابند و مراسم بر خلاف هر سال بصورت خصوصی برگزار می شود. شاید ناشران دولتی دارند خبر سبز شدن جشنواره جهانی کتاب فرانکفورت را به اطلاع مقامات می رسانند.

خبر می رسد که بهرام بیضایی، محمدچرمشیر و حتی حسن فتحی از حضور در جشنواره تئاتر فجر تن زده اند. بسیاری را هم پیش از آنها حذف کرده بودند.

مجله تایم باعکس دختری روی جلدش منتشر می شود که دست های سبز پوشش را به نشانه پیروزی سبز در برابر  میدان شهیاد بر افراشته است. عکس کار عکاس خبرگزاری فارس است که خودش هم به ترکیه پناهنده شده است.

رهبران جنبش سبز این هفته  هم ساکت نیستند. مهدی کروبی در سخنانی که گزیده آن منتشر شده، می گوید:” فعالان جنبش سبز به دنبال اصلاحات هستند، نه براندازی.” و میر حسین موسوی توضیح دقیقتری می دهد:” تا هنگامی که مساله بحران و مشکل در کشور قبول نشود، تا هنگامی که مردم کثیر و اکثریت مردم اغتشاشگر نامیده بشوند، تا موقعی که مردم به حساب نیایند، تا موقعی که حق مردم قبول نشود برای تعیین سرنوشت خودشان، راه حل جامعی برای رفع مشکل پیدا نخواهد شد..”

در خارج از کشور هم  دوجریان سیاسی درکنفرانس و کنگره خود به بررسی “جنبش سبز “مشغولند.

 

 

 

هفته آخر مهر ماه به پایان می رسد. همه چیز در واقعیت به “ آغاز”نزدیکترست و در آرزو به “پایان”. ابراهیم نبوی که دارد خاطرات اعلم  را از سالهای پایانی رژیم گذشته می خواند و امروز را باآنروزها در قاب تاریخ می بیند، می نویسد:” دیروز حسین شریعتمداری شدیدا با عسگراولادی مخالفت کرد. آگاهان پیش بینی می کنند شریعتمداری تا سه ماه دیگر درگیری خودش را با علی لاریجانی آغاز کند، تا هشت ماه دیگر احمدی نژاد را عنصر مزدور اسرائیل معرفی کرده و یک سال بعد خامنه ای را عامل همه مفاسد و انحرافات قلمداد کند و سپس در یک غروب غم انگیز پائیزی جسد حسین شریعتمداری در حالی که مقاله ای تحت عنوان« من، عامل همه انحرافات» نوشته است، در کنار یک فنجان واجبی پیدا شود.”

 

لیوان چای در سرمای غربت زود سرد می شود. آخرین خبر هفته شاید این باشد:” با تجربه از حوادث ایران انتخابات افغانستان تکرار می شود.یگانه مقامی که درجهان انتخابات پرتقلب افغانستان را تائید و به نام رئیس جمهورایران، به “کرزای” تبریک گفته بود، احمدی نژاد بود!

 

در افغانستان طالبان سنی جای  خود را به کسانی دادند که “ منافع ملی”رادنبال می کنند و در ایران ما طالبان شیعی اداره جهان راخواب می بینند…

پائیز فروپاشی ما  را چه کسی روایت خواهد کرد؟